تدبر در قرآن

فهرست کتاب

۱- انگیزه برای فهم کتاب الله:

۱- انگیزه برای فهم کتاب الله:

[الله]أمی‌فرماید: ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩[ص: ٢٩]، و قرطبی/از این آیه واجب بودن شناخت معانی قرآن را استنباط می‌کند [۲۵۲]. و / می‌گوید: «سخن [الله] – تعالی: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ[النساء: ٨٢]، دلالت بر واجب بودن تدبر در قرآن برای شناخت معانی آن دارد و [همچنین] دلالت بر امر به نگریستن و استدلال نیز دارد» [۲۵۳].

الله – سبحانه و تعالی – می‌فرماید: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٤٢[البقرة: ٢٤٢] ترجمه: «این‌چنین است که الله آیات خود را برای شما روشن می‌سازد بلکه تعقل کنید»، و – سبحانه – می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ ٢٧ قُرۡءَانًا عَرَبِيًّا غَيۡرَ ذِي عِوَجٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ٢٨[الزمر: ٢٧-٢٨] ترجمه: «و به راستی در این قرآن از هر [نوع] مثلی برای مردم زده‌ایم، باشید که آنان پند گیرند * قرآن عربی بی هیچ کژی [و کاستی] را [نازل کردیم] باشد که تقوا پیشه کنند»، ابن جریر طبری/با توجه به این دو آیه می‌گوید: «اللهبندگانش را تحریک به اعتبار در هر جای قرآن اعم از پندها و مسائل روشن، می‌کند... و بندگانش را تشویق می‌کند به سوی یادگیری تأویل آیات قرآنی که قابلیت تأویل را دارند؛ زیرا محال است به کسی که قولی را نمی‌فهمد و تأویل آن قول برایش قابل درک نیست گفته شود: در آن چیزی که نمی‌فهمی اعتبار کن... و معنی آیات جز این نیست که انسان آن [قرآن] را می‌فهمد و به منطقش پی می‌برد سپس در آن تدبر کرده و در آن اعتبار می‌کند» [۲۵۴].

زرکشی/گفته است: «اللهأنازل کننده قرآن است و کل آن را نازل نفرموده است بجز برای آنکه فهمیده شده و یادگرفته شده و درک شود؛ و از این اولی الألباب – کسانی که تعقل کرده و کسانی که دانا هستند و کسانی که دارای منطق بوده و کسانی که تفکر می‌کنند– را مورد خطاب قرار داده است، ﴿لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩[ص: ٢٩]» [۲۵۵].

و از این رو آجری/در مورد قاری قرآن می‌گوید: «[قاری قرآن] راضی نمی‌شود که آنچه را که الله واجب فرموده است جهلاً ادا کند؛ و علم و فقه را راهنمائی برای رسیدن به هر خیری اتخاذ می‌کند، و وقتی قرآن را با حضورِ [قلب] و فهم و عقل می‌آموزد، همت می‌گمارد تا آنچه را الله برای وی لازم دانسته است، [اعم] از تبعیت اوامر و یا خودداری از مسائل نهی شده را بفهمد، و همت او این نیست که چه زمانی سوره را ختم می‌کند؟» [۲۵۶].

و از این رو شیخ الإسلام ابن تیمیة/گفته است: «رسول اللهصدر این سخن خود: (بهترین شما کسی است که قرآن را یادبگیرد و آن را بیاموزد) [۲۵۷]، تعلیم روخوانی و یادگیری معانی [قرآن] را بطور کلی بیان فرموده است، چه بسا یادگیری معانی آن از یادگیری روخوانی آن مهمتر است، و آن [یادگیری معانی] چیزی است که باعث زیاد شدن ایمان می‌شود، همانگونه که جندب بن عبدالله و عبدالله بن عمر و غیره گفته‌اند: [اول] ایمان را آموختیم، سپس قرآن را آموختیم و ایمانمان افزایش یافت. [ولی] شما کسانی هستنید که اول قرآن را آموختید سپس ایمان را، و به همین دلیل مدتی را در حفظ سوره گذراندید» [۲۵۸].

و همچنین/درباره این سخن الله تعالی: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ[النساء: ٨٢]، گفته است: «تدبر در سخنی بدون فهم آن غیر ممکن می‌باشد؛ به همین سبب [الله] – تعالی – فرموده است: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢[يوسف: ٢]، «و تعقل در سخن مستلزم فهمیدن [معنای] آن می‌باشد، و آنچه که واضح است، هدفِ هر گفتاری فهم معنای آن می‌باشد نه فقط الفاظ آن؛ و قرآن نیر در این مورد اولی‌ترین است» [۲۵۹].

شنقیطی/گفته است: «ای مسلمان! وقتی فهمیده‌ای این قرآن عظیم، همان نوری است که الله نازل فرموده است تا توسط آن روشنائی حاصل شود و به هدایت آن در روی زمین هدایت جاری شود، پس چگونه است که راضی می‌شوی تا بصیرتِ تو از این نور کور بماند... بر تو واجب است که کوشش و تلاش [خود را بر این قرار دهی] تا کتاب الله و سنت رسولشصرا توسط وسایل سودمند جدید بیاموزی، و به هر آنچه که الله، در این دو [منبع] به شکل علمی صحیح آموخته است عمل کنی» [۲۶۰].

از حیث اهمیت این امر، ابن مفلح/درباره‌ی آداب کسی که قرآن می‌آموزد گفته است: «انسان باید قزائت قرآن را از اشخاص صالح عادلی که معانی قرآن را می‌دانند یاد بگیرد» [۲۶۱].

[۲۵۲] الجامع لأحکام القرآن ۱۵/۱۹۲. [۲۵۳] الجامع لأحکام القرآن ۵/۲۹۰. [۲۵۴] تفسیر طبری ۱/۶۱، با تصرف. [۲۵۵] البرهان ۲/۱۶۰. [۲۵۶] أخلاق حملة القرآن ص ۴۰. [۲۵۷] به روایت عثمانس، بخاری ۹/۶۶؛ ترمذی ۲۹۰۹؛ ابو داود ۱۴۵۲. [۲۵۸] الفتاوی ۱۳/۳۰۴. [۲۵۹] مقدمة فی أصول التفسیر، مجموع الفتاوی ۱۳/۳۳۲. [۲۶۰] أضواء البیان ۷/۴۳۸. [۲۶۱] الآداب الشرعیة ۲/۳۰۰.