نمازهای سنت در احادیث صحیح نبوی

فهرست کتاب

نماز خسوف ماه مانند نماز کسوف خورشید است

نماز خسوف ماه مانند نماز کسوف خورشید است

نماز خسوف ماه مانند نماز کسوف خورشید خوانده می‌شود. دلیل آن فرمودۀ پیامبر جاست که می‌فرماید: «خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خدا هستند، با مردن یا زندگی کسی گرفته نمی‌شوند؛ پس اگر آن را دیدید، از خداوند بخواهید [یعنی دعا کنید] و تکبیر بگویید و نماز بخوانید و صدقه بدهید». تخریج بخاری و مسلم [۲۲۵].

‌گویم: پیامبر جبرای کسوف خورشید نماز خوانده‌اند و به ما امر کرده‌اند که همانند آن در خسوف ماه نماز بخوانیم و این مطلب، ظاهر و واضح است؛ والله اعلم!

ابن منذر می‌گوید: «و نماز خسوف ماه همانند نماز کسوف خورشید خوانده می‌شود» [۲۲۶].

[۲۲۵] به تخریج این حدیث که جزیی از حدیث عایشهلاست در اول این فصل اشاره شد. [۲۲۶] الإقناع، ابن المنذر، ۱/۱۲۴-۱۲۵. * نماز خسوف و کسوف مسائل دیگری نیز دارد. به بعضی از آن‌ها که مؤلف کتاب ذکر نکرده بود اشاره کردم و مسائل دیگری هم وجود دارد که باید به آن اشاره شود که در اینجا به طور خلاصه آن‌ها را ذکر می‌کنم: ۱) مشروعیت حـضور زنـان در ایـن نـماز، که دلیل آن حـدیث اسـماء بنت ابـی بـکربنزد امام احمد در المسند (چاپ مؤسسة قرطبة ۶/۳۵۴) است که به قسمتی از آن اشاره شد و در آن:«در زمان پیامبر جخورشید گرفته شد؛ پس سر و صدای مردم را شنیدم که می‌گویند: نشانه! و ما در آن روز ترسیده بودیم، پس با پارچۀ زبر خود را پوشاندم و بیرون آمدم تا اینکه نزد عایشه رسیدم و پیامبر جایستاده بـود و برای مردم نـماز می‌خواند، به عایشه گفتم: برای مردم چه اتفاقی افتاده است؟ او با دست خود به آسمان اشاره کرد، [اسماء] گفت: پس با آنان نماز خواندم،...». و نیز امام مسلم در کتاب صحیحش (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۰۶) از اسماء بنت ابی بکربروایت می‌کند که می‌گوید: «خورشید در زمان پیامبر جگرفته شد... آنگاه دیدم که پیامبر جنماز می‌خواند، پس با او نماز خواندم و به مدت طولانی ایستادند، تا اینکه می‌خواستم بنشینم، سپس به زن ضعیفی نگاه می‌کردم و می‌گفتم این از من ضعیف تر است، پس می‌ایستادم، آنگاه به رکوع رفت و رکوع را طولانی کرد، سپس سر خودش را از رکوع بالا آورد،...». ۲) مشروعیت گفتن: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر" و دعا کردن بعد از رکوع دوّم در رکـعت دوّم و بـالا بـردن دسـتان بـرای دعــا، کـه دلـیل آن در حـدیث عبدالرحمن بن سمرهبدر صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۱۳-۲۶) است که می‌گوید: «در زمان حیات پیامبر جدر مدینه با کمانم تیرهایی را پرتاب می‌کردم که ناگهان خورشید گرفته شد، پس آن‌ها را دور انداختم و گفتم به خدا قسم که نگاه می‌کنم برای پیامبر جدر کسوف خورشید چه پیش آمده است! گفت: پس نزد او آمدم و او در حال نماز ایستاده بود و دستان خود را بالا آورده بود، پس شروع به گفتن تسبیح (یعنی سبحان الله) و تحمید (یعنی الحمد لله) و تهلیل (یعنی لا اله الا الله) و تکبیر (یعنی الله اکبر) و دعا کردن شد، تا اینکه خورشید بیرون آمد، گفت: پس هنگامی که خورشید بیرون آمد، دو سوره و دو رکعت نماز خواند». در روایت دیگری از عبد الرحمن بن سمرهبدر صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۱۳-۲۵) آمده است که می‌گوید: «هنگامی که با کمانم در زمان پیامبر جتیرهایی پرتاب می‌کردم...، پس به سوی او آمدم و او دستان خود را بالا آورده و دعا می‌کرد و تکبیر و تحمید و تهلیل می‌گفت، تا اینکه خورشید بیرون آمد، پس دو سوره و دو رکعت نماز خواند»، (گفتۀ او «و دو رکعت نماز خواند» بر حسب ترجیح مازری بوده است، همان‌ گونه که نووی در شرحش بر صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی ۶/۲۱۷) نقل می‌کند، ولی ترجیح آلبانی در کتاب صفة صلاة النبي جلصلاة الکسوف، چاپ المكتبة الاسلامية (ص ۷۱) و نووی در شرحش بر صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی ۶/۲۱۷):‌«و دو رکوع انجام داد»). آلبانی و نووی روایت دوّم ذکر شده از عبدالرحمن ‌بن ‌سمرهبرا بر روایت اول او ترجیح داده‌اند، برای اینکه از نظر آنان روایت اوّل از لحاظ معنی با روایت دوم مخالف است، ولی به نظر می‌رسد که هیچ وجه تعارضی بین دو روایت نیست، چون: الف) ما می‌توانیم دو روایت را با هم جمع کنیم و در قواعد کلی شرع، جمع بین دو چیز مقدم بر ترجیح یکی بر دیگری است؛ به ویژه که این دو روایت در صحیح مسلم است و در سند روایت اول عبدالأعلی بن عبدالأعلی است که از جریری روایت می‌کند، و عبدالأعلی از جمله کسانی است که هشت سال قبل از اختلاط جریری از او روایت کرده است (تهذیب التهذیب، چاپ مؤسسة الرسالة ۲/۷) و راجع به او ابن حجر در تقریب (چاپ دار الرشید، ص۳۳۱ شمارۀ ۳۷۳۴) می‌گوید که او ثقه است، و وهیب بن خالد با او در این روایت از جریری موافق بوده است، بلکه تأکید او بر اینکه دعا در آخرین رکعت بوده، بیشتر است و ابن حجر در تقریب (چاپ دار الرشید، ص۵۸۶، شمارۀ ۷۴۷۸) راجع به او می‌گوید: ثقه و ثبت است، ولی در آخر عمرش کمی عوض شد؛ و در لفظ حدیث او از عبد الرحمن بن سمرهبدر سنن نسایی (چاپ مكتب المطبوعات الاسلامية، حدیث شمارۀ ۱۴۶۰) با سند صحیح آمده است که می‌گوید: «هنگامی که با کمانم در زمان پیامبر جتیرهایی پرتاب می‌کردم... پس به سوی پیامبر جرفتم و او در مسجد بود، آنگاه شروع به تسبیح و تکبیر و دعا کرد، تا اینکه خورشید بیرون آمد [عبد الرحمن] گوید: سپس بلند شد، پس دو رکعت نماز خواند و چهار سجده انجام داد». ب) در روایت دوّم، زیادتی است که راوی آن ثقه است و در علم مصطلح حدیث، زیادی ثقه، صحیح است، به ویژه اینکه راوی دیگری روایت او را تأیید می‌کند و هیچ مخالفتی در آن روایات با هم نیست، تا یکی از آن‌ها را شاذ و مخالف بدانیم. ج) ترجیح آلبانی: در کتابش صفة صلاة النبي جلصلاة الکسوف، چاپ المكتبة الاسلامیه (ص ۶۸-۷۴) بر اینکه دعا یا قنوت بعد از رکوع دوّم در رکعت اوّل است، درست نیست، چون در روایت دوّم در صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۱۳-۲۵) که آلبانی به آن استدلال کرده است، ذکری از دعا در نماز نیست، بلکه به طور مطلق آمده است و احتمال دارد که پیامبر جآن دعا را خارج از نماز خوانده باشد. د) ترجیح روایت دوّم بر این اساس که پیامبر جدعا را خوانده، سپس خورشید بیرون آمده (یعنی: در وسط نمازش خورشید بیرون آمده) و بعد از آن دو رکوع انجام داده‌اند، مخالف با روایات دیگر است، چون در روایات دیگر آمده است که بعد از اتمام نماز پیامبر جخورشید بیرون آمد و دلیل آن حدیث عبد الله بن عمرو بن العاصبدر صحیح بخاری (چاپ دار ابن کثیر، حدیث شمارۀ ۱۰۰۳) و صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۱۰-۲۰) است که می‌گوید: «هنگامی که در زمان پیامبر جخورشید گرفته شد، با گفتن "الصلاة جامعة" (یعنی: نماز با جماعت برگزار می‌شود) ندا داده شد، پس پیامبر جدو رکوع در سجده انجام دادند (یعنی: دو رکوع همراه با دو سجده انجام دادند، همان ‌گونه که در روایت نسایی، چاپ مکتب المطبوعات الاسلامية، حدیث شمارۀ ۱۴۸۰ آمده است)، سپس ایستادند، پس دو رکوع در سجده انجام دادند، سپس خورشید بیرون آمد، پس عایشه گفت: من هیچ رکوع و سجده‌ای چنین طولانی انجام نداده‌ام». و) گفتۀ آلبانی: در کتابش صفة صلاة النبي جلصلاة الکسوف، چاپ المكتبة الاسلامية (ص ۷۴) که این دعا مثل دعای قنوت (یعنی: در دیگر نمازها) است، دلیلی بر این است که این دعا بعد از آخرین رکوع در آن نماز خوانده می‌شود، نه در رکعت اوّل. ۳) مشروعیت خواندن دو رکعت نماز سنت به طور مطلق بعد از نماز خسوف و کسوف که در حدیثی که گذشت از روایت عبد الرحمن بن سمرهبدر صحیح مسلم (چاپ دار احیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۹۱۳-۲۶) آمده است که می‌گوید: «در زمان حیات پیامبر جدر مدینه با کمانم تیرهایی پرتاب می‌کردم، ناگهان خورشید گرفته شد...، تا اینکه خورشید بیرون آمد، گفت: پس هنگامی که خورشید بیرون آمد، دو سوره خواند و دو رکعت نماز خواند». این ترجیح مازری بوده است که نووی در شرحش بر صحیح مسلم (۳/۳۲۴) نقل می‌کند. و چنانکه که گفته شد، روایت وهیب از جریری در سنن نسایی (چاپ مکتب المطبوعات الاسلامية، حدیث شمارۀ ۱۴۶۰) با سند صحیح مؤید این روایت است. ۴) اموری که پیامبر جدر خطبه‌اش به مردم تذکر داده‌اند [که به طور خلاصه آن را از کتاب آلبانی، صفة صلاة النبي جلصلاة الکسوف، چاپ المكتبة الاسلامية (ص ۱۱۳-۱۱۷) نقل کرده‌ام]: ۱. خسوف و کسوف در اثر مرگ یا زندگی کسی نیست. ۲. خسوف و کسوف از نشانه‌هایی هستند که خداوند با آن بندگاش را می‌ترساند و به یاد وحدانیتش می‌اندازد. ۳. در چنین حالاتی که در آن ترس به وجود می‌آید، مردم را به ذکر خدا، دعا، استغفار کردن، دادن صدقه، آزاد کردن برده و خواندن نماز ارشاد کرده‌اند تا آن حالت رفع شود. ۴. راجع به غـیرت خداوند به آنان تذکر دادند و فرمودند: «خداوند دوست ندارد بنده‌اش چه، زن و چه مرد، زنا کند». ۵. راجع به آنچه که برای انسان بعد از مرگش رخ می‌دهد، تذکر دادند. ۶. دربارۀ بهشت و میوه‌های آن برای مردم صحبت کردند. ۷. دربارۀ آتش جهنم و عظمت آن برای مردم توضیح دادند. ۸. راجع به اینکه بیشترین اهل جهنم زنان هستند، صحبت کردند. ۹. به زنان دربارۀ سبب بیشتر بودنشان در جهنم تذکر دادند و اینکه سبب بیشتر بودنشان کفران نعمت و فراموشی احسان شوهر است. ۱۰. دربارۀ زنی از بنی اسرائیل صحبت کردند که به سبب عذاب دادن یک گربه و بستن آن و آب و غذا ندادن به آن، جهنمی شده است. ۱۱. دربارۀ جایگاه دزد دو شترش جدر جهنم، صحبت کردند. ۱۲. دربارۀ به جهنم افتادن دزد وسایل حجاج صحبت کردند. ۱۳. راجع به فتنه‌ای که در قبر است، صحبت کردند و اینکه همانند فتنۀ دجال است. ۱۴. دربارۀ آنچه که از انسان در قبر سؤال می‌شود صحبت کردند و اینکه دربارۀ محمد جو ایمان به او سؤال می‌شوند. ۱۵. دربارۀ جواب یک شخص مسلمان به سؤال آن فرشته گفتند و اینکه بعد از آن برای او چه رخ می‌دهد. ۱۶. راجع به جواب یک شخص منافق به سؤال آن فرشته گفتند و اینکه بعد از آن برای او چه رخ می‌دهد. ۱۷. به صحابه سفارش کردند که از عذاب قبر به خدا پناه ببرند. ۵) نماز خسوف و کسوف به طور خلاصه و جامع ذکر شد؛ نمازی که قصور بعضی از علما در آن واضح است و آلبانی: در صفة صلاة النبي جلصلاة الکسوف، چاپ المكتبة الاسلامية (ص۱۰۷) می‌گوید: «جمع و خلاصۀ این موضوع (خسوف و کسوف) را بر خودم واجب دیدم، آن هم بعد از اینکه خداوند راه آن را برایم آسان کرد تا در آن کمکی باشد برای آشنایی با این سنت و عمل به آن و زنده کردن آن بعد از آنکه نزدیک بود به فراموشی سپرده شود، حتی از طرف علما و اشخاص صالح...!».اهـ. نماز آیات یا إنابه می‌ماند که فراموش کردن آن واضح‌تر است، چقدر زلزله و چقدر سیل و چقدر...! ولی مسلمانان و علمایشان هیچ تکانی نمی‌خورند و بسیاری از آنان حکم این نماز و احکام آن را می‌دانند، ولی مثل اینکه شرم و حیا و یا ترس به ایشان اجازه نمی‌دهد که این سنت را احیا و زنده کنند؟! آیا نشنیده‌اند که خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ«پس از مردم نترسید و از من بترسید.» و در جای دیگری می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥«به درستی‌که آن شیطان است که شما را از دوستان و اولیای خودش می‌ترساند، پس اگر مؤمن هستید از آنان نترسید و از من بترسید!». یا اینکه ترک سنت و انجام بدعت را حکمت می‌نامند! مگر حکمت از محکمی و حکیم بودن کار نیست و آیا ترک سنت و یا انجام یک بدعت می‌تواند عذر باشد؟! پس آمادۀ جواب خداوند در روز قیامت باشیم. یا اینکه منتظر شهادت و یا خروج دجال هستند و از تمام فتنه‌ها در امن و امانند و اگر عقابی از طرف خداوند بیاید، آنان بی‌گناه بوده‌اند! اما دلایل مشروعیت نماز آیات، (نـمازی که در هنگام زلزله یا طوفان و یا حادثۀ دیگری خوانده می‌شود)، این ‌گونه است: ۱. خداوند در قرآن بین نشانه‌ها و آیات خود هیچ فرقی قرار نداده است و می‌فرماید: ﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا ٥٩«و نشانه‌ها را نمی‌فرستیم، مگر برای ترساندن شما». و چون خسوف و کسوف نشانه‌هایی از خدا برای ترساندن بندگانش هستند که برای رفع آن‌ها نماز مشروع شده است، چون در هنگام زلزله یا طوفان و یا... ترس شدّت پیدا می‌کند، نیاز به نماز در آن وقت نیز بیشتر می‌شود، به همین خاطر در چنین مواقعی نماز، مشروع است. ۲. فرمودۀ پیامبر جدر حدیث عایشهلکه در اوّل این فصل ذکر شد، که می‌فرمایند: «... خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند، با مردن یا زندگی کسی خسوف نمی‌شوند، پس اگر آن [یعنی: خسوف یا کسوف و یا مثل آن‌ها ] را دیدید، از خداوند بخواهید [یعنی دعا کنید] و تکبیر بگویید و نماز بخوانید و صدقه بدهید...!». ۳. فرمودۀ پیامبر جدر حدیثی که بخاری (چاپ دار ابن کثیر، حدیث شمارۀ ۱۰۱۰) از ابوموسیسروایت می‌کند که می‌گوید: خورشید گرفته شد، پس پیامبر جاز ترس اینکه قیامت برپا شده باشد [یا اینکه نشانه‌ای از نشانه‌های قیامت نزدیک شده باشد] وحشت زده بلند شدند و به مسجد آمدند و نماز را با ایستادن و رکوع و سجدۀ طولانی خواندند، که هیچ وقت ندیده‌ام مثل آن را بخوانند و فرمودند: «این نشانه‌هایی که خداوند می‌فرستد بـر اثـر مـردن و زنـدگی کسی نیست، ولی خـداوند بندگان خود را می‌ترساند، پس اگر چیزی از آن‌ها را دیدید، با ترس به سوی ذکر و دعا و استغفار خداوند بشتابید!». در این حدیث، ارشادی از سوی پیامبر ج برای ماست که چگونه در قبال آیات و نشانه‌های خداوند از خود واکنش نشان دهیم؛ و پیامبر جبا ترس بلند می‌شود، تا الگویی برای ما در چنین حالاتی باشد و در همان حالت مردم را نیز به ترس از خدا توصیه می‌کند. ۴. خواندن نماز آیات از بعضی از صحابه نیز ثابت است و از جملۀ آنان عبد الله بن عباسباست که روایت او نزد عبد الرزاق در المصنف (چاپ المکتب الاسلامی، ۳/۱۰۲) با سند صحیح آمده است و بیهقی در السنن الکبری (چاپ مكتبة دار الباز، ۳/۳۴۳) و ابن حجر در فتح الباری (چاپ دار المعرفة، ۲/۵۲۱) سنـد آن را صحیح دانسته‌اند و در آن روایت آمده است: «ابن عباسبدر زلزلۀ بصره نماز خواندند و به مدّت طولانی ایستادند، سپس به رکوع رفتند، بعد از رکوع بالا آمدند و به مدّت طولانی ایستادند سپس به رکوع رفتند، بعد از رکوع بالا آمدند و به مدّت طولانی ایستادند سپس به رکوع رفتند، سپس به سجده رفتند، سپس رکعت دوّم را به همان روش خواندند، پس نمازش شش رکوع [در روایت دیگر نزد عبدالرزاق (۳/۱۰۱): "سه رکوع"] و چهار سجده شد و گفت: نماز آیات این‌ گونه است». عبد الرزاق نیز در المصنف (۳/۱۰۲) با سند صحیح، ولی مرسل از قتاده روایت می‌کند که حذیفه در مدائن [جایی که در آنجا دچار طاعون شدند] برای اصحابش مانند نماز ابن عباس در نماز آیات، نماز خواندند. همچنین امام احمد در المسند (چاپ مؤسسة قرطبة، ۶/۷۶) از عایشهلبا سندی که در آن کمی ضعف وجود دارد روایت می‌کند، که می‌گوید:«نماز انابه [در روایـت ابن‌ابی‌شیبه در مصنفش (چاپ مكتبة الرشد، ۷/۳۲۲):"نماز آیات"] شش رکوع در چهار سـجود می‌باشد». تمام روایاتی که نقل شد، روی صحابه موقوف است و برای ما در این بحث، مشروع بودن نماز آیات از طرف آنان و با جماعت خواندن آن مهم اسـت؛ ولی اشکالی در این روایـات باقی می‌ماند و آن هم خواندن نماز آیات با شش رکوع است، که از پیامبر جدر این مسأله روایت صحیحی ندیده‌ام، پس اکتفا به چهار رکوع - همان ‌گونه که پیامبر جخوانده‌اند- بهتر است. امام احمد و اسحاق بن راهویه و ابوثور خواندن نماز آیات را با جماعت و شافعی به طور فرادا مشروع دانسته‌اند. (ن.ک: الاوسط، ابن‌منذر (چاپ دار طيبة – ریاض، ۹/۱۹) و فتح الباری، ابن حجر (چاپ دار المعرفة، ۲/۵۲۱).) ۶) آخرین مسأله‌ای که باقی می‌ماند و متعلق به بحث گذشته است، مسألۀ قنوت در نوازل یا در هنگام وقوع حوادث است که در احادیث صحیح آمده است که پیامبر ج هنگامی که نازله‌ای پیش می‌آمد در پنج وعدۀ نمازش، بعد از آخرین رکوع، قنوتی که مناسب آن حال بود می‌خواندند. و احادیث مشروعیت این کار چنین است: ۱. از ابو هریرهسدر صحیح بخاری (چاپ دار ابن کثیر، حدیث شمارۀ ۷۷۱) و صحیح مسلم (چاپ دار إحیاء التراث العربی، حدیث شمارۀ ۶۷۵) روایت شده است که می‌گوید: «پیامبر جوقتی که سر خودش را از رکوع بالا می‌آورد، می‌گفت: "سمع الله لمن حمده ربنا و لك الحمد"، برای مردمانی دعا می‌کرد، پس اسم‌های آنان را ذکر می‌کرد و می‌گفت: خدایا! ولید بن ولید و سلمه بن هشام و عیاش بن ابوربیعه و مستضعفین مؤمنان را نجات بده! خدایا! مضر [قبیله‌ای از عرب در طرف مشرق] را به شدّت هلاک کن و بر آنان قحطی و خشکسالی مانند قحطی و خشکسالی زمان یوسف قرار بده! و اهل مشرق از مضر در آن روز با پیامبر جمخالف بودند». ۲. امام احمد در المسند (چاپ مؤسسة قرطبة، ۱/۳۰۱) و ابوداود در السنن (چاپ دار الفکر، حدیـث شمارۀ ۱۴۴۳) بـا سند حسن از عبد الله بـن عباسبروایـت می‌کنند که می‌گویـد: «پیامبر جیک ماه پی در پی در نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح، در آخر هر نماز قنوت می‌خواند. وقـتی کـه در آخـرین رکعت، "سمع الله لمن حمده" می‌گفت، بر قبایلی از بنی سلیم و بر رعل و ذکوان و عصیه دعا می‌کرد و آنانی که پشت سرش بودند، آمین می‌گفتند». خواندن قنوت در این مواقع مثل زلزله و سیل و... در مذهب شافعی و حنبلی بر اساس دلایلی که ذکر شد بعد از نمازهای پنج‌گانۀ فرض، مشروع است. (ن.ک: المجموع، نووی (چاپ دار الفکر، ۳/۴۹۴،۵۰۵) و المغنی، ابن قدامه (چاپ دار الفکر، ۱/۸۲۱-۸۲۳). (مترجم).