شجاع باش و از الآن شروع کن
باری یک دوره آموزشی در مورد فن تعامل با مردم اجرا نمودم که عبدالعزیز از میان شرکتکنندگان بود.
تأثیر این کلاس بر وی بسیار واضح بود و هر نکته و مطلب را یادداشت میکرد.
سه ترم این دوره به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم.
یک ماه بعد نیز من دو مرتبه یک دورهی دیگری را به اجرا گذاشتم که عبدالعزیز را در میان شرکتکنندگان مشاهده نمودم در حالی که وی میدانست من عین سخنان گذشته را تکرار خواهم کرد!
وقتی اذان گفته شد و شرکتکنندگان از سالن متفرق شدند من دست عبدالعزیز را گرفتم و با او به یک گوشهای رفتم و پرسیدم:
عبدالعزیز! چرا شما دو مرتبه شرکت نمودید در حالی که میدانی من عین گفتههای گذشته را تکرار میکنم؟!
این دفتر یادداشت که در جلو شماست، همان دفتر یادداشت سابق است و گواهی نامهای که به دست میآوری مانند اولی است! یعنی شما فایدهی جدیدی به دست نخواهی آورد.
وی به من گفت:
باور کنید! به خدا قسم دوستان و رفیقانم به من میگویند: آقای عبدالعزیز! تعامل شما در مدت این یک ماه با ما بسیار تغییر کرده است.
لذا با خود اندیشیدم و متوجه شدم که من مهارتهای دوره گذشته را اجرا میکنم، لذا آمدم تا بار دیگر در این دوره شرکت نمایم تا مهارتهایی را که فرا گرفتهام بیشتر مورد تأکید قرار دهم.