خلاصه کن و مجادله نکن
میگویند: نصیحتکننده مانند جلاد (شلاقزننده) است و به میزان مهارت جلاد در شلاقزدن درد باقی میماند.
متوجه باش: میگویم: مهارت جلاد نه نیرو و توان جلاد! زیرا جلاد خشن که با شدت شلاق میزند، آن شخص به هنگام خوردن تازیانه دردمند شده و اذیت میشود، ولی پس از اندکی درد را فراموش میکند. اما جلادی که در کارش خبره است و مهارت دارد گرچه گاهی با سختی تازیانه نمیزند، اما شیوهزدن شلاق و تازیانه را بلد است.
شخص نصیحتکننده نیز اینگونه است، زیاد سخنگفتن و اندرز طولانی اعتبار ندارد، بلکه شیوه و اسلوب نصیحتگر مهم است.
پس اگر خواستی کسی را نصیحت نمایی حتی الامکان خلاصه کن و برایش سخنرانی نکن، خصوصاً کاری که بر آن موافق باشد، مانند این که او را برای بازآمدن از خشم، شرابخواری، بینمازی، نافرمانی والدین و... نصیحت مینمایی.
اگر در اندرزهای شخصی و مستقیم نبوی دقت نمایی، متوجه میشوی که هیچ اندرزی از یک یا دو خط اضافه نمیشود.
به این نصایح نبوی گوش فرا ده:
ای علی! اگر یک بار نظرت به طور اتفاقی به نامحرم افتاد، نگاه دیگر را نیفزا؛ زیرا اولی به نفع تو و دیگری علیه تو است.
تمام شد نصیحت با اختصار.
ای عبدالله بن عمر! در دنیا چنان باش که مسافر یا عبورکننده از راهی هستی.
ای معاذ! به خدا قسم! من تو را دوست دارم پس همیشه بعد از هر نماز این دعا را ترک نکن «اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ».
ای عمر! تو انسان نیرومندی هستی پس نزد حجرالاسود ازدحام نکن.
به همین صورت خردمندان بعد از آنحضرت جدر سخنانشان از شیوهی اختصار کار میگرفتند.
حضرت ابوهریره با «فرزدق» شاعر ملاقات نمود و به او گفت: ای برادرزاده! من میبینم که پاهایت کوچکند و هرگز شایستگی جایی برای بهشت ندارند.
یعنی: برای آنها عملی نیکو انجام بده و در اشعارت از تهمتزدن به زنان پاکدامن دور شو.
حضرت عمرسدر بستر مرگ بود و مردم دسته دسته میآمدند و با او خداحافظی و تودیع نموده و از او تعریف و تمجید میکردند. جوانی وارد شد و گفت: شادمان باش ای امیرالمؤمنین به مژده الهی، به مصاحبت تو با رسول خدا جو گذشته تو در اسلام که برایت معلوم است. زمانی که مسئول امور مسلمانان شدی و عدل نموده و سپس به شهادت رسیدی. حضرت عمرسگفت: من دوست داشتم که همینها برایم کفایت میکردند و به نفع من میبودند نه به زیان من.
وقتی جوان از مجلس برخاست. حضرت عمر دید که ازارش به زمین دراز است و زیر شتالنگش قرار دارد، حضرت عمرسخواست به او نصیحت کند، گفت: این جوان را صدا بزنید و نزد من فرا خوانید، وقتی جوان در مقابل او ایستاد و گفت: ای برادرزاده! لباست را بالا بزن؛ زیرا این برای لباست نظیفتر و برای پروردگارت پرهیزگارتر است [٨٣].
نصیحت به اختصار تمام شد و پیام دریافت گردید.
تا حد توان از جدال پرهیز کن، به ویژه وقتی احساس نمودی طرف مقابل ستیزهجو و مکار است؛ زیرا هدفرساندن نصیحت به اوست نه گشودن دروازه مناظره.
حال آن که خداوند جدال را نکوهش نموده است:
﴿مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا﴾[الزخرف: ٥٨].
«این سخن را به طریق جدل و دشمنی به تو گفتند نه از روی حقیقتجویی».
رسول خدا جفرمودند: هیچ قومی پس از هدایتی که بر آن قرار داشتند گمراه نشدند، مگر این که به جدال دست یازیدند.
نیز آنحضرت جفرمودند: من کفیل خانهای در وسط بهشت هستم برای کسی که جدال و مباحثه را ترک نماید اگرچه ذی حق باشد.
گاهی انسان با یک اندیشه قانع میشود، اما اکثراً در درون انسانها و قلبهایشان کبر و خودپسندی وجود دارد، چنانکه خداوند از فرعون و قومش حکایت میکند وقتی حق را شناختند و با قلبهایشان آن را تصدیق نمودند، اما تکبر مانع پیرویشان از حق گردید:
﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا﴾[النمل: ١٤].
«و کافران از روی ظلم و تکبر و گردنکشی آن را انکار نمودند هرچند که قلبا یقین داشتند از جانب خداوند است و سحر نیست».
پس مقصود نهایی شما این باشد که شخص نصیحتشده به اشتباهش پی ببرد تا در مرتبه دوم از آن اجتناب نماید، نه این که تو بر او غالب باشی؛ زیرا تو با او در میدان کشتی و نبرد نیستی.
شبی رسول خدا جنزد فاطمه و علیبرفت، آنگاه به آنها گفت: آیا شما نماز شب نمیخوانید؟
حضرت علی گفت: نفسهای ما به دست خداست، هرگاه او بخواهد بیدار شویم. رسول خدا جبه آنها پشت نمود و در حالی که دستش را به رانش میزد میگفت:
«وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» [٨٤]؛ «جدل و خصومت و عدم تسلیم در برابر حق، جزو سرشت و طبیعت انسان است».
گاهی شخصی که مورد نصیحت قرار گرفته عذر و بهانهای پیش میکند که در واقع این عذر موجه و قانعکنندهای نیست، اما به خاطر این که عرق چهرهاش را حفظ نماید، چنین میگوید.گاهی شخصی که مورد نصیحت قرار گرفته عذر و بهانهای پیش میکند که در واقع این عذر موجه و قانعکنندهای نیست، اما به خاطر این که عرق چهرهاش را حفظ نماید، چنین میگوید.
پس تو جوانمرد باش و عذرش را بپذیرد و بر او سخت نگیر و درها را بر رویش نبند، بلکه آنها را برویش همچنان باز بگذار وقتی که او را نصیحت میکنی، اگرچه سخنی اشتباه بگوید؛ زیرا ممکن است اشتباهش را طوری درمان نمایی که او احساس نمیکند. از قبیل این که از او و از درایت و جرأتش تعریف نمایی.
سپس بگو: اما... وانگهی اشتباه سخنش را بیان نما و اگر حرفش غلط بود به تردید آن بپرداز.
[٨٣] بخاری. [٨٤] بخاری.