نمازهای سنت در احادیث صحیح نبوی

فهرست کتاب

تعریف نمازهای سنت

تعریف نمازهای سنت

("نمازهای سنت" [صلوات التطوع]، ترکیب اضافی است. و اسم‌های مرکب در ابتدا مفردات آن‌ها تعریف می‌شود، سپس با ترکیب اضافی تعریف می‌شوند.

پس ("صلوات" [نمازها]، جمع و مفرد آن "صلاة" است.

"صلاة" [نماز] در لغت، به معنای دعاست [۲].

و در اصطلاح شرعی عبارت از گفته‌ها و کردارهایی است که کلید آن طهارت و آغاز آن تکبیر و پایان آن تسلیم است.

("تطوع" [سنت] [۳]در لغت یعنی: طاعتی را بر خود تکلیف کردن، یا بخشیدن از دارایی خود بدون آن ‌که ملزم به آن باشد، یا انجام کارهای اضافه‌ای که بر او لازم نیست.

و"تطوع" جز در باب نیکی و خیر [۴]به کار نمی‌رود.

در اصطلاح شرعی تطوع یعنی: افزودن بر آنچه که به خاطر اسلام بر او واجب شده است، خواه آن افزودن واجب باشد یا نباشد.

زیرا نمازهای واجب به خاطر اسلام، نمازهای پنجگانه در شبانه روز است؛ که شامل نمازهای صبح، ظهر، عصر، مـغرب و عشا می‌باشد. و برای اینکه سنت (تطوع) مازاد بر فرائض است، خواه واجب باشد یا نباشد. پس نمازهای سنت (تطوع)، نمازهایی اضافه بر نمازهای فرض پنجگانه است؛ خواه آن واجب باشد یا نباشد.

بنابراین هر نماز مشروع در اسلام که اضافه بر نمازهای واجب پنجگانه در شبانه روز است، شامل نمازهای سنت (تطوع) می‌باشد.

البته ناگفته نماند که بعضی از نمازها که جزو نمازهای فرض پنجگانه نیستند، حکم وجوب را دارند، هر چند که جزو «نمازهای سنت» هستند، با تقریری که ذکر شد؛ چون وجوب آن‌ها به ذاتشان نیست؛ بلکه به دلیل اموریست که آن‌ها را احاطه کرده است؛ و احکامی که بر نمازهای فرض مترتب می‌شود، بر این نمازها مترتب نیست؛ مانند استقرار وجوب عینی آن بر هر مرد و زن مسلمان، چه مقیم باشد و چه مسافر؛ چرا که وجوب نمازهای پنجگانه به خاطر اسلام آوردن است، اما غیر از این نمازها اگر واجب بگردد، به خاطر اسباب مختلف دیگری است؛ مثل ورود به مسجد و قصد نشستن در آن؛ چون این سببی است بر وجوب نماز تحی‍ۀ مسجد [یعنی دو رکعت نمازی که هنگام ورود به مسجد به قصد نشستن در آن خوانده می‌شود] و وجوب وفای به نذر، سببی بر وجوب ادای نمازیست که نذر شده است و همین طور دیگر نمازها [۵]....

[۲] معجم مقاییس اللغة، ۳ / ۳۰۰ و مفردات الرّاغب، ص ۲۸۵. [۳] در اصل تطوع کارهایی است که یک شخص به طور داوطلبانه یا غیر داوطلبانه بر آن مکلف می‌شود و من در اینجا به جای " تطوع " لفظ سنت را به کار برده‌ام، زیرا این لفظ در میان مردم رواج دارد و این بحث دربارۀ نمازهای سنت و مستحب است. (مترجم). [۴] معجم مقاییس اللغة، ۳ / ۴۳۱ و مفردات الرّاغب، ص ۳۱۰. [۵] با این تقریر وجه استدلال به حدیث طلحه بن عبید الله واضحتر می‌شود که می‌گوید: مردی از اهل نجد نزد پیامبر جآمد، با موهای به هم ریخته و صدای بلندی که شنیده می‌شد وکسی حرف او را نمی‌فهمید، تا اینکه نزدیک آمد، ناگهان دربارۀ اسلام سؤال کرد؟ پس پیامبر جفرمودند: «پنج نماز در شبانه روز». سپس گفت: آیا بر من چیز دیگری [واجب] هست؟ فرمودند: «نه، مگر اینکه به میل خود انجام دهی» حدیث. تخریج بخاری در (کتاب الإیمان، باب الزکاة من الإسلام، حدیث شمارۀ ۴۶) واطراف این حدیث در بخاری به شماره‌های: (۱۸۹۱، ۲۶۷۸، ۶۹۵۶) می‌باشد. ‌گویم: با تقریر مذکور معلوم می شود که هر کس با تکیه بر این حدیث بر عدم وجوب نمازهای غیر از نمازهای پنجگانه استدلال کند به حق اصابت نکرده است؛ زیرا حدیث اعرابی برای تقریر واجب به خاطر اسلام آوردن است و واجب به غیر از حق اسلام آوردن را نفی نکرده است؛ چون وجوب غیر از نمازهای پنجگانه به خاطر اسباب خاصی است. اموری این معنی را تأیید می‌کنند از جمله: ۱) گفتۀ او در حدیث: «پنج نماز در شبانه روز»؛ چون معنایش این گونه است که: «آنچه بر هر مسلمانی در شبانه روز فرض است، نمازهای پنجگانه است که چیز دیگری بر آن افزوده نیست و این امر هیچ منافاتی با وجوب نمازهای دیگر ندارد؛ مثل نماز تحیۀ مسجد؛ چون جزو نمازهای شبانه روزی نیست، بلکه به ذات سبب خاصی بر می‌گردد و نیز فرض عینی نیست و همچنین نمازهای نذر شده که جزو نمازهایی که خداوند واجب کرده نیست، بلکه جزو نمازهای تطوعی است که یک شخص خود را به آن مکلف می‌کند و خداوند به آنچه که او بر خود الزام کرده است، او را ملزم می‌کند». المختار من کنوز السنة، ص ۳۲۶. ۲) آنچه که در پایان حدیث آمده، مؤید این امر است: «و روزۀ رمضان»، گفت: آیا بر من چیز دیگری هست؟ فرمودند: «نه، مگر اینکه به میل خود انجام دهی». و به او زکات را ذکر کرد و گفت آیا بر من چیز دیگری هست؟ فرمودند: «نه، مگر اینکه به میل خود انجام دهی». و بنا به اتفاق علما، روزه در کفاراتی که بر یک شخص مُتِعَین می‌شود واجب است و به جای مناسک حج: ﴿فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡ: «پس سه روز روزه در روزهای حج و هفت روزه اگر [به محل سکونت خود] برگشتید.» و روزۀ نـذر و روزۀ اولیای مـیت، [هـمان‌گونه که پیامبر جمی فرمایند]: «کسی که بمیرد و روزه‌ای بر ذمه‌اش باشد؛ ولی [یعنی سرپرست] او به جایش روزه بگیرد...». تخریج بخاری و مسلم (ن.ک: جامع الأصول، ۶/۴۱۷). همچنین اتفاق آنان بر اینکه واجب در حق مال فقط در زکات نیست؛ و انفاق بر کسی که نفقه بر او واجب است نیز واجب می‌باشد و آنچه بر یک بنده به سبب کفارات واجب می‌شود و همچنین به ‌سبب جنایات و به ‌سبب نذر... إلخ. و گفتۀ فقهاء که می‌گویند:«بر مال حقّی جز زکات نیست»؛ معنایش این است که بر مال حق واجبی به سبب آن مال بجز زکات نیست، ولی بر آن واجباتی به ‌اسباب دیگری غیر از مال است؛ همان‌گونه که ذکر شد و مانند وجوب ادای بدهکاری و إلزام دیه بر نزدیکان قاتل و وجوب کمک کردن در حادثه‌ای [مثل سیل و زلزله و...] که برای مسلمانان پیش می‌آید و امثال این‌ها.(الإیمان، ابن تيمية، ص ۲۹۸–۲۹۹). ۳) گفتۀ اعرابی [بادیه نشین] در آخر این حدیث نزد بخاری (حدیث شمارۀ۱۸۹۱) این مطلب را بیشتر روشن می‌کند [که می‌گوید]: قسم به آن کسی که تو را به حق اکرام کرده است، من هیچ تطوعی نمی‌کنم و هیچ چیز را از آنچه خداوند بر من فرض کرده کم نمی‌کنم! آنگاه پیامبر جفرمودند: «رستگار شد اگر راست گفت (یا: داخل بهشت شد اگر راست گفت)» و در روایتی: قسم به خدا، من بر این نه می‌افزایم و نه کم می‌کنم! آنگاه پیامبر جفرمودند: «رستگار شد اگر راست گفت». چون ظاهرش این‌ است که گویی می‌خواهد بگوید: من بر آنچه که خداوند بر من به خاطر اسلام واجب کرده است، نمی‌افزایم و از آنچه که خداوند بر من به خاطر اسلام واجب کرده است کم نمی‌کنم؛ پس هیچ نمازی را بر نمازهای پنجگانه اضافه نمی‌کنم و یک ماه بیشتر از رمضان را روزه نمی‌گیرم و.... و به این مطلب دلالت می‌کند که رستگاری او را منوط به صدق او در کم و زیاد نکردن دانسته است؛ پس چگونه می‌شود که پیامبر جبه رستگاری او شهادت دهد، آن هم با زیاد نکردن بر نمازهای پنجگانه اگر مقصود زیاد کردنی بود که واجب نیست؟ و گفته نمی‌شود: که رستگاری او را اثبات کرده است اگر که به آنچه بر او واجب می‌باشد انجام دهد و دلالتی در آن نیست که اگر بر آن زیاد کند رستگار نمی‌شود. می‌گویم: این درست نیست؛ چون بر خلاف ظاهر حدیث است، خصوصاً با فرمودۀ پیامبر ج: «رستگار شد اگر راست گفت»، و با وجود آن معنایی که ذکر کردم؛ پس حاجتی برای این تکلف نیست. سپس چگونه پیامبر جقسم او را تأیید می‌کند بر اینکه دیگر بـیشتر از آن انجام ندهد. پـس می‌گوید: " قسم به خدا؛ من بر این نه می‌افزایم..."؟! (ن ک: نیل الأوطار، ۳ /۸۳-۸۴ و کتاب الإیمان، ابن تيمية، ص ۲۹۷-۳۰۰). اگر گفته شود: عباده بن الصامتسوقتی به او گفته شد که فلان شخص می‌گوید: وتر واجب است؛ درجواب گفتند: «خداوند پنج نماز را فرض کرده است». و این جوابی است که با کسی که به حدیث اعرابی بر عدم وجوب نمازهای غیر از نمازهای پنجگانه استدلال می‌کند می‌پیوندد. در جواب گفته می‌شود: استدلال عبادهسهیچ مغایرتی با تقریری که ذکر شد ندارد؛ چون عبادهسدربارۀ نماز وتر آن را گفته است، مثل اینکه بگوید: واجب بر یک مسلمان در شبانه روز به سبب اسلام، نمازهای پنجگانه اسـت و اگر وتـر واجب باشد، پس نمازهای واجب شش تا می‌شود و این برخلاف چیزی است که خداوند بر بندگان خود از نمازهای پنجگانه شبانه روزی واجب کرده است. و بالله التوفیق. فایده: از این حدیث بر می‌آید که کلمۀ "تطوع" در آن به معنای زیادی است، خواه واجب یا مستحب باشد، مگر نه این است که گفته: «قسم به آن کسی که تو را به حق اکرام کرده است؛ من هیچ تطوعی نمی‌کنم و هیچ چیز را از آنچه خداوند بر من فرض کرده کم نمی‌کنم»، پس میان تطوع و نقصان مقابله کرده است و روایت دیگری این معنی را تأیید می‌کند: «قسم به خدا! من بر این نه می‌فزایم و نه از آن کم می‌کنم!». در این کتاب کلمۀ تطوع به همین معنی به کار برده شده است؛ منظورم از تطوع، زیادی مطلق است، خواه واجب باشد یا واجب نباشد. از آنچه گفته شد، قصد نویسندگان در احادیث احکام و غیره معلوم می‌شود، وقتی‌که باب بندی می‌کنند (باب نماز سنت)، سپس وجوب بعضی از این نمازها را تقریر می‌کنند و این نشان می‌دهد که آنان - خداوند رحمتشان کند - تطوع را به‌معنای زیادی فهمیده‌اند، خواه واجب باشد یا واجب نباشد و آن را به‌ معنای زیادیی که لازم نیست، نفهمیده‌اند؛ همان‌گونه که اصل معنای لغوی آن است. به همین سبب؛ کلمۀ "تطوع" در شرع به‌ معنای وسیع‌تری از معنای لغوی آن آمده است؛ بر خلاف اصطلاحات دیگری از قبیل کلمۀ «حج» و «نماز»، و الله اعلم.