رازداری
ضرب المثل مشهوری است که «هر رازی از دو تجاوز کرد، فاش میگردد».
لطیفهای است که از کسی پرسیدند: منظور از دو نفر کیست؟ آنگاه وی به دو لب خویش اشاره نمود و گفت: این دو!!
مدت بیش از سی و پنج سال از عمر بنده گذشته است، یاد ندارم که رازی را در گوش کسی نجوا کنم و سپس او را امین و صاحب سر خویش دانستم، مگر این که او سوگند مغلظه یاد نمود که راز من در چاه بدون زمین نهاده شده است. نیز به یادم نیست که کسی پس از این که از راز من باخبر گردید. بگوید: محمد، ببخشید من نمیتوانم آن را مخفی نگه دارم.
بلکه با هرکسی که رازت را در میان بگذاری دستش را به سینهاش میزند و میگوید: به خدا قسم! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپم یا شمشیر را بر گردن بگذارند، ولی هرگز راز شما را فاش نخواهم کرد.
سپس بعد از این که اطمینان حاصل نمودی و مطمئن گشتی و رازت را با او در میان گذاشتی و دو تا سه ماه صبر نمودی، آنگاه او از آن راز در جاهای دیگر سخن میگوید و پیوسته راز شما دهن به دهن میگردد، تا این که به تو میرسد حال آن که نخستین اشتباه از شما بود که نباید از دو لبت تجاوز میکرد.
مردم را از آنچه توان آن را ندارند مکلف نگردان.
إذا ضاق صدر المرء عن سر نفسه
فصدر الذي يستودع السـرّ أضيق
یعنی «هرگاه سینهی انسان از راز خودش تنگ باشد، پس سینه کسی که راز به او سپرده میشود تنگتر است».
بسیاری از مردم را تجربه کردهام و آنها را نیز اینگونه یافتهام. مشکل اینجاست که تو نزد آنها به صورت مشورت میآیی و آنها به تو مشورت میدهند و سپس رازت را فاش مینمایند و در نتیجه از چشم تو میافتند و از جمله مبغوضترین انسانها نزد تو قرار میگیرند.