شرح مسائل الجاهلیة

فهرست کتاب

مسئله سی و یکم: دشمن دین حق و دوستدار دین باطل بودند

مسئله سی و یکم: دشمن دین حق و دوستدار دین باطل بودند

این هم از جمله نشانه‌های عجیب آن‌هاست که نهایت دشمنی را با دینی که به آن منتسب بودند، داشتند و آخرین حد محبت را نسبت به دین کفار، همان‌هایی که با آن‌ها، پیامبرانشان و مجتمعشان دشمنی داشتند، ابراز می‌نمودند همانگونه که در دشمنی با رسول اللهصخود را نمایاندند. پیامبری که تصدیق کنندۀ موسی ÷و تورات بود ولی آن‌ها از کتاب‌های سحر که دین آل فرعون بود پیروی کردند.

شرح:

از جمله مسائل اهل جاهلیت که رسول اللهصبا آن‌ها مخالفت کرد این بود که آن‌ها با دینی که مأمور به پیروی از آن بودند دشمنی ورزیدند و دنباله رو دین دشمنانشان شدند. آنچه مشخص است این است که یهودی‌ها معتقد به دین موسی÷بودند و فرعون و پیروانش دشمن آن‌ها بودند که شدیدترین عذاب را بر بنی اسرائیل روا می‌داشتند. پسرانشان را می‌کشتند و زنانشان را نگهداری و در پست‌ترین شغل‌ها به کار می‌گماشتند تا اینکه خداوند متعال موسی کلیم الله ÷را مبعوث کرد و به وسیله او آن‌ها را از دست دشمنانشان نجات داد و عزت و شرافت را نصیب آن‌ها گرداند و دشمنانشان را ذلیل و پست و در مقابل دیدگانشان در دریا غرق کرد.

در توراتی که موسی ÷از جانب خداوند برایشان آورده بود اوصاف محمدصموجود بود که آن‌ها را مأمور به پیروی از او کرده بود. چنانکه می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ[الأعراف: ۱۵۷]. «آنانی که پیروی می‌کنند از پیامبر نبی و امی که صفتش را مکتوب نزد خود در تورات و انجیل می‌یابند آن‌ها را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، پاکی‌ها را برایشان حلال و ناپاکی‌ها و پلیدی‌ها را برایشان حرام می‌دارد و بار گران و مشقت‌هایی که بر دوش آن‌ها بود بر می‌دارد».

به خاطر شدت و سختی که آن‌ها داشتند خداوند بر آن‌ها سخت گرفت. پاکی‌هایی که بر ایشان حلال بود به خاطر کفر و عنادشان بر آن‌ها حرام گشت که در صورت ایمان به محمدصاین سختگیری‌ها و سنگینی که چون زنجیری بر دست و پاهایشان قرار داشت دفع می‌شد ولی آنان حسادت نمودند و گفتند: چگونه ممکن است پیامبر آخرالزمان از اعراب و اولاد اسماعیل باشد؟ بلکه شایسته است که از بنی اسرائیل باشد و ممکن نیست از نسل اسماعیل÷باشد. به همین خاطر بر محمدصو امتش حسادت کرده و به او کافر شدند. در حالی که به رسالتش عالم بودند ولی حسادت آن‌ها را به این کار واداشت. و از این کار به خدا پناه می‌بریم.

هنگامی که به محمدصکافر شدند نتیجۀ آن کافر شدن به موسی ÷و کتابش تورات می‌باشد. به همین سبب حسادت به محمدصباعث کفرشان به توراتی شد که کتاب دینی ایشان بود. سرانجام کتاب تورات را با کتاب‌های سحر که دین دشمنشان؛ فرعون بود عوض نمودند. چون سحر در قوم فرعون پخش شده بود. آن‌ها وحی نازل شده را ترک و سحری را که دشمنانشان بر آن بودند را به دست گرفتند و این از جمله امور عجیب است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِيقٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ كِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ كَأَنَّهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ١٠١[البقرة: ۱۰۱]. «آنگاه که رسولی از جانب پروردگار به سویشان آمد که کتابشان را تصدیق می‌کرد بعضی از اهل کتاب، کتاب خدا را رها کرده و به آن پشت کردند گویا که نمی‌دانند».

﴿كَأَنَّهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَاین همان رسولی است که صفات و برنامه‌ها را با خود دارد ولی آن‌ها چون جاهلانی که چیزی در موردش نمی‌دانند با او رفتار کردند که علتش تکبر و عناد بود. در این آیه نفرموده است که آن‌ها نمی‌دانستند بلکه فرموده مثل اینکه نمی‌دانند ﴿كَأَنَّهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَچون عالمی که به علمش عمل نکند عملاً چون کسی است که نمی‌داند؛ زیرا عمل بهره علم است هنگامی که عمل نداشت با جاهل فرقی ندارد. حتی گناه جاهل کمتر از اوست. ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَ[البقرة: ۱۰۲].

«و آنچه را شیاطین در ملک سلیمان می‌خواندند را پیروی کردند». دنبال سحر افتادند.

سحر در اصل عمل شیطان است سپس کافران در زمان‌های مختلف از او به ارث بردند. چنانکه فرعون و قومش، سپس یهود آن را وارث شدند تا به جای تورات به آن عمل کنند. بنابراین سحر از قدیم موجود بوده است و کافران در دوران‌های مختلف وارث آن بوده‌اند.

این مسئله از جمله عقوبات و کیفر عمل است. هرگاه انسان حق را رها نماید به باطل مبتلا می‌گردد و این یک سنت غیر قابل تغییر و تبدیل می‌باشد. بعضی از مسلمانان آنگاه که کتاب خدا و سنت رسولش را رها کردند، سخن دیگران را جانشین آن نمودند و علم منطق و کلام و از این قبیل مسائل را به دست گرفتند. کتاب خدا و سنت رسولش وقتی ترک شود دیگری جایش را خواهد گرفت و چون عقیده از کتاب و سنت گرفته نشد به گرفتن عقاید از منابع علمی کفار و ملحدین اقدام کردند و این کار نتیجه آن اقدام بود. بنابراین دوران‌ها چقدر به هم شباهت دارند.

هرکس حق را رها کند به باطل گرفتار می‌گردد. کسی که مذهب اهل سنت و جماعت را رها نماید دچار مذاهب و فرقه‌های گمراه و کسانی خواهد شد که همراه جماعت‌ها و احزاب گمراه به مخالفت کتاب، سنت و منهج اهل سنت و جماعت می‌پردازند و مبتلا به همراهی فرقه‌های گمراه می‌شود و این سنت خداوند سبحان است و باید مسلمان مواظب باشد و بداند ترک حق باعث ابتلا به باطل و عدم تبعیت اهل حق منجر به پیروی اهل باطل می‌شود.