نماز استخاره [۱۹۳]
پیامبر جبرای امتش مشروع کرده است که در اموری که در زندگی برایشان پیش میآید، از علم خداوند کمک بگیرند و از خداوند متعال درخواست انتخاب بهتر آن را بکنند؛ و آن هم با یاد دادن شیوۀ نماز استخاره به صحابه به جای آنچه که در جاهلیت از تطیر [۱۹۴]و تقسیم و انتخاب با نوعی قرعه کشی به وسیلۀ تیر و فال گرفتن با پیاله انجام میدادند، صورت میگرفت.
این نماز به گونهای است که در حدیث زیر آمده است:
از جابر بن عبد الله بروایت است که میگوید: پیامبر جبه ما نماز استخاره را در کارهایمان یاد میدادند همان طور که سورهای از قرآن را به ما یاد میدادند؛ میفرمودند: «اگر شخصی از شما قصد انجام کاری را کرد، دو رکعت نماز غیر از نماز فرض بخواند و بگوید: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ وَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ... خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِي (أَوْ قَالَ: عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ) فَاقْدُرْهُ لِي وَيَسِّرْهُ لِي ثُمَّ بَارِكْ لِي فِيهِ وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ... شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِي (أَوْ قَالَ: فِي عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ) فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَاصْـرِفْنِي عَنْهُ وَاقْدُرْ لِي الْخَيْرَ حَيْـثُ كَـانَ ثُـمَّ أَرْضِنِـي به»: «خـدایا! من از تو درخواست انتخاب میکنم با علمی که داری و از تو درخـواست توانایی میکنم با قدرتی که داری و از تو فضل بزرگت را میخواهم؛ چون تو قادر و توانایی و من ناتوانم و تو میدانی و من نمیدانم و تو به امـور غـیب و پـنهان آگاه هستی. خدایا! اگر میدانی این کار... [۱۹۵]در دین و در امور زندگی و در سرانجام کارم (یا فرمودند: آیندۀ نزدیک یا دور کارم) برایم نیک و خوب است، پس آن را برایم مقدر و آسان کن و برایم در آن برکت بیانداز و اگر میدانی این کار... [۱۹۶]در دیـن و در امـور زندگی و در سرانجام کـارم (یا فرمودند: در آیندۀ نزدیک یا دور کارم) بـرایم بـد و شـرّ است، پس آن را از مـن دور کن و مرا از آن دور کن و خیر و نیکی را هـر کجا باشد برایم مـقدر و آسـان کـن، و من را از آن راضی و خشنود بگردان!». فرمودند: «و حاجت خود را بیان میکند». تخریج بخاری [۱۹۷].
گویم: در این حدیث چندین فایده به صورت زیر است:
۱) این حدیث دلیل مشروعیت نماز استخاره است و در آن احساس بر واجب بودن آن میشود [۱۹۸].
۲) این حدیث دلیلی است بر مشروعیت استخاره در هر کاری، هرچند که بزرگ و مهم یا کوچک و ناچیز باشد.
نووی گوید: «نماز استخاره در همۀ امور مستحب است، همان گونه که در نص این حدیث صحیح به آن تصریح شده است» [۱۹۹].
گویم: ظاهر این حدیث این گونه است که در انجام دادن واجبات و یا ترک محرمات و انجام کارهای مستحب و ترک مکروهات (از جهت خود فعل) استخاره نیست.
آری، در واجب یا مستحبی که انسان در آن مخیر است، میتوان استخاره کرد و در آنچه که وسعت زمانی دارد [۲۰۰].
ابن حجر میگوید: «و این حدیث در برگیرندۀ کارهای عمومی بزرگ و کوچک است و شاید کار کوچکی بر آن امر بزرگی مترتب باشد» [۲۰۱].
۳) این حدیث دلیلی است بر اینکه نماز استخاره دو رکعت غیر از نماز فرض است.
نووی میگوید: «و ظاهر حدیث اینگونه است که با نمازهای سنت و با نماز تحیۀ مسجد و سایر نمازهای نافلۀ راتبه نیز انجام میشود» [۲۰۲].
گویم: مقصود نووی – والله اعلم – این است که: اگر قصد برای انجام دادن آن کار [یعنی: کاری که میخواهد برای آن نماز استخاره بخواند] قبل از شروع آن نماز باشد [۲۰۳]، و ظاهر گفتۀ نووی این است که هرچند نیت نماز استخاره و خود آن نماز را داشته باشد یا نیت آن را نداشته باشد و این ظاهر حدیث است.
عراقی میگوید: «اگر قصد او برای انجام دادن آن کار قبل از شروع نماز راتبه یا مثل آن باشد و بدون نیت استخاره، نماز بخواند و بعد از نماز به یاد دعای استخاره بیفتد، ظاهراً آن دعا حاصل میشود» [۲۰۴].اهـ.
۴) این حدیث دلیلی است بر اینکه استخاره برای فرد دو دل یا مُرَدّد، مشروع نیست، چون پیامبر جفرمودهاند: «اگر شخصی از شما قصد کاری را کرد». و چون تمام دعا بر این دلالت میکند.
بنابراین اگر شخص مسلمانی در کاری مُرَدّد و دو دل باشد و بخواهد استخاره کند، باید یکی از آن دو کار را انتخاب و در آن استخاره کند و بعد از استخاره به طرف انجام دادن آن کار حرکت کند [ یا آن کار را آغاز کند]، پس اگر آن کار خیر یا خوب باشد، خداوند انجام آن را برایش آسان میکند و برای او در آن برکت میاندازد و اگر غیر از این باشد، خداونـد او را از آن کار منصـرف میکند و خداوند – اگر بخواهد– آنچه که برای او در آن خیر و خوبی باشد میسّر و مهیا میکند.
۵) این حدیث دلیلی است بر اینکه در آن دو رکعت بعد از قرائت فاتحه، سوره یا آیهای مشخص، خوانده نمیشود [۲۰۵].
۶) این حدیث دلیلی است بر اینکه انتخاب خداوند برای انجام کار در آسانی و برکت آن کار نمایان میشود و در غیر این صورت، آن کسی که استخاره میکند از آن کار منصرف میشود و برای او خیر و خوبی در هر جایی که باشد، آسان میشود.
۷) این حدیث دلیلی اسـت بر اینکه اگر شخصی نماز استخاره را خواند، به سوی آنچه که عزم و قصد کرده است حرکت میکند، چه آرامش قلبی پیدا کند یا نکند [۲۰۶].
ابن زملکانی گوید: «اگر شخصی برای کاری نماز استخاره خواند، پس از آن آنچه که برای او نمایان میشود انجام میدهد، چه آرامش قلبی پیدا کند یا نکند؛ چون در آن خیر و خوبی است, هرچند آرامش قلبی پیدا نکرده باشد.». و او میگوید: «و در حدیث (مذکور) دلیلی بر مشروط بودن آرامش نفس یا قلب نیست» [۲۰۷].
۸) جای دعا (دعای استخاره) بعد از سلام گفتن است، زیرا پیامبر جمیفرمایند: «اگر شخصی از شما قصد انجام کاری را کرد، دو رکعت نماز غیر از نماز فرض بخواند و بگوید...»؛ چون ظاهر حدیث این است که دعا بعد از دو رکعت نماز است؛ یعنی بعد از سلام گفتن. شیخ الاسلام ابن تیمیه همین را برگزیده است که دعای استخاره قبل از سلام گفتن باشد [۲۰۸].
[۱۹۳] یعنی: طلب راهنمایی از خداوند برای کار بهتر. (مترجم). [۱۹۴] یعنی: فال بد گرفتن یا بدگمانی نسبت به وقوع یک اتفاق، مثل کسانی که موی پلک چشمهایشان را در کف دست خود میگذارند و معتقدند اگر به این طرف رفت این کار خوب است و اگر آن طرف رفت، این کار بد است؛ که در شرع این کار تحریم شده است. (مترجم). [۱۹۵] در روایت ابوداود با سند صحیح (چاپ دار الفکر، حدیث شمارۀ ۱۵۳۸) در جای خالی آمده است: «آنچه که میخواهد، اسمش را میگوید (یعنی حاجت خود را ذکر میکند)». (مترجم). [۱۹۶] در جای خالی مثل آنچه است که در حاشیۀ قبلی ذکر کردم. (مترجم). [۱۹۷] این حدیث، صحیح است. تخریج بخاری در جاهایی از کتابش از جمله در (کتاب التهجد، باب ما جاء في التطوع مثني مثني، حدیث شمارۀ ۱۱۶۲). ن.ک: جامع الأصول، ۶/۲۵۰- ۲۵۱. [۱۹۸] نیل الأوطار، ۳/۸۸؛ تحفة الذاکرین،۱۳۴. [۱۹۹] الأذکار، ۳/۳۵۵ با شرح ابن علان. [۲۰۰] فتح الباری، ۱۱/۱۸۴. [۲۰۱] مرجع سابق. [۲۰۲] الأذکار، ۳/۳۵۴ با شرح ابن علان. [۲۰۳] مرجع سابق. و آن هم همان گونه که در فتح الباری (۱۱/۱۸۵) میگوید: «چون ظاهر حدیث این است که نماز و دعا بعد از قصد انجام آن کار صورت بگیرد». [۲۰۴] شوکانی در نیل الأوطار (۳/۸۸) این مطلب را نقل کرده است و حافظ ابن حجر در فتح الباری (۱۱/۱۸۵) با این مسأله مخالفت میکند و میگوید: «ظاهر قضیه این گونه است که گفته شود: اگر نیت خود آن نماز و همراه آن [نیت] نماز استخاره داشته باشد، او را کفایت می کند؛ بر خلاف اینکه نیت [نماز استخاره] نداشته باشد و تحیۀ مسجد را مفارقت کند [آن هم فقط با نیت تحیۀ مسجد]، چون مقصود، مشغول شدن به دعا در آنجاست و منظور از نماز استخاره این است که نماز انجام بگیرد و دعا بعد از آن یا در آن خوانده شود و برای کسی که بعد از نماز برایش کاری پیش آید، کفایت آن بعید است، چون ظاهر حدیث این است که نماز و دعا بعد از وجود اراده و قصد برای آن کار انجام گیرد». گویم: ظاهر حدیث نشان میدهد که در آن معین کردن دو رکعت نماز شرط نیست، غیر از اینکه آن دو رکعت به غیر از نماز فرض باشد، پس اگر مسلمانی قصد کاری را داشته باشد و مثلاً: دو رکعت راتبۀ ظهر را به جای آورد و بعد از آن دعای استخاره بخواند، آنچه که مطلوب است حاصل میشود و ظاهر حدیث همین است؛ همان طور که گفته شد نووی و عراقی ظاهر حدیث را این گونه دانستهاند؛ والله اعلم. [۲۰۵] ترجیح نووی در الأذکار (۳/۳۵۴- با شرح ابن علان) این بوده است که در آن دو رکعت دو سورۀ کافرون و إخلاص خوانده شود. عراقی گوید: «در طرق این حدیث دلیلی بر تعیین آنچه که در دو رکعت استخاره بعد از سورۀ فاتحه خوانده میشود ندیدهام، امّا آنچه که نووی گفته است، خوب و مناسب است…» شرح الأذکار، ابن علان، ۳/۳۵۴. گویم: ولی این مناسب دانستن، دلیلی بر تجویز مشروعیت و تعیین آن نیست؛ و بالله التوفیق. [۲۰۶] برخلاف نووی که میگوید: «و هرگاه استخاره کرد، به سوی آنچه که آرامش قلبی به آن پیدا میکند میرود». الأذکار (۳/۳۵۵-۳۵۶- با شرح ابن علان). او در این مسأله بر حدیثی خیلی ضعیف اعتماد کرده است. فتح الباری، ۱۱/۱۸۷. عدهای از علما برخلاف گفتۀ نووی فتوی دادهاند که کسی که استخاره میکند به سوی انجام آن کار میرود چه آرامش قلبی پیدا کند یا نکند، و از جملۀ آنان عز بن عبدالسلام اسـت و عـراقی نـیز آن را تـرجیح داده و گـفتۀ نووی را رد کرده است و ابن حجر هم با عراقی موافق بوده است. شرح الأذکار، ابن علان، ۳/۳۵۷. * در این جا باید گفته شود که بعضی معتقدند که باید بعد از نماز استخاره خواب دید که این گفته نیز هیچ دلیل صحیحی ندارد و چنانکه گفته شد، باید یک شخص مسلمان بعد از استخاره به سوی کارش حرکت کند که یا خیر او در آن است و آن کار برای او آسان میشود و یا خیر او در آن نیست، که در این صورت از آن دور میشود. مسألۀ بعدی اینکه: کسانی، از افراد دیگر (مانند کسانی که از دیدشان صالح هستند) میخواهند که برایشان استخاره کنند؛ که این کار نیز مخالف نص حدیث است، چون پیامبر جدر حدیث میفرمایند: «اگر شخصی از شما قصد کاری را کرد...»؛ و مسلماً شخصی که به جای ما استخاره میکند، قصد، آن کار را ندارد، پس استخاره صورت نمیگیرد. توجه: اغلـب کسانی که به جای دیگران استخاره میکنند، جادوگر و ساحرند و هیچ جادوگری نمیگوید که من جـادوگـر هستـم، بلکه خـودش را شخـص صـالحی نشان میدهد که قرآن میخواند یا دعا میکند و این اشخاص کارهایشان را با حق آمیخته میکنند، تا کارهایشان خـوب جلوه دهنـد؛ بنابراین انسان باید از رفتن نزد چنین افرادی برحذر باشد، به ویژه اینکه در روایت صحیحی از پیامبر جآمده است که میفرمایند:«هر که نزد عرّافی (کسی که ادعا دارد بعضی از امور غیبی را میداند) برود و از او سؤالی بکند، نمازِ چهل روزش قبول نمیشود». تـخریج مـسلم (چاپ دار احیاء التراث العربی حـدیث شمارۀ۲۲۳۰). در روایتی نیز میفرمایند: «کسی که نزد عرّاف یا کاهنی (کسی که از آنچه در آینده اتفاق میافتد یا آنچه در نفس انسان و غیبی است، خبر دهد) برود و آنچه که میگوید باور کند، به آنچه بر محمد جنازل شده، کافر شده است». تخریج حاکم (چاپ دار المعرفة ۱/۸). و این قسمتی از حدیث در سنن ابوداود (چاپ دار الفکر حدیث شمارۀ ۳۹۰۴) و تـرمذی (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۱۳۵) و ابن ماجه (چاپ دار الفکر حدیث شمارۀ ۶۳۹) است. در شرع هیچ فرقی میان عرّاف و کاهن و ساحر نیست، چون از لحاظ ارتباط با جنّ و استفاده از آنها با هم مشترک هستند. و روایتی که از ابن مسعودسنزد ابویعلی موصلی در مسندش (چاپ دار المأمون للتراث حدیث شمارۀ ۵۴۰۸) با سند خوبی آمده است این گفته را تأیید میکند. او میگوید: «کسی که نزد عرّاف یا ساحر یا کاهنی رفت...»؛ و این از جمله فتنههایی است که ما به آن دچار شدهایم و پیامبر جاز وقوع چنین فتنههایی خبر داده است. ایشان میفرمایند: «به سوی اعمال (نیک) بشتابید (قبل از اینکه) فتنـههایی مثـل شـب تـاریک بیایـد، (کـه در آن) یـک شخـص صـبح که میشود مؤمن است و شب کافر و یا شب که میشـود مؤمن است و صبح کافر و دین خودش را به چیـزی از دنیا میفروشـد!». تخـریج مسلم در صحیحش (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۱۱۸) و ایـن دلیلی بـر ضعف ایمان ما و دوری از خداست که متأسفانه در آن به سـر میبریـم و شـاید در این روزهـا اندک اشخاصی را ببینیم که از ایمان خود محافظت کردهاند! (مترجم). [۲۰۷] طبقات الشافعية، ابن سبکی، ۹/۲۰۶. [۲۰۸] الاختیارات الفقهية، ص ۵۸.