نمازهای سنت در احادیث صحیح نبوی

فهرست کتاب

کیفیت نماز جنازه

کیفیت نماز جنازه

این مبحث شامل مسائل زیر است:

اوّل: طهارت برای نماز جنازه؛

دوّم: کیفیت نماز جنازه و تکبیرات در آن؛

سوّم: بالا بردن دستان در تکبیر اوّل وگذاشتن دست راست بر چپ؛

چهارم: قرائت در نماز جنازه؛

پنجم: آنچه بعد از تکبیر دوّم گفته می‌شود؛

ششم: آنچه بعد از تکبیر سوّم گفته می‌شود؛

هفتم: سلام دادن در نماز جنازه.

بیان این مسائل به شرح زیر می‌باشد:

اوّل: طهارت برای نماز جنازه

طهارت در نماز جنازه شرط است:

به دلیل اینکه پیامبر جمی‌فرماید: «نماز کسی که دچار حدثی [مثل ادرار یا مدفوع و... ] شود قبول نمی‌شود، تا اینکه وضو بگیرد». بخاری ومسلم [۳۰۶].

و به دلیل فرموده‌اش ج: «کلید نماز، طهارت است و تحریم آن تکبیر [۳۰۷]و تحلیل آن سلام گفتن است [۳۰۸]». تخریج ابوداود و ترمذی [۳۰۹].

پیامبر جنماز بر جنازه را، نماز نامگذاری کرده است و فرموده‌اند: «بر دوستتان نمـاز بخوانید» [۳۱۰]و فرموده‌اند: «کسی کـه همـراه جنازه‌ای از خـانـه‌اش خارج شود و بر او نماز بخواند» [۳۱۱]و در آن تکبیر گفتن و سلام گفتن است [۳۱۲]و حدیث: «کلید نماز...» بر این دلالت می‌کند که هر چه تحریم آن، تکبیر؛ و تحلیل آن، سلام گفتن باشد؛ کلید آن طهارت است [۳۱۳].

دوّم: کیفیت نماز جنازه و تکبیرات در آن

نماز جنازه، نمازی است که به صورت ایستاده خوانده می‌شود و رکوع و سجود و نشستن ندارد.

تعداد تکبیرات آن چهار یا پنج یا شش یا هفت یا نه بار است که همۀ این‌ها ثابت است و این از اختلاف تنوع است و برای یک شخص مسلمان جایز است که هر کدام از آن‌ها را انجام دهد.

بهتر است که فضیلت آن میت در نظر گرفته شود، پس تکبیرات بر او بر حسب فضیلتش افزوده می‌شود و اگر به یکی از آن‌ها ملزم باشد، پس چهار تکبیر بهتر است، زیرا احادیث زیادی دربارۀ آن آمده است.

اما دلایل آن چنین است:

ابن حزم می‌گوید: «هیچ اختلافی در این نیست که (نماز جنازه) نمازی است که ایستاده خوانده می‌شود و رکوع و سجود و نشستن و تشهد ندارد» [۳۱۴].

اما دلایل تکبیرات به قرار زیر است:

دلیل بر چهار بار تکبیر گفتـن: از ابوهریرهسروایت است که ‌گوید: «پیامبر جدر روزی که نجاشی فوت شده بود، خبر وفاتش را به مردم داد و با آنان به مصلی رفت. پس آنان را در صف قرار داد و بر او چهار بار تکبیر گفت». تخریج بخاری و مسلم [۳۱۵].

دلیل بر پنج بار تکبیر گفتـن: از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت است که ‌گویـد: «زید (ابن ارقم)سبر جنازه‌های ما چهار بار تکبیر می‌گفت و او بر جنازه‌ای پنج بار تکبیر گفت، آنگاه از او سؤال کردم، گفت: پیامبر جاین تکبیرات را می‌گفت». تخریج مسلم [۳۱۶].

دلیل بـر شـش بـار تکبیـر گفتـن: از عبد خیر روایت است که ‌گوید:«علیسبر اهل بدر [آنانی که در بدر با پیامبر جشرکت کرده بودند] شش بار تکبیر می‌گفت و بر صحابۀ پیامبر جپنج بار تکبیر می‌گفت و بر مردم دیگر چهار بار تکبیر می‌گفت». تخریج ابن ابی شیبه و دارقطنی [۳۱۷].

‌گویم: و این اثر موقوف است، ولی در حکم مرفوع است، چون این کار را یکی از بزرگان صحابه در حضور صحابه انجام داده است بدون اینکه بر او انکار کنند [۳۱۸].

دلیل بر هفت بار تکبیر گفتن: از موسی بن عبید الله بن یزید روایت است که ‌گوید: «علیسبر ابوقتادهسنماز خواند، پس هفت بار بر او تکبیر گفت و او از اهل بدر بود». تخریج بیهقی [۳۱۹].

دلیل بـر نه بار تکبیر گفتـن: از عبدالله بن زبیربروایت اسـت که می‌گوید: «پیامبر جدر روز اُحد راجع به حمزه دستور دادند، پس با پارچه‌ای پوشانده شد، سپس بر او نماز خواندند و نه بار تکبیر گفتند، سپس آنانی را که کشتـه شـده بـودند آوردنـد، در صف‌هایی قرار داده می‌شدند و بر آنان نماز می‌خواندند و بر او [یعنی حمزه] همراه آنان نماز می‌خواندند». تخریج طحاوی در شرح معانی الآثار [۳۲۰].

اما دلیل افزودن بر چهار تکبیر در نماز بر روی اهل فضیلت، احادیث و آثاری است که ذکر شد؛ به ویژه اثر عَبد خَیر از علیسو حدیث ابن زبیر بدر نماز پیامبر جبر حمزه و کشته شدگان احد [۳۲۱]ش؛ و الله اعلم.

سوّم: بالا بردن دستان در تکبیر اول وگذاشتن دست راست بر چپ

آنچه از سنت پیامبر جثابت شده، این است که ایشان دستان خود را در تکبیر اوّل از تکبیرات جنازه بالا می‌بردند.

از پیامبر جثابت نیست که دستان خود را در دیگر تکبیرات بالا برده باشد، نهایت آنچه که ثابت است از عبد الله بن عمرباست که دستان خود را در دیگر تکبیرات بالا برده‌اند [۳۲۲].

بعد از تکبیر گفتن، آیا دست راست را روی دست چپ گذاشته، یا آن‌ها را رها می‌کند؟

آنچه که بتوانیم بر آن تأکید کنیم ثابت نیست و آنچه که بعضی از علما مستحب دانسته‌اند قبض کردن دو دست است و گذاشتن دست راست روی دست چپ را در نماز جنازه مشروع دانسته‌اند.

دلیل بر بالا بردن دستان‌ در تکبیر اوّل: آنچه است که ابوهریرهسروایت کرده است: «پیامبر جبر جنازه‌ای تکبیر گفتند و دستان خود را در تکبیر اوّل بالا بردند...». تخریج ترمذی [۳۲۳].

ترمذی: در (باب آنچه که دربارۀ بالا بردن دستان در نماز جنازه آمده است) می‌گوید: «علما در این باره اختلاف نظر دارند: رأی بیشتر علما از صحابۀ پیامبر جو دیگران این بوده است که شخص دستان خود را در هر تکبیر گفتن بر جنازه بالا ببرد. و این، گفتۀ ابن مبارک و شافعی و احمد و اسحاق است. و بعضی از علما گفته‌اند: دستان خود را بالا نمی‌برد مگر در بار اوّل؛ و این، گفتۀ ثوری و اهل کوفه است. و از ابن مبارک ذکر شده است که می‌گوید: در نماز بر جنازه دست راست روی دست چـپ بسته نمی‌شود و رأی بعضی از علما ایـن بـوده است کـه بـا دست راست دست چپش را بگیرد همان ‌گونه که در نماز انجـام می‌دهـد». ابـوعیسی (ترمـذی) می‌گویـد: «آن را قبض کند [یا بگیرد]، نزد من محبوب‌تر است» [۳۲۴].

چهارم: قرائت در نماز جنازه

سنت است که شخص مسلمان بعد از تکبیر اوّل سورۀ فاتحه و سورۀ دیگری را تلاوت کند.

تلاوت با صدای آهسته می‌باشد.

نماز جنازه دعای استفتاح ندارد.

دلایل این مسائل بدین صورت است:

از طلحه بن عبدالله بن عوف روایت است که ‌گوید: «همراه ابن‌عباسببر جنازه‌ای نماز خواندم، او سورۀ فاتحه را تلاوت کرد و گفت: تا بدانید که این سنت است». تخریج بخاری.

در روایتی از همین حدیث نزد نسایی آمده است: «پشت سر ابن عباسببر جنازه‌ای نماز خواندم، او سورۀ فاتحه و سورۀ دیگری خواند و با صدای بلند خواند تا ما بشنویم و وقتی که تمام کرد، دستش را گرفتم و از او سؤال کردم، گفت: سنت و حق است» [۳۲۵].

ترمذی: بعد از ذکر این حدیث می‌گوید: «و عمل به این حدیث را بعضی از علمای صحابۀ پیامبر جو دیگران پذیرفته‌اند، قرائت فاتحه را بعد از تکبیر اوّل اختیار کرده‌اند؛ و این گفتۀ شافعی و احمد و اسحاق است و بعضی از علما گفته‌اند: در نماز بر جنازه سوره‌ای تلاوت نمی‌شود، بلکه در آن مدح و ستایش خدا و درود و صلوات بر پیامبر جو دعا برای میت است. و این گفتۀ ثوری و دیگران از اهل کوفه است» [۳۲۶].

‌گویم: آنچه که در سنت آمده، واجب است که پیروی شـود؛ و بالله التوفیق.

پنجم: آنچه بعد از تکبیر دوم گفته می‌شود

ششم: آنچه بعد از تکبیر سوم گفته می‌شود

سنت است یک فرد مسلمان بعد از گفتن تکبیر دوم بر پیامبر جدرود و صلوات بفرستد.

مستحب است که صیغۀ صلوات بر پیامبر جآن‌ گونه خوانده شود که پیامبر جبه اصحابششیاد داده‌اند [۳۲۷].

نمازگزار بعد از تکبیر سوّم و در سایر تکبیرات خالصانه برای میت دعا می‌کند.

مستحب است با دعاهایی که از پیامبر صثابت است، بر جنازه دعا کند.

دلایل آن به صورت زیر است:

ابواُمامه بن سهل روایت کرده و می‌گوید: مردی از اصحاب پیامبر جبه او خبر داد: «سنت است در نماز بر جنازه، امام تکبیر بگوید و بعد از تکبیر اوّل با صدای آهسته سورۀ فاتحه را تلاوت کند و سپس بر پیامبر جصلوات بفرستد و در تکبیرات دیگر خالصانه بـرای میـت دعـا ‌کند. در هیــچ یـک از آن‌ها تـلاوت نمی‌کنـد، سپس با صدای آهسته در دل خودش سـلام می‌دهـد». تخریج شافعی در الأُم.

در روایتی نـزد حـاکم آمـده است که ابواُمامه بن سهل بن حنیف روایت می‌کند: مردی از اصحاب پیامبر جراجع به نماز بر جنازه به او خبر داد: «امام تکبیر می‌گوید، سپس بر پیامبر جصلوات می‌فرستد و در سه تکبیر خالصانه دعـا مـی‌کند، و وقتی که از نماز منصرف می‌شود با صدای آهسته سلام می‌گوید و سنت است کسی که پشت سر امام ایستاده است مثل آنچه که امامش انجام می‌دهد، انجام دهد» [۳۲۸].

از جمله دعاهایی که ثابت است پیامبر جبر جنازه خوانده‌اند:

آن است که عوف بن مالکسروایت می‌کند و می‌گوید: پیامبر جبر جنازه‌ای نماز خواندند و از دعایش حفظ کردم که می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ وَأَكْرِمْ نُزُلَهُ وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ وَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ وَنَقِّهِ مِنْ الْخَطَايَا كَمَا نَقَّيْتَ الثَّوْبَ الْأَبْيَضَ مِنْ الدَّنَسِ وَأَبْدِلْهُ دَارًا خَيْرًا مِنْ دَارِهِ وَ اَهْلَاً خَيْرًا مِنْ أَهْلِهِ وَزَوْجًا خَيْرًا مِنْ زَوْجِهِ وَأَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ (أَوْ مِنْ عَذَابِ النَّارِ)»: «خدایا! او را بیامرز و او را شامل رحمتت کن و او را عافیت ده و او را ببخش و او را در جایی که فرود می‌آید! اکرام کن و جایی را که در آن داخل می‌شود وسعت بده و او را با آب و یخ و برف بشوی و او را از گناهانش پاک کن، همان ‌گونه که لباس سفید را از آلودگی‌ها پاک کرده‌ای. و در عوض خانه‌اش خانه‌ای بهتر به او عطا کن و خانواده‌ای بهتر از خانواده‌اش و همسری بهتر از همسرش؛ و او را به بهشت داخل کن و او را از عذاب قبر (یا از عذاب آتش) پناه بده!». گفت: تا جایی که آرزو کردم ای کاش من آن میت بودم. تخریج مسلم.

در روایت دیگر آمده است:«... و او را از فتنۀ قبر و عذاب قبر حفظ کن» [۳۲۹].

هفتم: سلام دادن در نماز جنازه

در نماز جنازه سنت است که دو بار مثل نمازهای دیگر سلام بگوید و نیز با یک سلام گفتن به دست راستش می‌تواند سلام دهد. یک فرد مسلمان هر کدام را انجام دهد، جایز است و این سلام گفتن با صدای آهسته است.

دلایل آن بدین صورت است:

عبدالله بن مسعودسروایت می‌کند و می‌گوید: «سه خصلت است که پیامبر جانجام می‌دادند و مردم آن‌ها را ترک کرده‌اند: یکی از آن‌ها سلام دادن بر جنازه مثل سلام دادن در نماز است». تخریج بیهقی [۳۳۰].

از ابوهریرهسروایت است که ‌گوید: «پیامبر جبر جنازه‌ای نماز خواندند و بر او چهار بار تکبیر گفتند و یک بار سلام دادند». تخریج دارقطنی [۳۳۱].

در حدیث ابواُمامة بن سهل بن حنيف ذکر شد که: «سپس با صدای آهسته در دل خودش سلام می‌دهد».

در روایتی از حدیث ابواُمامة بن سهل نزد ابن جارود آمده است: «سپس در دل خودش به سمت راستش سلام می‌دهد» [۳۳۲].

[۳۰۶] این حدیث از ابوهریره صحیح است. تخریج بخاری در دو جا از کتابش، یکی از آن‌ها در (کتاب الوضوء، باب لا تقبل صلاة بغیر طهور، حدیث شمارۀ ۱۳۵) و این لفظ حدیث اوست؛ و تخریج مسلم در (کتاب الطهارة، باب وجوب الطهارة للصلاة، حدیث شمارۀ ۲۲۵). [۳۰۷] یعنی: آنچه را که قبل از نماز بر او حلال بوده است، حرام می‌کند؛ از قبیل: خوردن و صحبت کردن و... (مترجم). [۳۰۸] یعنی: آنچه در نماز بر او حرام شده بود، با سلام گفتن حلال می‌شود. (مترجم). [۳۰۹] این حدیث، از علی بن ابی طالب، حسن است. تخریج ابوداود در (کتاب الطهارة، باب فرض الوضوء، حدیث شمارۀ ۶۱)، و تخریج ترمذی در (کتاب الطهارة، باب ما جاء أن مفتاح الصلاة الطهور، حدیث شمارۀ ۳) و ابن ماجه در (کتاب الطهارة و سننها، باب مفتاح الصلاة الطهور، حدیث شمارۀ ۲۷۵). محقق جامع الأصول (۵/۴۲۹) این حدیث راصحیح دانسته است و آلبانی در صحیح سنن ابوداود (۱/۱۵) راجع به آن می‌گوید:«حسن صحیح است». [۳۱۰] این حدیث صحیحی است که به تخریج آن اشاره شد. [۳۱۱] این حدیث صحیحی است که به تخریج آن اشاره شد. [۳۱۲] این استدلال امام بخاری است که در (کتاب جنائز، باب سنت نماز بر جنازه) می‌گوید: «و پیامبرجمی‌فرماید: «کسی که بر جنازه‌ای نماز بخواند» و فرموده‌اند: «بر دوستتان نماز بخوانید» و فرموده‌اند: «بر نجاشی نماز بخوانید»؛ اسمش را نماز گذاشته‌اند، در آن رکوع و سجود نیست و در آن صحبت نمی‌شود و در آن تکبیر گفتن و سـلام گفتـن وجـود دارد. و ابن عمر (این) نماز را نمی‌خواند مگر اینکه طاهر بود و در هنگام طلوع خورشید این نماز خوانده نمی‌شود و نه هم در هنگام غروب آن و دستان خود را بالا می‌برد...». فتح الباری (۳/۱۸۹). ‌گویم: او با گفته‌اش: «و در آن تکبیر گفتن و سلام گفتن است» اشاره کرده است به استدلال این حدیث: «کلید نماز، طهارت است و تحریم آن، تکبیر و تحلیل آن، سلام گفتن است»؛ از این جهت که دلالت می‌دهد بر اینکه هر چیزی که تحریم آن، تکبیر؛ و تحلیل آن، سلام گفتن باشد؛ کلید آن طهارت است. این مطلب از ابن رشید فوت شده و با بحث قوی بر استدلال بخاری رد داده است، مگر آنچه از این استدلال از گفتۀ بخاری که ذکر کرده‌ام از او فوت شده است؛ رحم الله الجمیع وغفر لنا ولهم. گفتۀ ابن رشید در فتح الباری (۳/۱۹۲) نقل کرده است. [۳۱۳] تهذیب تهذیب سنن ابی‌داود، ۱/۵۲. [۳۱۴] المحلى، ۵/۱۲۳؛ ن.ک: موسوعة الإجماع، ۱/۶۸۳. [۳۱۵] این حدیث، صحیح است. تخرج بخاری در جاهایی از کتابش؛ از جمله در (کتاب الجنائز، باب التکبیر على الجنازة أربعاً، حدیث شمارۀ ۱۳۳۳) و این لفظ حدیث اوست، و مسلم در (کتاب الجنائز، باب في التکبیر على الجنازة، حدیث شمارۀ ۹۵۱). ن.ک: جامع الأصول ۶/۲۱۵؛ أحکام الجنائز ص۱۱۰. [۳۱۶] این حدیث، صحیح است. تخریج مسلم در (کتاب الجنائز، باب الصلاة على القبر، حدیث شمارۀ ۹۵۷)، ن.ک: جامع الأصول، ۶/۲۱۶؛ أحکام الجنائز، ص۱۱۲. [۳۱۷] سندش صحیح است. تخریج ابن‌ابی‌شیبه در المصنف (۳/۳۰۳) و طحاوی در شرح معانی الآثار (۱/۴۹۷) و دارقطنی در السنن (۲/۷۳) و بیهقی در الکبرى (۴/۳۷)، از طریق دارقطنی. آلبانی در أحکام الجنائز (ص۱۱۳)دربارۀ آن می‌گوید: «سندش صحیح و راویانش همه ثقه هستند». [۳۱۸] ن.ک: أحکام الجنائز، ص۱۱۲. [۳۱۹] سندش صحیح است. تخریج ابن ابی شیبه در المصنف (۳/۳۰۴) و طحاوی در شرح معانی الآثار (۱/۴۹۶). و نزد او در کلمۀ "ابوقتاده" قسمت اول آن حذف شده است، که نوشته شده (قتاده) بدون(ابو). و تخریج بیهقی (۵۴/۳۶- ۳۷). و او این حدیث را به دلیل اینکه ابوقتادهسبعد از علیسفوت شده دارای علّت دانسته است. ابن ترکمانی در الجوهر النقی (۴/۳۶-۳۷) راجع به این حدیث می‌گوید: «راویان آن ثقه هستند» و اعلال بیهقی را رد کرده است؛ با بیان اینکه: صحیح این است که ابوقتادهسدر کوفه زمانی که علیسدر آنجا بوده، فوت شده است و آلبانی در أحکام الجنائز (ص ۱۱۴) می‌گوید: «سندش با شرط مسلم صحیح است…» و اعلال بیهقی را رد کرده است و رد بر او را از ابن حجر نیز نقل کرده است. [۳۲۰] این حدیث، حسن است. تخریج طحاوی در شرح معانی الآثار (۱/۵۰۳)، و تخریج ابن‌ابی‌شیبه در المصنف (۳/۳۰۴) از حدیث عبد الله بن حارث به همین صورت. آلبانی دربارۀ این حدیث در أحکام الجنائز (ص۸۲) می‌گوید: «سندش حسن است و راویان آن همه ثقه و معروف هستند و ابن اسحاق شنیدنش را در این حدیث بیان کرده است...». [۳۲۱] از باب‌های بیهقی در السنن الکبرى (۴/۳۶): «باب کسی که افزودن بر چهار تکبیر را برای اهل فضیلت تخصیص داده است» می‌باشد. ‌گویم: طحاوی در شرح معانی الآثار (۱/۴۹۵) ذکر کرده است که افزودن بر چهار تکبیر برای معنای خاصی که اهل بدر را از سایر مردم مخصوص دانسته است. گویم: آنچه طحاوی ذکر کرده است مُسَلّم نیست، چون به او اعتراض می‌شود که عَبد خَیر از علیسعلّت آن را روایت کرده است و همچنین آنچه که در حدیث زید بن أرقمسآمده است. والله اعلم. [۳۲۲] بخاری آن را در صحیحش در (کتاب الجنائز، باب سنة الصلاة على الجنازة، فتح الباری ۳/۱۸۹) به طور معلق از ابن عمربذکر کرده است، که می‌گوید: «و ابن عمر... و دستانش را بالا می‌برد» و آن را با اسناد در کتابش جزء رفع الیدین (ص۱۸۴-۱۸۵- جلاء العینین) روایت کرده است و با اسناد از او ابن ابی شیبه در المصنف (۳/۲۹۶) و بیهقی در الکبرى (۴/۴۴) روایت کرده‌اند. آلبانی در أحکـام الجنائـز (ص۱۱۷) راجـع به این اثر از ابـن عمربنزد بیهقی می‌گوید: «دارای سند صحیح است». سپس بعد از آن گفته است:«پس کسی که گمان می‌برد که او [ابن عمر] این کار را انجام نداده است مگر با موافقت پیامبر ج، می‌تواند دستانش را بالا ببرد…». [۳۲۳] این حدیث، حسن لغیره است. تخریج ترمذی در (کتاب الجنائز، باب ما جاء في رفع الیدین على الجنازة، حدیث شمارۀ ۱۰۷۷) و این لفظ حدیث اوست و در جای خالی، جملۀ زیر آمده است: «و دست راست را بر چپ گذاشت» و این را در اصل نیاوردم، چون وجه شاهدی در آن نیست و این را دارقطنی در السنن (۲/۷۴-۷۵) و بیهقی در الکبرى (۴/۳۸) تخریج کرده‌اند. مدار این حدیث بر یزید بن سنان ابوفروه است، که ضعیف می‌باشد، ولی متابعت شده است [یعنی: مثل او راوی دیگری از همان مصدر روایت کرده است]؛ همان‌ طور که مزی در تحفة الأشراف (۱۰/۹) ذکر کرده است که:«یونس بن خباب از زهری به همین صورت» با او متابعت کرده است و آلبانی در أحکام الجنائز (ص۱۱۶) شاهدی از ابن عباسببرای آن ذکر کرده است که دارقطنی در السنن (۲/۷۵) آن را تخریج کرده است، با سندی که در آن راوی مجهولی است و در آن محل شاهدی برای جمله‌ای که کمی قبل ذکر کردم نیست، پس قسمت اوّل این حدیث به درجۀ حسن لغیره می‌رسد؛ والله اعلم! [۳۲۴] سنن ترمذی ۳/۳۸۸-۳۸۹. [۳۲۵] این حدیث، صحیح است. تخریج بخاری در (کتاب الجنائز، باب قراءة فاتحة الكتاب على الجنازة، حدیث شمارۀ ۱۳۳۵)، و تخریج نسایی در (کتاب الجنائز، باب الدعاء ۴/۷۴-۷۵) و ابن جارود در المنتقى (حدیث شمارۀ ۵۳۴- ۵۳۷). آلبانی در أحکام الجنائز (ص۱۱۹) و مؤلف غوث المکدود (۲/۱۳۲) روایت نسایی را صحیح دانسته‌اند. (ن.ک: جامع الأصول، ۶/۲۱۸). [۳۲۶] سنن ترمذی، ۳/۳۴۶. [۳۲۷] از صیغه‌های صلوات که پیامبر جبه صحابه یاد داده‌اند، این ‌گونه است:"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ" (بخاری، چاپ دار ابن کثیر حدیث شمارۀ۳۱۹۰ و مسلم، چاپ دار احیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ۴۰۶). (مترجم). [۳۲۸] این حدیث، صحیح است. تخریج شافعی در الأم (۱/۲۷۰) و از طریقش بیهقی در الکبرى (۴/۳۹)، و تخریج طحاوی در شرح معانی الآثار (۱/۵۰۰). و روایت حاکم در المستدرک (۱/۳۶۰) و از طریقش بیهقی در الکبرى (۴/۳۹-۴۰). و تخریج به شکل مرسل، عبدالرزاق در المصنف (زیر شمارۀ ۶۴۲۸، ۳/۴۸۹) و ابن‌جارود در المنتقى (زیر شمارۀ ۵۴۰) حاکم این حدیث را بر شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته و آلبانی در أحکام الجنائز (ص۱۲۲) با او موافق بوده است و مؤلف غوث المکدود (۲/۴/۱۳) آن را تصحیح کرده است. [۳۲۹] این حدیث، صحیح است. تخریج مسلم در (کتاب الجنائز، باب الدعاء للمیت في الصلاة، حدیث شمارۀ ۹۶۳). فایده: علامه آلبانی در کتابش أحکام الجنائز (ص۱۲۳-۱۲۶) تعدادی از احادیث صحیح را که دربارۀ دعاهایی که بر جنازه خوانده می‌شود، آورده است. * برای تکمیل این مبحث و از آنجایی که ممکن است کتاب احکام الجنائز در دسترس خیلی‌ها نباشد، به دعایی که مناسب یک فرد کوچک یا بزرگ روایت شده است اشاره می‌کنم، آن دعا به این صورت است که ابوداود در سنن خود (چاپ دار الفکر، حدیث شمارۀ ۳۲۰۱) و نیز ترمذی (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۱۰۲۴) با سند صحیح از ابوهریرهسروایـت می‌کننـد که می‌گوید: «پیامبر جوقتی بر جنازه‌ای نماز می‌خواندند، می‌فرمودند: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَمَيِّتِنَا وَصَغِيرِنَا وَكَبِيرِنَا وَذَكَرِنَا وَأُنْثَانَا وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا،(اللَّهُمَّ مَنْ أَحْيَيْتَهُ مِنَّا فَأَحْيِهِ عَلَى الْإِسْلَامِ وَمَنْ تَوَفَّيْتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى الْإِيمَانِ)،(اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلَا تُضِلَّنَا بَعْدَهُ)"»: «خدایا! زنده و مردۀ ما و کوچک و بزرگ ما و مرد و زن ما و حاضر و غایب ما را مورد مغفرت قرار بده! خدایا! هر کدام از ما را که زنده نگاه داشته‌ای، بر اسلام نگاه دار و هر کدام از ما را که میرانده‌ای، بر ایمان بمیران! خدایا! ما را از اجرش محروم نکن (یعنی از اجر مصیبت وفاتش) و بعد از او ما را گمراه مکن!». توجه: شوکانی در نیل الأوطار چاپ دار المعرفة (۳-۴/۵۰۶) می‌گوید: «و ظاهر قضیه این است که با این الفاظِ دعاها که در این احادیث آمده است، دعا می‌کند، هرچند که میت مرد یا زن باشد. و اگر میت زن باشد ضمایر مذکر را به صیغۀ مؤنث تغییر نمی‌دهد، چون مرجع آن ضمایر میت است و آن (یعنی: میت) به مرد و زن گفته می‌شود». امـا اگر چند تا میت با هم باشند، ضمایر مفرد به صورت صیغۀ ضمایر جـمع گفته می‌شـود، چـون برای یک میت ضمیر مفرد و برای امـوات و مـردگان، ضمیر جمع استفاده می‌شود، پس گفته می‌شود: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُم وَارْحَمْهُم وَعَافِهِم وَاعْفُ عَنْهُم وَأَكْرِمْ نُزُلَهُم وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُم وَاغْسِلْهُم بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ و... البته اکتفا به آنچه که از پیامبر جآمده است، بهتر است، ولی افزودن بر دعاهایی که از پیامبر جآمده است، مشروع است و آن هم به هر زبانی که باشد؛ چون همان ‌طور که ابواُمامه از صحابۀ پیامبر جنقل می‌کند (کمی پیش اثرش ذکر شد) که آنان گفته‌اند: سنت است که در نماز جنازه، خالصانه برای آن میت دعا شود... و دعا وقتی خالصانه است که انسان بداند چه دعا می‌کند. و از پیامبر جحدیثی نیامده است که ما را امر کند دعا را فقط با زبان عربی بخوانیم، بلکه به ما گوشزد کرده‌اند که از خدا خالصانه درخواست کنیم و در حدیثی که ترمذی در سنن خود (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۳۴۷۹) روایت می‌کند، پیامبر جمی‌فرمایند: «در حالی که یقین دارید خداوند دعایتان را اجابت می‌کند، دعا کنید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل و مشغول قبول نمی‌کند»؛ پس کوشش کنیم تا دعاهایمان از ته قلب باشد. (مترجم). [۳۳۰] این حدیث، صحیح است. تخریج بیهقی در الکبرى (۴/۴۳). آلبانی این حدیث را حسن دانسته و از نووی نقل کرده است که می‌گوید: «سندش خوب است». ن.ک: أحکام الجنائز،۱۲۷. [۳۳۱] این حدیث، حسن است. تخریج دار قطنی در السنن (۲/۷۲) و این لفظ حدیث اوست و تخریج حاکم در المستدرک (۱/۳۶۰) و از طریقش بیهقی در الکبرى (۴/۴۳). آلبانی در أحکام الجنائز (ص۱۲۸) این حدیث را حسن دانسته است. فایده: حاکم در المستدرک (۱/۳۶۰) می‌گوید: «در یک سلام دادن بر جنازه روایات صحیحی از علی بن ابی طالب و عبدالله بن عمرو و عبدالله بن عباس و جابـر بن عبـدالله و عبدالله بن ابی اوفى و ابوهریره آمده است که آنان بر جنازه یک بار سلام می‌گفتند». [۳۳۲] این حدیث، صحیح است و تخریجش قبلاً ذکر شد. و روایت ابن جارود در المنتقى (زیر شمارۀ ۵۴۰) است و مؤلف غوث المکدود (۲/۱۳۴) سند آن را صحیح دانسته است.