نیت و ارادهات را به خاطر خدا نیکو کن
من در روشهای تعامل با برخی اشخاص میاندیشیدم و سالهای درازی با آنها زندگی میکردم، به یاد ندارم که از آنان لبخند و حتی خندهای که از روی مجامله باشد و یا واکنشی با یک شخص در حال صحبت با آنان را مشاهده کنم.
من فکر میکردم که آنها به این شیوه بزرگ شدهاند و در تغییر آن قادر نیستند، سپس به طور اتفاقی در جاهای مشخصی آنها را مشاهده کردم که با برخی مردم از جمله ثروتمندان و افراد بانفوذ در پستهای مشخصی با خوبی میخندند و نرمی و مهرورزی میکنند. بنابراین، دریافتم که آنها از روی مصلحت چنین میکنند، در نتیجه آنان با این عمل پاداش بزرگی را از دست میدهند، چنانکه مؤمن، با اخلاق و مهارتهای تعامل با همه مردم، خداوند را عبادت میکند نه به خاطر مال و منصب و نه به این منظور که مردم از او تعریف کنند و نه به خاطر ازدواج یا کسب درآمد. بلکه فقط این که خدا او را دوست بدارد و مهر او را در دل مخلوقش بیندازد.
آری! هرکسی خوشرفتاری را عبادتی به حساب آورد، در برخورد با مردم اعم از ثروتمند و فقیر، مدیر و رفتگر بهترین مهارتها را به کار میبرد.
اگر روزی از کنار یک انسان بیچارهای که خیابان را تمیز میکند بگذری و او دستش را به سوی تو جهت مصافحه دراز بکند و روز دیگری نزد مسئولی بلندپایه بروی و او نیز دستش را دراز بکند، آیا این دو از نظر استقبال و لبخند و بشاشت و خوشرویی در نزد تو مساوی هستند؟ نمیدانم! اما این دو در نزد آنحضرت جدر استقبال، خیرخواهی و شفقت یکسان بودند. تو چه میدانی شاید آن کسی که تو او را تحقیر میکنی و بر او فخر میفروشی. در نزد خداوند به اندازهی بزرگی زمین از کسی که او را گرامی میداری و با استقبال گرم از او پذیرایی میکنی بهتر باشد.
رسول خدا جمیفرماید: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّكُمْ إِلَيَّ، وَأَقْرَبِكُمْ مِنِّي مَجْلِسًا يَوْمَ القِيَامَةِ: أَحَاسِنَكُمْ أَخْلَاقًا» [١٨]«همانا محبوبترین و نزدیکترینتان از حیث مجلس در روز قیامت نسبت به من خوشاخلاقترینتان است».
و نیز به اشبح بن عبدقیس فرمود: «إِنَّ فِيكَ لَخَصْلَتَيْنِ يُحِبُّهُمَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ»«همانا در تو دو خصلت وجود دارد که خدا و رسولش آنها را دوست دارند) آن دو خصلت چه بودند: آیا آن دو نماز شب یا روزهی روز بودند؟ اشبح شادمان شد و گفت: یا رسول الله! این دو خصلت کدامند؟ آنحضرت جفرمود: «الْـحِلْمُ وَالْأَنَاةُ» [١٩]«بردباری و استقامت».
از رسول خدا جدر مورد نیکی پرسیدند؟ فرمود: «الْبِرُّ حُسْنُ الْـخُلُقِ» [٢٠]«نیکی همان خوشاخلاقی است».
نیز از آنحضرت جاز بیشترین کسانی که وارد بهشت میگردند پرسیده شد، فرمود: «تَقْوَى اللَّـهِ وَحُسْنُ الخُلُقِ» [٢١]«تقوی و پرهیزگاری از خدا و خوشرفتاری».
و نیز فرمود: «أَكْمَلُ الْـمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أحاسنهم أخلاقاً» [٢٢]«کاملترین مردم از نظر ایمان، خوشاخلاقترین آنان هستند که مصاحبت و همنشینی با آنان آسان است، با مردم الفت و دوستی میکنند و با آنان الفت و محبت میشود و خیری نیست در کسی که الفت و محبت نمیکند و با او دوستی و الفت نمیشود».
و نیز فرمود: «مَا مِنْ شَيْءٍ أَثْقَلُ فِي الْـمِيزَانِ مِنْ حُسْنِ الْـخُلُقِ» [٢٣]«هیچ چیز در ترازوی اعمال سنگینتر از خوشاخلاقی نیست».
و نیز فرمود: «إن الرجل ليبلغ بحسن خلقه درجة قائم الليل وصائم النهار» [٢٤]«همانا انسان با خوشاخلاقی خودش به درجهی کسی میرسد که شب را به عبادت بیدار شده و روز را روزه میگیرد».
هرکسی که اخلاقش خوب باشد سود دو دنیا را حاصل میکند. اگر موافق هستی به زندگی أم سلمهلبنگر. روزی همراه رسول خدا جنشسته بود، آنگاه به یاد آخرت افتاد که چه چیزی برای آن مهیا کرده است! لذا گفت: یا رسول الله! زنی که در دنیا دو شوهر داشته باشد و سپس او و هر دو شوهر بمیرند و داخل بهشت شوند، این زن از آن کدامیک میشود؟
رسول خدا جچه فرمودند: آیا فرمود: از آن کسی میشود که عبادتها و قیامهای طولانیتری داشته است؟ یا از آن کسی که بیشتر روزه گرفته است؟ یا کسی که از علم بیشتری برخوردار بوده است؟ هرگز! بلکه فرمود: «از آنِ کسی که اخلاق زیباتری داشته است». أم سلمه تعجب کرد. وقتی آنحضرت جتعجب و شگفتی أم سلمه را دید، فرمود: یا أم سلمه! حسن اخلاق، خوبی دنیا و آخرت را برده است. آری! خیر و خوبی دنیا و آخرت را برده است. خیر دنیا این است که محبت او در دل خلق خدا جای میگیرد و خیر آخرت این است که پاداش بزرگی را برای خود گرد میآورد و هرچند که انسان اعمال صالح زیادی را جمعآوری نماید، اما بداخلاقی همگی آنها را نابود میکند.
حال زنی را برای رسول خدا جبازگو نمودند که نماز میخواند و روزه میگیرد و صدقه میکند و فلان و فلان عمل نیک را انجام میدهد، اما همسایگانش را با زبان میآزارد (یعنی بداخلاق است) آنحضرت جفرمود: «او در دوزخ است».
رسول خدا جدر هرگونه اخلاق حمیده، اسوه و الگوی زیبایی است، او گرامیترین، شجاعترین و بردبارترین مردم است. او از دوشیزدگان پردهنشین هم شرمگینتر و باحیاتر بود. او امین و راستگو است و برای او کفار قبل از مؤمنین و فساق قبل از صالحین گواهی میدهند تا جایی که نخستین بار وقتی وحی بر او نازل گردید و خدیجه تغییر حالت او را مشاهده نمود، گفت: به خدا قسم که الله تو را رسوا نمیکند (چرا؟؟)
زیرا از اوصاف و اخلاق تو چنین است که تو صله رحم میکنی، بار درمانده را به دوش میگیری، بینوایان را یاری میکنی، مهماننوازی میکنی و با حمایتکنندگان حق همکاری میکنی، سخن (راست) را تصدیق میکنی و امانت را به اهلش میسپاری. بلکه خداوند چنان از وی در قرآن پاک ستایش نموده است که تا روز قیامت آن را تلاوت میکنیم، فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ٤﴾[القلم: ٤]. یعنی: «همانا ای پیامبر! تو بر اخلاقی عظیم قرار داری».
و اخلاق آنحضرت جقرآن بود. آری، اخلاقش قرآن بود. وقتی در قرآن میخواند: ﴿وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ١٩٥﴾[البقرة: ١٩٥]. یعنی: «در تمام اعمال خود نیکی را پیشه کنید، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
آن وقت احسان و خوشرفتاری میکرد، بله به هر فرد، اعم از بزرگ و کوچک خوشرفتاری میکرد و هرگاه این سخن خداوند را میشنید: ﴿فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا﴾[البقرة: ١٠٩]. یعنی: «از همدیگر عفو و گذشت نمایید». از مردم درگذشته و آنها را میبخشید.
و هرگاه تلاوت میکرد: ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾[البقرة: ٨٣]. یعنی: «با مردم سخن نیک بگویید».
با بهترین سخنان با مخاطبان سخن میگفت. وقتی او اسوه و الگوی ماست و منهج او منهج و روش ماست. پس در زندگی او تأمل و اندیشه کن، چگونه با مردم تعامل و رفتار میکرد و چگونه اشتباهات آنان را درمان میکرد و آزار و اذیت آنان را تحمل مینمود، چگونه جهت آسایش و رفاه آنان، خودش را خسته میکرد و برای دعوت آنان خود را به زحمت میانداخت. روزی میبینی جهت نیاز درماندهای تلاش میکند و روزی برای حل و فصل دشمنی بین مؤمنان در تکاپوست و روزی کفار را دعوت میدهد. تا این که سنش بالا رفت و استخوانهایش ضعیف گردید. عایشهلحالش را توصیف نموده و میفرماید: بیشترین نمازهای آنحضرت جزمانی بود که سنش بالا رفت. بعد از این که مردم او را شکسته حال و اذیت نمودند؟ (چرا؟)
وإذا كانت النفوس كبارا
تعبت في مرادها الأجسام
یعنی: «وقتی ارواح به بزرگی و کمال برسند، جسمها از حمل آنها ناتوان و درمانده میشوند».
حتی عشق و علاقمندی او به حسن اخلاق به حدی رسیده بود که دعا میکرد و از خدا چنین میخواست: «اللهم كما أحسنت خلقي فأحسن خلقي» [٢٥]، یعنی: «بار خدایا! آنگونه که مرا زیبا خلق نمودی، اخلاقم را نیز زیبا و نیکو گردان».
و نیز میگفت: «اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِأَحْسَنِ الْأَخْلَاقِ لَا يَهْدِي لِأَحْسَنِهَا إِلَّا أَنْتَ، وَاصْرِفْ عَنِّي سَيِّئَهَا لَا يَصْرِفُ عَنِّي سَيِّئَهَا إِلَّا أَنْتَ» [٢٦].
«خدایا! مرا به نیکوترین اخلاق رهنمون ساز؛ زیرا جز تو کسی مرا به نیکوترین آن رهنمون نمیسازد، و مرا از اخلاق بد برهان؛ زیرا جز تو کسی از اخلاق بد نمیرهاند».
لذا ما نیاز داریم تا به او در اخلاقش تمسک جوییم و آن را با مسلمانان جهت کسب و دعوت آنان به کار گیریم و همچنین آن را با کفار و غیر مسلمانان اعمال نماییم، تا به حقیقت اسلام پی ببرند.
[١٨] ترمذی با سند صحیح. [١٩] احمد و مسلم. [٢٠] مسلم. [٢١] ترمذی با سند صحیح. [٢٢] ترمذی با سند صحیح. [٢٣] ابوداوود با سند صحیح. [٢٤] ترمذی با سند صحیح. [٢٥] احمد با سند صحیح. [٢٦] مسلم.