شرح مسائل الجاهلیة

فهرست کتاب

مسئله اول: دعا کردن و درخواست نمودن از اولیاء و صالحان

مسئله اول: دعا کردن و درخواست نمودن از اولیاء و صالحان

در عبادت و درخواست دعا از پروردگار، صالحین را نیز شریک می‌کردند یعنی همانگونه که برای الله، عبادت و دعا می‌کردند همین امر را برای صالحان نیز انجام می‌دادند و قصدشان از این کار این بود که صالحان پیش خداوند برایشان شفاعت کنند و به گمانشان خداوند این کار را دوست دارد و صالحان نیز به آن خشنودند. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ[یونس: ۱۸].

«غیر از خدا چیزهایی را عبادت می‌کنند که قادر به جلب منفعت و دفع ضرر از ایشان نبوده و می‌گویند این‌ها شفاعت کنندگان ما نزد خداوند هستند». و باز می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳].

«و کسانی ک غیر از الله را ولی خود قرار دادند (و گفتند) ما آن‌ها را عبادت نمی‌کنیم جز اینکه ما را به خداوند نزدیک گردانند».

این امر بزرگترین مسئله‌ای بود که رسول الله صدر آن با آن‌ها به مخالفت برخاست، دین خالص را آورد و خبر داد که این دین خداوند است و همه پیامبران برای آن مبعوث شده‌اند. هیچ عملی نزد خداوند مقبول نیست مگر اینکه خالصانه برای او انجام گیرد و اگر کسی چنین عمل ناخالصانه‌ای را نیکو شمارد، خداوند بهشت را بر او حرام و جایگاهش آتش دوزخ خواهد بود. این مسئله‌ای است که ایمان و کفر بر سر آن شکل گرفته و دشمنی بر آن آغاز و جهاد به خاطر آن تشریع گشته است. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ[الأنفال: ۳۹]. «و بکشیدشان تا فتنه‌ای باقی نماند و تمام دین از آنِ الله باشد».

شرح:

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذارایات: ۵۶]. «و جن و انس را خلق نکردم مگر اینکه تنها مرا عبادت کنند».

عبادت، حق الله تعالی می‌باشد و جز او هیچ‌کس در هر موقعیتی که باشد لایق به پرستش نیست در حالی که در جاهلیت عکس این، عمل می‌کردند. عبادت خدا را اگر چه برای آن خلق شده بودند، ترک کرده و بت، صنم، درخت، جن، ملائکه، اولیاء و صالحان را پرستش می‌کردند و برای غیر الله عبادت می‌نمودند. بعضی از آن‌ها چون ملحدین و دهریون که کافر بودند به هیچ وجه الله را عبادت نمی‌کردند و بعضی دیگر همراه الله، غیر او را عبادت می‌نمودند. این‌ها در واقع با هم فرقی نداشتند؛ چون کسی که غیر الله را چون الله تعالی عبادت کند، عبادتش باطل است و خداوند به شرک راضی نیست. و همچنین عمل انسان باید موافق شرع خداوند باشد و الله تعالی عملی را که در آن بدعت باشد، نمی‌پذیرد؛ همانگونه که عمل شرک آلود را قبول نمی‌نماید. که از جمله مهمترین کارهای جاهلیت، شرک به خداوند مقتدر و انجام بدعت بود.

شیخ الاسلام /با این مسئله که از مهمترین مسائل جاهلیت است مطلب را آغاز کرده است چون این مسئله همان چیزی است که رسول الله صدعوتش را با انکار آن آغاز و مردم را به ترک آن دعوت نمود. رسول الله صچون سایر پیامبران دعوت خویش را با امر به انجام عبادت خالصانه برای الله تعالی و ترک عبادت غیر خدا شروع کرد. و این نقطه آغاز دعوت تمام انبیاء است و پایه و اساسی است که مسائل دیگر بر آن نهاده می‌شود که اگر آن دچار فساد گردد فایده موارد دیگر چندان مهم نیست. نماز، روزه، حج، زکات و بقیه عبادات دیگر در صورت فساد اصل هیچ فایده‌ای ندارند. درصورت نبود توحید اعمال دیگر بی فایده است چون شرک آن‌ها را به فساد می‌کشاند و باطل می‌کند.

در زمان جاهلیت الله تعالی عبادت می‌شد ولی چیزهای دیگری همچون اولیاء و صالحان نیز عبادت می‌شدند چنانکه این امر برای قوم نوح تحقق پذیرفت. آنان در مورد صالحان قوم خویش بعد از مرگشان غلو کردند؛ گورهای ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر از صالحان قوم نوح بعد از مرگ مورد پرستش واقع شدند. تنها دلیل انجام دهندگان این کارها این بود که آن‌ها مردانی صالحی هستند و به خداوند متعال نزدیکند و نزد او برایشان شفاعت می‌کنند. جاهلیت پیش از اسلام نیز بر همین منوال شروع به عبادت اولیاء، صالحان و ملائکه کردند و می‌گفتند: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ«این‌ها نزد خداوند برایمان شفاعت می‌کنند».

آری، نمی‌گفتند که این‌ها شریک خداوند هستند بلکه فقط می‌گفتند که این‌ها بندگان خداوند می‌باشند و واسطه ما با او می‌باشند و برای ما شفاعت می‌کنند و ما را به او نزدیک می‌گردانند. کار خویش را هم شرک نمی‌دانستند چون شیطان آن را برایشان زینت داده بود؛ بلکه می‌گفتند: این کار توسل به صالحان و درخواست شفاعت از آن‌هاست ولی واقعیت غیر از آن بود چون اعتبار به حقایق است و به اسم نیست. این کار هر چند اسم آن را شفاعت یا تقرب می‌نامند، شرک است چون اسم‌ها توانایی تغییر حقایق را ندارند و خداوند متعال راضی نیست که در عبادتش احدی را شریک او قرار دهیم، چنانکه می‌فرماید: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا[الکهف: ۱۱۰].

«هرکس امیدوار به دیدار پروردگار است باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک نگرداند».

و می‌فرماید: ﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ[الزمر: ۲]. «الله را خالصانه عبادت نما و دین را بطور کامل برای او قرار ده».

و باز می‌فرماید: ﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ[غافر: ۱۴]. «الله را مخلصانه عبادت کن که دین همگی از آن اوست».

عبادت کردن تنها هنگامی سودمند است که همراه اخلاص و موافق سنت رسول الله صصورت گیرد. عبادت اولیاء و صالحانی که مرده‌اند و کسانی که حاضر نیستند، درخواست کمک از آن‌ها و به آن‌ها پناه جستن، از مهمترین مسائل دوران جاهلیت است. گورپرستان در این زمان دقیقاً به همان صورت عمل می‌کنند. عبادت کردن ضریح‌ها و به مرده‌ها تقرب جستن و از آن‌ها طلب دعا و مسئلت نمودن و در شدائد و گرفتاری‌ها از آن‌ها کمک طلبیدن، همان چیزی است که در جاهلیت موجود بود و هم اکنون تکرار می‌گردد. چنانکه خداوند متعال حال جاهلیت را اینگونه برایمان بازگو می‌کند: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ[یونس: ۱۸].

«غیر از خدا چیزهایی را عبادت می‌کردند که قادر به جلب منفعت و دفع ضرر از ایشان نبود و می‌گفتند این‌ها شفاعت کنندگان ما نزد خداوند هستند». و می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳].

«غیر از الله را ولی خود قرار دادند (و گفتند) ما آن‌ها را عبادت نمی‌کنیم جز اینکه ما را به خداوند نزدیک گردانند».

در جاهلیت غیر خدا را بدین خاطر عبادت نمی‌کردند که معتقد باشند آن‌ها در آفرینش، روزی دادن و مرگ و حیات شریک الله تعالی هستند بلکه همه این امور را تنها از آن خداوند متعال می‌دانستند. بلکه این کار را تنها به خاطر نزدیک شدن به خداوند انجام می‌دادند. در حال حاضر نیز می‌گویند: ما بندگانی گناهکاریم و این‌ها نیز بندگان صالحی هستند که نزد خداوند متعال صاحب جاه و منزلت هستند، از آن‌ها می‌خواهیم که نزد خداوند واسطه قبولی توبه و عبادت ما باشند و شیاطین بدین صورت این کار را برای انسان و جن تزیین می‌نمایند. نکته عجیب این است که این‌ها قرآن می‌خوانند و بر این آیات نیز می‌گذرند ولی به معنای آن آگاه نمی‌گردند و همین طور بر عبادت قبرها ادامه می‌دهند در حالی که این کار جاهلیت است. علت آن نیز این است که این‌ها آنچه را در جاهلیت صورت گرفته، نمی‌دانند و آگاه نیستند که این کارها از جمله امور جاهلیت است. این نتایج محصول همان عدم شناخت جاهلیت می‌باشد.

آیا الله تعالی به اینکه بین خود و بندگانش واسطه‌ای قرار دهد، احتیاج دارد؟خداوند مقتدر و بزرگوار نزدیک است و درخواست‌ها را می‌پذیرد، می‌شنود، می‌بیند، رحم می‌کند و توبه بندگان را می‌پذیرد. به ما دستور نداده است که در دعاهایمان واسطه قرار دهیم بلکه دستور داده که مستقیماً او را بخوانیم چنانکه می‌فرماید: ﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ[غافر: ۱۴]. «الله را مخلصانه عبادت کن که دین همگی از آن اوست».

و می‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠[غافر: ۶۰].

«پروردگار شما می‌گوید: مرا بخوانید اجابت می‌کنم به درستی کسانی که از بندگی من روی گردانند با ذلت و پستی آن‌ها را به جهنم می‌اندازم».

به ما دستور می‌دهد که مستقیماً او را بخوانیم و نفرموده است که بین خود و او واسطه‌ای قرار دهیم و این بزرگترین مسئله‌ای است که در آن رسول الله صبا آن‌ها به مخالفت برخاست چون رسول الله صوقتی مبعوث شد و به سوی مردم روانه گردید اول چیزی که دعوت خویش را با آن آغاز کرد، دعوت به توحید و انکار شرک بود. ایشان فرمودند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» [۱۲]«بگویید: هیچ معبود بحقی جز الله وجود ندارد تا رستگار شوید».

و می‌فرماید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَإِذَا قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ» [۱۳]«به من امر شده که با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگویند. هرگاه آن را گفتند جان و مال خویش را حفظ نموده‌اند». رسول الله صدر اجتماعات، منازل و ایام حج ظاهر می‌شد و آن‌ها را به توحید دعوت می‌کرد، هر جا لازم می‌دید برای دعوت به آنجا می‌رفت. چنانکه به طائف رفت و آن‌ها را به سوی توحید دعوت نمود. این چیزی بود که رسول الله صکار خویش را با آن آغاز کرد؛ چون اساس و پایه است. بر دعوتگران مسلمان نیز لازم است که به این امر اهمیت بدهند. رسول الله صاخلاص را با خود آورد، اخلاص در عبادت الله، و ترک عبادت غیر خدا؛ هرکس و هرچیز باشد. و این دین همگی پیامبران است. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥[الأنبیاء: ۲۵].

«قبل از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به وی وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست پس مرا عبادت کنید».

و باز می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ[النحل: ۳۶].

«در هر امتی رسولی را مبعوث نمودیم که الله را عبادت نمایند و از طاغوت دوری جویند».

بنابراین، دعوت به عبادت خداوند و ترک عبادت غیر او منهج همه رسولان الهی است و بقیه اصلاحات به دنبال آن روی خواهد داد.

الله تعالی تنها عملی را قبول می‌کند که تنها به خاطر وی صورت گرفته و هیچگونه شرکی در آن نباشد و همچنین لازم است که آن عمل موافق شرع خداوند سبحان باشد. پروردگار متعال عملی را که در آن بدعت و یا شرکی موجود باشد، نمی‌پذیرد. چنانکه می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠[الکهف: ۱۱۰].

«هرکس امیدوار به دیدار پروردگار است باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک نگرداند».

و باز می‌فرماید: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا[النساء: ۳۶]. «الله را عبادت کنید و چیزی را شریک او مگردانید».

تنها دستور به عبادت الله نداده بلکه از شرک نیز نهی کرده است چون عبادت الله هنگامی که در آن شرک باشد، پذیرفته نیست. کافر شدن به طاغوت بر ایمان آوردن به الله پیشی گرفته است. چنانکه می‌فرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[البقرة: ۲۵۶]. «کسی که به طاغوت کافر شود و به الله ایمان آورد به راستی که به دستاویز محکمی متمسک شده که پاره نمی‌گردد».

و این معنی لا اله الا الله می‌باشد که از نفی و اثبات تشکیل شده است. نفی شرک و اثبات توحید دو جزء تشکیل‌دهنده لا اله الا الله هستند.

(لا إله) باطل کننده تمام معبودات (إلا الله) اثبات عبادت برای الله به تنهایی است و الله هیچ عملی را که خالصانه برای وی صورت نگرفته باشد، نمی‌پذیرد. عملی را که در آن بدعتی موجود و یا مخالف منهج رسول الله صباشد، قبول نمی‌کند چنانکه در حدیث صحیح می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [۱۴]«هرکس عملی را انجام دهد که بر انجام آن دستور نداده باشیم، آن مردود و باطل است».

و در روایت دیگری آمده است: «مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۱۵]«هرکس در دین ما چیزی را در آن ایجاد نماید که به آن دستور نداده‌ایم آن مردود است». به همین دلیل علماء گفته‌اند که عمل مقبول نیست تا اینکه این دو شرط در آن موجود نباشد:

۱. اخلاص برای خداوند متعال ۲. پیروی کردن از رسول الله ص.

هرگاه این دو شرط نباشد، آن عمل مقبول نیست و به عنوان عمل صالح محسوب نمی‌گردد. خداوند صاحب جلال و عظمت خبر داده است، هرکس بت، ولی، درخت، سنگ و قبری را عبادت کند و در عبادت کردن‌ها به کتاب و سنت رسول الله صمراجعه ننماید بلکه آن را بر آرزو و خواسته‌های خویش هرچند مخالف کتاب و سنت باشد، بنا نهد بهشت را بر او حرام و جایگاهش را در دوزخ قرار می‌دهد. چنانکه می‌فرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ[المائدة: ۷۲].

«هرکس به خداوند مشرک شود به تحقیق الله تعالی بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش جهنم است».

آری او را از داخل شدن به بهشت منع می‌کند. تحریم در لغت به معنی منع است و مشرک از ورود به بهشت منع شده است چون نسبت به آن راغب نیست، جایگاه او دوزخ است و این عاقبت و سرانجام شرک به خداست. هرچند گفته باشند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳]. «ما آن‌ها را عبادت نمی‌کنیم جز اینکه ما را به خداوند نزدیک گردانند».

این‌ها اگر بدون توبه بر این حالت بمیرند خداوند بهشت را بر آن‌ها حرام و آتش را مکان و جایگاه آن‌ها قرار می‌دهد. بنابراین هرکس خواهان نجات خویش است بر مسائل جاهلی آگاه شود.

و آنجا که شیخ الاسلام بیان می‌دارد: «این مسئله‌ای است که مردم به واسطه آن متفرق و به دو دسته مسلمان و کافر تبدیل شده‌اند». منظور از آن همان شرک و توحید است. بعضی رسول الله صرا تصدیق و به وی ایمان آوردند و عبادت را خالصانه برای الله تعالی انجام دادند، این‌ها مؤمنان هستند و بعضی دیگر که با او مخالفت کردند و بر شرک و عبادت خویش همان چیزی را که اجدادشان قبلاً بر آن بودند و امت‌های کافر در گذشته به خاطر آن با رسولان درگیر بودند، باقی ماندند، این‌ها کافران هستند. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ[الزخرف: ۲۳].

«به همان صورت ما قبل از تو هیچ پیامبری را در محلی مبعوث نکردیم جز اینکه ظالمان خوشگذران آن قوم گفتند: ما پدران خویش را بر این روش یافتیم و حال ما نیز دنباله رو آن‌ها هستیم».

و قرآن سخنانشان را بازگو می‌کند که گفتند: ﴿أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا[هود: ۶۲].

«آیا ما را از آنچه پدرانمان عبادت کردند منع می‌کنی؟».

این تمام سخن و دلیل آن‌هاست که تمسک به آن چیزی که پدرانشان از عبادت کردن برای غیر خداوند بر آن بوده‌اند را روش خود قرار داده‌اند.

آنجا که شیخ الاسلام می‌گوید: «در آنجا دشمنی واقع شد» منظور دشمنی بین موحدین و مشرکین، کافر و مسلمان می‌باشد چون بر مؤمنین دشمنی کافران واجب است، محبت کافر هرچند از نزدیکترین افراد طایفه باشد، درست نیست. قرآن می‌فرماید: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ[المجادلة: ۲۲]. «هرگز قومی را نیابی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و در همان حال دشمنان خدا و رسولش را دوست بدارند هرچند پدر، فرزند، برادر و اقوامشان باشند. چنین کسانی ایمان در دلشان ثابت و به وسیله وحی از جانب خدا تأیید می‌شوند».

بنابراین، لازم است محبت و دوستی را برای خداوند و رسولش و مؤمنان قرار داد و از کفر کافران و شرک مشرکان برائت جست. ﴿كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ[الممتحنة: ۴]. «ما به شما کافریم و دشمنی و کینه بین ما و شما تا زمانی که به خدای واحد ایمان آورید برقرار است».

و این دین ابراهیم ÷است. اما کسانی که امروز منادی گفتگو بین ادیان هستند و همه را ادیان سماوی می‌دانند و حتی بعضی آن را بر زبان جاری کرده و می‌گویند: یهود و نصاری را تکفیر نکنید. این امر مخالف آن چیزی است که رسول الله صآورده و قرآن به آن نازل شده و مخالف دین ابراهیم است که ما مأمور به پیروی از آن هستیم.

چنانکه می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٣[التوبة: ۲۳].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید پدران و برادران خود را در صورتی که کفر را بر ایمان ترجیح داده‌اند به دوستی مگیرید که اگر کسی از شما آن‌ها را به دوستی گیرد آنان همان ستمکارانند».

آن‌ها می‌گویند یهود و مسیحی اهل کتاب و اهل ایمان هستند و همه این دین‌ها از جانب خداوند نازل گشته است. در آنچه بین خود داریم به تفاهم می‌رسیم و با همدیگر بنا را بر همکاری قرار می‌دهیم و یهود و نصاری را تکفیر مکنید. این دعوت هم اکنون برپا و جاری است و در برابر ولاء و براء بین مؤمنین و کافران حاکم شده است. در حالی که هرکس به رسالت محمد صایمان نیاورد اهل کتاب باشد یا نباشد، کافر است. چون بعد از رسالت ایشان هیچکس حق انتخاب دیگری را ندارد جز اینکه به او مؤمن باشد و در صورت عدم ایمان به او فرد کافر می‌شود و یهود و نصاری نیز چون به او ایمان نیاوردند در نتیجه کافرند. رسول الله صمی‌فرماید: «والذي نفسُ محمدٍ بيده لا يَسمَعُ بي أحدٌ من هذه الأُمَّةِ يهوديٌّ أو نصرانيٌّ، ثم يموت ولـم يؤمن بالذي أُرسلتُ به إلاَّ كان من أصحاب النَّارِ‏‏» [۱۶]«سوگند به کسی که نفس محمد در دست اوست هر فردی از این مجتمع؛ یهودی یا مسیحی باشد سخن مرا بشنود و بدون ایمان به آنچه مبعوث شده‌ام، بمیرد چنان فردی همدم آتش است». بنابراین، بعد از بعثت رسول الله صهیچ فردی حق خروج از دین محمد را ندارد تا جایی که می‌فرماید: «والله لو كان أخي موسى حيًا ما وسعه إلا اتباعي‏‏»«قسم به الله در صورتی که برادرم موسی زنده بود جز اطاعت و پیروی از من چاره‌ای نداشت». بعد از بعثت رسول اللهصغیر از اسلام دین صحیحی وجود ندارد: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥[آل‌عمران: ۸۵]. «هرکس جز اسلام دینی را بخواهد هرگز از وی پذیرفته نمی‌شود و او در آخرت جزو زیانمندان است».

و دعوت به حق بودن ادیان دیگر ، باطل است. در حالی که هم اکنون برایش کنفرانسها و جلسات برگزار می‌شود و برای نزدیکی بین ادیان، نام آن را گفتگوی ادیان گذاشته‌اند و اموال زیادی را صرف آن کرده‌اند. سبحان الله! گفتگوی بین ایمان و کفر؟ شرک و توحید؟ و بین دشمنان و دوستان خدا؟

سپس شیخ الاسلام بیان می‌دارد: "جهاد به خاطر آن تشریع گشته است. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ[الأنفال: ۳۹]. «و بکشیدشان تا فتنه‌ای باقی نماند و تمام دین از آن الله باشد».

آنچه در رابطه با کافران بر ما واجب می‌باشد سه چیز است:

اول اینکه: آن‌ها را دشمن خود بدانیم چون آن‌ها دشمن خداوند متعال و رسول اللهصهستند.

دوم اینکه: آن‌ها را به ایمان و پیروی از رسول الله صدعوت کنیم که این کار بر مسلمانان واجب است.

سوم اینکه: هنگامی که آن‌ها را دعوت به اسلام کردیم ولی نپذیرفتند بر ما واجب است با آن‌ها جهاد نماییم. و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ[الأنفال: ۳۹].

«و بکشیدشان تا فتنه‌ای باقی نماند و تمام دین از آن الله باشد».

در این مرحله در صورت توانایی باید مسلمین با آن‌ها جهاد کنند، چنانکه می‌فرماید: ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ[التوبة: ۵].

«هرکجا مشرکین را یافتید با آن‌ها نبرد کنید و دستگیر و محاصره نمایید و برایشان کمین کنید».

این آیه حکمت جهاد در اسلام را بیان می‌کند و آن نابود کردن شرک است و به خاطر از بین بردن فتنه می‌باشد. منظور از فتنه، شرک است. یعنی تا زمانی که شرک نماند و همه دین از آن الله باشد جهاد پابرجاست. هدف از آن گسترش حکومت و توسعه مملکت و رسیدن به ثروت نیست؛ بلکه مقصود نهایی، بالا بردن کلمة الله و نابود کردن شرک در زمین می‌باشد. منظور از جهاد در اسلام دفاع نیست چنانکه بعضی از نویسندگان ذلیل آن را بیان داشته‌اند و می‌گویند اسلام دستور به کشتن کافران نمی‌دهد چون این کار وحشیگری است بلکه جهادی که در اسلام مطرح است برای دفاع است بنابراین هر زمان بر ما تعدی و ظلم شود ما هم برای پیشگیری از ظلم می‌جنگیم. سبحان الله! در صورتی که پروردگار متعال می‌فرماید: ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ«مشرکان را بکشید» و می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ[الأنفال: ۳۹]. «و بکشیدشان تا فتنه‌ای باقی نماند و تمام دین از آن الله باشد».

در نتیجه مقصود از جهاد در اسلام دعوت کردن به سوی حق و نشر دین است. جنگ در اسلام دو نوع است:

نوع اول: جنگ دفاعی که در هنگام ضعف مسلمانان است.

نوع دوم: جنگ تهاجمی است که در هنگام قدرت و توانایی مسلمین انجام می‌گیرد.

[۱۲] ‏‏أخرجه أحمد فی مسنده ‏(‏۳/۴۹۲‏)‏ ‏(‏۴/۶۳، ۳۴۱‏)‏، وابن حبان فی صحیحه ‏(‏رقم: ۶۵۲۸‏)‏ والطبرانی فی الکبیر (‏۵/۶۱ رقم:۴۵۸۲‏)‏ والدارقطنی فی السنن ‏(‏۳/۴۵‏)‏ والبیهقی فی دلائل النبوة ‏(‏۵/۳۸۰‏)‏ والحاکم فی المستدرک ‏(‏۳/۵۱۲ رقم: ۴۲۷۵‏)‏، وقال‏:‏ هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه. [۱۳] - أخرجه البخاری ‏ (‏رقم: ۱۳۹۹، ۲۹۴۶‏)‏ ومسلم ‏(‏رقم: ۲۰، ۲۱‏)‏. [۱۴] ‏‏‏أخرجه مسلم ‏(‏رقم ۱۷۱۸/۱۸‏)‏ والبخاری تعلیقًا فی کتاب الاعتصام، باب إذا اجتهد العامل أو الحاکم فأخطأ خلاف الرسول من غیر علم فحکمه مردود‏. [۱۵] - ‏‏أخرجه البخاری رقم ‏ (‏۲۶۹۷‏)‏ ومسلم ‏(‏رقم: ۱۷۱۸/۱۷‏)‏‏ [۱۶] أخرجه مسلم ‏(‏رقم: ۱۵۳).