چهارم: مذمت کسی که تدبر در قرآن را ترک کند و از آن تاثیر نپذیرد:
الله سبحانه و تعالی در مورد کسی که مسئله بیهودهای را در مقابل آیات الله برگزیند، میفرماید: ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَكۡبِرٗا كَأَن لَّمۡ يَسۡمَعۡهَا كَأَنَّ فِيٓ أُذُنَيۡهِ وَقۡرٗاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ٧﴾[لقمان: ٧]. ترجمه: «و چون آیات ما بر او خوانده میشود، تکبرکنان روی گرداند. گویی که آن را نشنیده است. گویا در دو گوش او سنگینی است. پس او را به عذابی دردناک خبر ده». و قرطبی/نیز در مورد آیه: ﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَيۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِۚ﴾[الحشر: ٢١]. ترجمه: «اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم او را خاشع و شکاف خورده از روی خشیه خداوند میدیدی»، میگوید: «تأمل در پندهای قرآن [انسان] را به حرکت انداخته و بیان میدارد که عذری در ترک تدبر وجود ندارد؛ اگر کوهها دارای عقل بودند تا از پندهای قرآن راهنمائی بیابند، اگر این آیات به آنها خطاب میشد، با آن همه صلابت و استواری آنها را خاشع و ترک خورده و شکاف خورده از خشیة [۳۸]الله دیده میشدند، و شماای کسانی که اعجاز آن [قرآن] شما را شکست داده است! [آیا] با وعدههای آن تحریک نمیشوید و از وعیدهای آن نمیهراسید» [۳۹].
الله در کتابش کسانی را که از تدبر در قرآن و تفقّه در آیات آن دوری میکنند و در اقوال قرآن تدبر نمیکنند در جاهای مختلف مذمت میکند، مانند آنجا که میفرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُ إِلَيۡكَۖ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ﴾[الأنعام: ٢٥]، ترجمه: «و از آنان کسی است که به تو گوش فرا میدهد و بر قلبهایشان پردهای افکندهایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینیای [گذاشتهایم]». و یا آنجا که میفرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُ إِلَيۡكَ حَتَّىٰٓ إِذَا خَرَجُواْ مِنۡ عِندِكَ قَالُواْ لِلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡ ١٦ وَٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ زَادَهُمۡ هُدٗى وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡ ١٧﴾[محمد: ١٦-١٧]. ترجمه: «و از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا میدهند تا وقتی که از نزدت بیرون روند، به دانش یافتگان گویند: همینک چه گفت؟ اینان کسانی هستند که الله بر قلبهایشان مهر نهاده است و از هوای نفس خود تبعیت میکنند * و کسانی که راه یافتهاند [الله] بر هدایتشان افزود و تقوایشان را به آنان عنایت کرد»، و یا میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤﴾[محمد: ٢٤]. ترجمه: «پس چرا در قرآن تدبر نمیکنند؟! آیا بر قلبهایشان قفلهایش افتاده است؟!». شنقیطی/گفته است: «آنچه که از توبیخ و زشت شمردن کار کسانی که از آیات الله روی بر میگردانند در این آیه بیان شده است، بطور آشکار در آیات بسیاری آمده است... و کاملا معلوم است تمامی کسانی که خود را به تدبر در این قرآن عظیم مشغول نمیکنند، چه در خواندن و چه در فهمیدن آن و چه در درک معانی و عمل به آن، همانا اعراض کننده از آن و تدبر نکننده در آن میباشند؛ و اگر الله فهمی به آنها داده باشد تا بتوانند در آن تدبر کنند، مستحق توبیخ و نکوهشی هستند که در آیات آمده است... و آیات ذکر شده بیانگر آن است که گریزی از تدبر در قرآن و فهمیدن آن و یاد گرفتن و عمل کردن به آن برای مسلمان وجود ندارد... رویگردانی طیف وسیعی [از مسلمانان] از نگریستن به کتاب الله و عمل به آن و [همچنین] سنت ثابت شدهی واضح، از عظیمترین منکرات و شنیعترین افعال میباشد» [۴۰]، و این سخن باریتعالی: ﴿أَفَلَمۡ يَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ﴾[المؤمنون: ٦٨]. و سخن دیگر سبحانه و تعالی: ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠﴾[الفرقان: ٣٠]. و رسول گوید: «پروردگارا، حقّا که قوم من این قرآن را رها کردند»، را اگر کنار هم بگذاریم به این قول ابن کثیر/میرسیم که گفته است: «ترک تدبر در آن از هجران (دوری جستن) از آن میباشد» [۴۱]؛ و قرطبی/در تفسیر این سخن سبحانه و تعالی: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ﴾[النساء: ٨٢]. ترجمه: «پس چرا در قرآن تدبر نمیکنند؟!»، گفته است: «بر منافقین به علت رویگرداندنشان از تدبر در قرآن و تفکر در آن و معانی آن عیب گرفته شده است» [۴۲].
در توصیف خوارج در حدیثی که ابو سعید خدریساز پیامبرصروایت میکند، آمده است: «قرآن تلاوت میکنند ولی از حنجرههای آنها عبور نکرده [و بر قلبشان اثر نمیگذارد]» [۴۳]؛ به این شکل به قرائت قرآن مشغول شده و خود را ملزم به آن میدانند [در حالی که] آنها در آن [قرآن] دقیق نشده و مقاصد آن را نمیشناسند [۴۴]؛ زرکشی/گفته است: «نکوهش آنها به این علت بوده است که احکام لفظی را رعایت کرده و فهمیدن آن را ترک میکردند» [۴۵]؛ و ابن حجر/از نووی/آورده است: «سود خود را در چیزی جز مرور زبانی آن [قرآن] نمیدیدند، فضلی به حلقومهای آنها نمیرسد مگر آنکه به قلبهای آنها برسد، زیرا چیزی که خواسته شده است تعقل و تدبر در آن و قرار گرفتن آن بر قلب میباشد» [۴۶].
و ابن عمربگفته است: «مردانی را دیدم که قبل از آنکه ایمان به آنها داده شود قرآن به آنها داده شد، از فاتحه تا آخر قرآن را قرائت میکردند ولی نداستند که به چه امر شدهاند و از چه چیزی نهی شدهاند، و شایسته نیز نمیباشد که آنها در کنار آن [قرآن] باقی بمانند، [زیرا] آن را به نثر بی اهمیتی انگاشتند» [۴۷].
و ابن مسعودسگفته است: «قرآن را به شکل شعر نسرائید و به شکل نثری ضعیف آن را نخوانید، بلکه در مقابل عجایب آن توقف کنید و قلبها را توسط آن به حرکت اندازید و از شما کسی نباشد تا هم و غمش رسیدن به آخر سوره باشد» [۴۸].
الله مثال یهود را در برخورد با تورات به شکلی قبیح نشان داده میفرماید: ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ بِئۡسَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥﴾[الجمعة: ٥] ترجمه: «داستان آنان که [حکم] تورات بر آنان تکلیف شد، سپس [چنانکه باید] رعایتش نکردند، مانند درازگوشی است که بر او کتابهایی چند وجود دارد. چه بد است داستان گروهی که آیات الله را دروغ پنداشتند. و الله گروه ستمکاران را هدایت نمیکند»؛ طرطوشی نیز بیان میدارد: «این [آیه] شامل افرادی از ملت ما [مسلمانان] نیز میباشد که قرآن را حفظ میکنند در حالی که آن را نفهمیده و به آن عمل نمیکنند» [۴۹].
علمای زیادی از بدعتهای قراء قرآن، سریع خواندن آن را بیان میکنند(هذرمة) [۵۰]و آن سریع خواندنی است که همراه آن تدبری وجود نداشته و فهمی از معانی آن حاصل نشده و از پندهای آن تأثیری گرفته نمیشود؛ طرطوشی/گفته است: «از بدعتهایی که انسانها در قرآن میگذارند، توجه زیادی به حفظ روخوانی آن بدون در نظر گرفتن معانی آن میباشد» [۵۱].
[۳۸] خشیة به معنی ترس خاصی است که ناشی از ابهت و عظمت چیزی میباشد. (مترجم) [۳۹] الجامع لأحکام القرآن، ۱۸/۴۴. [۴۰] الأضواء، ۷/۴۲۸. [۴۱] نگاه شود به: تفسیر ابن کثیر، ۶/۱۰۸. [۴۲] الجامع لأحکام القرآن، ۵/۲۹۰. [۴۳] بخاری ۷۵۶۲؛ مسلم ۱۰۶۳ و در روایت حذیفهسآمده است: «و قلبهایشان عجز و ناتوانی را حس نمیکند». [۴۴] نگاه شود به: الاعتصام از شاطبی، ۲/۲۲۶. [۴۵] البرهان از زرکشی، ۱/۵۳۸. [۴۶] فتح الباری، ۱۲/۲۹۳. [۴۷] طبرانی در الأوسط ۱/۱۶۵؛ و هیثمی رجال آن را صحیح دانسته است ۱/۱۶۵؛ نگاه شود به حیاة الصحابة، ۳/۱۷۵. [۴۸] البغوی در تفسیرش، ۴/۴۰۷؛ بیهقی در شعب الإیمان، ۱/۳۴۴؛ و آجری ص ۱۹؛ و از وی در الاتقان، ۱/۱۴۰ و به شکل مرفوع از ابن عباس و علیشبا اسناد واهی آمده است. [۴۹] کتاب البدع و الحوادث، ص ۱۰۱. [۵۰] نگاه نگاه شود به: بدع القراء اء شیخ بکر ابو زید، ص ۱۵؛ و همچنین بدع القراء از محمد موسی، ص ۲۱؛ و اصلاح المساجد از قاسمی، ۱۲۷؛ و نگاه شود به معجم البدع، ص ۵۱۹(القرآن). [۵۱] کتاب الحوادث و البدع، ص ۶۹-۱۰۱، از معجم البدع، ص ۵۲۹.