مقدمه
ستایش و سپاس برای الله است، او را حمد گفته و از او کمک گرفته و از او طلب استغفار میکنیم، و به الله از شرور درونمان و زشتیهای اعمالمان پناه میبریم، کسی که الله او را هدایت کند گمره کنندهای نخواهد داشت و کسی را که گمراه کند، هدایت کنندهای نخواهد داشت؛ شهادت میدهم که معبودی برحق برای پرستش به جز الله وجود ندارد و شهادت میدهم محمد بنده و فرستادهی اوست و اما بعد:
از دور و اطراف تشویقات زیادی برای افزایش قرائت قرآن وجود دارد، و منبع این تشویقات آیات و احادیث و کلام سلف صالح میباشد، غفلت مردم از قرآن نیز مزید بر علت شده تا در منابر و نشریات و مقالات مطالب زیادی در همین زمینه انتشار یابد؛ باید به این مطلب توجه داشت که در فضیلت تلاوت قرآن و زیادی اجر آن هیچ شکی وجود ندارد، ولی سوالی که پیش میآید این است: حکمت زیاد خواندن آن چیست؟ و باید پرسید در وقت یکسان کدام بهتر است، تلاوت زیاد یا تأمل در هنگام خواندن؟ تکرار آیاتی که از آنها تاثیر میپذیریم بهتر است یا صرف کردن وقت بیشتر فقط به این نیت که سورهای را بطور کامل بخوانیم؟ و عیب جوئی خداوند سبحان از کدام دسته از انسانها است که میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾[محمد: ۲۴] ترجمه: «پس چرا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر قلبها[یشان] قفلهایش زده شده است؟!» باید توجه داشت که اینان کسانی هستند که قرآن میخوانند و به آن گوش نیز میدهند! سوال دیگر: اثر قرآن بر قلب قاری آن کجاست؟ هیچ شکی وجود ندارد که قرآن عظیم الشان و جلیل است، ولی این عظمت و آن جلال هنگام قرائت و نه در هنگام گفتن فضایل آن کجاست؟.
این سوالات و مفاهیم آن، ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، تا اینکه پس از جستجو و تلاش و خواندن کتبی که در زمینه تدبر وجود داشت امری عجیب را دریافتم؛ از تدبر در آیات و احادیث و سیرهی عملی، و اقوال و احوال سلف دلایل بسیاری در فضیلت قرائت یافتم ولی حجت قویتر و عمق اثرگذاری بیشتر در همان تدبر است! [۱].
جوابهای آشکار و واضحی برای سوالاتم پیدا کردم و جوانب آن هنگام قرائت قرآن برای من گشوده شد، پاسخ آن سوالات به شکلی سری و پنهانی و یا بصورت معانی نهفته در درون تفسیر نبوده، و همین طور دارای الفاظی مجمل که هیچ معنای آشکاری را در بر ندارد نیز نیستند، بلکه با یک کلمه شناخته میشوند و آن کلمه تدبر میباشد.
تدبر در نزد سلف صالح به شکلی درسی شنیدنی و یا کتابی خواندنی در حدی نبوده است که قلب قاری را به ارتعاش درآورد و او را متوجه قرائت قرآن گرداند و میوهای شود که هنگام تلاوت قرآن مقصد وی شود، و چشمهای باشد که قلب هنگام آموزش دین از آن سیراب شود، و اگر بین خودش و سرچشمهای که در اختیار دارد، لفظی بیابد که معنایش را درک نکند یا مثلی بیابد که مراد از آن را نداند و یا تشبیهی که ترکیب لغوی آن را درک نکند، نزد آن میایستد و در مورد آن تحقیق و جستجو میکند تا قلبش گوهری را که در آن نهفته است درک کند و راضی نمیشود به خاطر قطع نشدن قرائتش از درک آیه بگذرد، چون اگر چنین کند هدف از قرائت تغییر میکند و منظور از قرائت فقط خواندن صرف قرآن بدون درک معانی آن خواهد شد که این هم حداقل استفاده از قرآن است و باعث ترک خیر کثیر خواهد شد.
قلب تدبر کننده در قرآن، بدنبال بصیرت و بینائی میباشد، همانطور که شخص مریض در جستجوی علاج خویش است، و یا به عبارتی دیگر مانند انسانی سرگشته و حیران که در پی راهنمائی و هدایت میگردد؛ شخص تدبر کننده در قرآن در قلبش نیازی اساسی و حاجتی بزرگ حس میکند که با چیزی بجز قرآن بر طرف نمیشود؛ قرآن خواندن او، برای قصد و نهایتی است که منزل و پایانی ندارد و همچنین در قرائت خود سختی نداشته و استقامتی به خرج نمیدهد، و حال و وضع او آرام نمیگیرد تا زمانی که به فتح خود برسد.
این مسئله عجیب نیست که قلب راحتی خود را در تدبر در قرآن و فهم الفاظ آن بیابد، بلکه در آن هنگام قلب فقط حلاوت مناجات با کلام خالقِ حاکم و جدا کنندهی حق از باطل را میچشد؛ آیا به غیر از این است که با عالم خود به رقابت میپردازد و معانی کلمات را در ذهنش جای میدهد تا اینکه به آفاق آیات بپیوندد؛ و البته شاید زندگی در لحظهای همراه معانی قرآنی که چیزی جز سخن الله نمیباشد، باعث رفع نگرانیهای قلبی وی شود که در نتیجه آن در قلبش حیات، و در قرائتش معنا، و دعایش حلاوت بیشتری پیدا میکند.
وقتی دوباره به قرائت کردن میپردازد به معناهائی دست پیدا میکند که زبان از وصف آن ناتوان و قلم از نوشتن آن قاصر میشود، در حالی به قرائت خود ادامه میدهد که قلب و در جریان آن معانی به شکلی آراسته، ضعف و سستی را در خود جای نمیدهد و ترسی در آن بوجود میآید که ناشی از مخاطب قرار گرفتن کلام الله، عظمت راهنمائی الهی و سنگینی امانتی است که در حروفی معدود وجود دارد؛ و بدین وسیله است که نفس تعالی یافته و به آرامش میرسد، خشیت [۲]و خوف و رعب بر وی مستولی شده که گریه و هراس نتیجهی آن میباشد بعد از این است که در قلب معناهائی تجلی مییابد که باعث درک تقرب بسوی الله بزرگوار میشود؛ و قلب توسط یادآوری [۳]رحمتِ رحمانِ [۴]رحیم [۵]اطمینان خاطر پیدا میکند [۶]. و از این رو است که نیاز به قرائت قرآن و تدبر در آیاتش احساس میشود؛ در هر زمانی که قلب توسط این احساسات اوج میگیرد، نور، جان و آرامش عاید آن میشود و سِرّ عظمت اجری که برای قرائت هر حرفِ کتاب الله وجود دارد قابل درک میشود.
همانا اهل قرآن کسانی هستند که شفای قلب و داروی نفس و غذای عقلشان را در قرآن مییابند و برای حصول این موارد به چیزی غیر از آن رجوع نکرده و و از چیزی غیر از آن کسب نکرده و بدون آن خود را صاحب نعمت نمیدانند، و از قرائت آن به ستوه نیامده بلکه با لذتی که ناشی مورد خطاب گرفتن [الله] میباشد، شاد میشوند و به نسیم آن صاحب نعمت شده و آن نور قلب و رفع عطششان میشود، از لذت خود خسته نشده و بعد از چشیدن آن هرگز عبادت به نظرشان سنگین نیامده و تکالیف دشوار حس نشده و در هنگام بلا و مصیبت خشمگینی بر آنها روی نمیآورد.
ای خواننده گرامی تفحص در این میدان نیاز به تلاش اندکی دارد، چه بسا که برای خوانندهای معارف و احوالی تجدید شود که آنها را در قبل میدانسته است و یا آنکه اصلا با احوالی جدید آشنا شود، بدین وسیله قلب او به حیات جدیدی توسط قرآن کامیاب شده و راهی برای تدبر در آن و چشیدن حلاوت قرآن بر وی آشکار میشود و شاید هم خوانندهای مسائلی بیش از این کتاب را از سلف صالح ما بیابد که روح تاثیر پذیری از قرآن را در وی تثبیت کند، امید است که خواننده بطور کامل این کتاب را مطالعه کند و فقط به خواندن مطالبی از آن اکتفا نکند.
از تمامی کسانی که مرا در جمع آوری و کامل کردن این مطالب یاری دادند کمال تشکر و قدردانی را دارم.
و از الله توانا میخواهم که با قرآن به ما نفع رسانده و آن را بهار دلها و نور سینهها و بر طرف کنندهی غمهای ما قرار دهد و آن را برای ما حجتی [در روز قیامت] و نه بر علیه ما بگرداند، و همانا که او شنوای داناست.
رجب ۱۴۲۲ هجری قمری
سلمان بن عمر سنیدی
الریاض ۱۱۵۶۳- ص. ب. ۵۲۱۸۵
[۱] نگاه شود به کلام آجری، ص۲۰، ۱۰۹، و النووی، ص۲۰. [۲] خشیه نوعی از ترس است که از ابهت و عظمت چیزی پدیدار میشود. (مترجم) [۳] یادآوری = ذکر. (مترجم) [۴] صفت رحمان دلالت بر وسعت زیاد رحمت الله دارد. (مترجم) [۵] صفت رحیم دلالت بر وسعت و همچنین دائم بودن رحمت الله دارد. (مترجم) [۶] و مصداق آن این سخن الله تعالی میباشد: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ﴾[الزمر: ٢٣] ترجمه: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی همگون [و] مشتملِ بر مکررات. پوستهای آنان که از پروردگار میترسند از [شنیدن] آن به لزره میافتد. آنگاه پوستها و قلبهایشان با یاد الله نرم میشود».