نمازهای سنت در احادیث صحیح نبوی

فهرست کتاب

حکم نماز کسوف و خسوف

حکم نماز کسوف و خسوف

نماز کسوف و خسوف سنت مؤکده است. و برای هر مسلمانی مستحب است که آن را بخواند و استحباب آن نیز مؤکد می‌باشد.

دلیل آن روایت زیر است:

از عایشهلروایت است که ‌گوید: خورشید در زمان پیامبر جگرفته شد، پس پیامبر جبرای مردم نماز خواند و در نماز به مدت طولانی ایستاد، سپس به رکوع رفت و رکوع را طولانی کرد، بعد ایستاد و در نماز به مدت طولانی ایستاد- و این ایستادن کمتر از بار اوّل بود-، آنگاه به رکوع رفت و رکوع را طولانی کرد - و این رکوع کمتر از بار اوّل بود-، سپس به سجده رفت و سجده را طولانی کرد، آنگاه در رکعت دوّم مثل آنچه در رکعت اوّل انجام داده بود انجام داد، و بعد از درآمدن خورشید، منصرف شد [یعنی نماز را به پایان رساند]، پس برای مردم خطبه خـواند [۲۱۰]، آنگاه شکر و ستایش خدا را گفت و بـر او درود فـرستاد، سپس فرمود: «خـورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های [۲۱۱]خداوندند و با مردن یا زندگی کسی گرفته نمی‌شوند؛ پس اگر آن را دیدید، از خداوند بخواهید [یعنی دعا کنید] و تکبیر بگویید و نماز بخوانید وصدقه بدهید». سپس فرمود:‌ «ای امت محمد! به خدا سوگند که کسی از خدا با غیرت‌تر نیست از اینکه بندۀ زن یا مرد او زنا کند. ای امت محمد! اگـر آنچه را که من می‌دانم بـدانید، کم می‌خندیدید و بسیار گریه می‌کردید!». تخریج بخاری و مسلم [۲۱۲].

‌گویم: وجه دلالت حدیث این است که امر به خواندن نماز با امر به تکبیر گفتن و دعا کردن و صدقه دادن مقرون شده است [یعنی: در یک جمله با هم آمده‌اند] و کسی نگفته است که صدقه دادن و تکبیر گفتن و دعا کردن در هنگام کسوف واجب است؛ و امر به انجام این اعمال به اجماع، مستحب است، پس همچنین امـر به خـواندن نـماز که با آن‌ها مقرون شده است [نیز مستحب می‌باشد] [۲۱۳]؛ والله الموفق.

[۲۰۹] خورشید کسوف شد و ماه کسوف شد و بهتر است که گفته شود: ماه خسوف شد و در حدیث آمده است: «خورشید کسوف شد و خسوف شد» و «ماه کسوف شد و خسوف شد». جامع الأصول (۶/۱۶۴). [۲۱۰] ظاهر این روایت و روایات دیگر نشان می‌دهند که خطبۀ خسوف و کسوف بعد از نماز یک بار خوانده می‌شود و همانند خطبۀ جمعه نیست. و سنت است که امام برای خواندن خطبه بالای منبر برود، به دلیل حدیث اسماء بنت ابی‌بکربکه امام احمد در المسند (چاپ مؤسسۀ قرطبة ۶/۳۵۴) با سند خوبی روایت می‌کند که می‌گوید: «سپس سلام داد (یعنی پیامبر ج) و خورشید بیرون آمده بود، سپس بالای مـنبر رفـت و فـرمـود:...». (مترجم). [۲۱۱] مقصود از نشانه‌ها، آن علاماتی است که خداوند در جهان هستی برای ترساندن بندگانش و اثبات وحدانیتش ایجاد می‌کند و در قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا«و نشانه‌ها را نمی‌فرستیم مگر برای ترساندن شما». و حدیث ابـو موسیسنـزد بـخاری (حدیث شمارۀ۹۹۹) نیز بـر این مسأله دلالت می‌کنـد کـه می‌گوید: «خورشید گرفته شد، پس پیامبر جاز ترس اینکه قیامت بر پا شده باشد [یا اینکه نشانه‌ای از نشانه‌های نزدیک شدن قیامت ظهور کرده باشد] وحشت زده بلند شدند، و به مسجد آمدند و نماز را با ایستادن و رکوع و سجود طولانی خواندند که هیچ وقت ندیده‌ام مانند آن نماز بخواند و فرمودند: این نشانه‌هایی که خداوند می‌فرستد بر اثر مردن و زندگی کسی نیست، بلکه خداوند بندگان خود را می‌ترساند، پس اگر چیزی از آن نشانه‌ها را دیدید، با ترس به سوی ذکر و دعا و استغفار خداوند بشتابید». (مترجم). [۲۱۲] این حدیث، صحیح است. تخریج بخاری در جاهایی از کتابش از جمله در (کتاب الکسوف، باب الصدقة في الکسوف، حدیث شمارۀ ۱۰۴۴) و این لفظ حدیث اوست، و مسلم در (کتاب الکسوف، باب صلاة الکسوف، حدیث شمارۀ ۹۰۱). [۲۱۳] برای بحث بیشتر پیرامون دلالت اقتران و اینکه چه وقت قوت می‌گیرد و چه وقت ضعیف می‌شود و چه وقت با هم مساوی می‌شود به: بدائع الفوائد (۴/۱۸۳- ۱۸۴) مراجعه شود.