شرح مسائل الجاهلیة

فهرست کتاب

مسئله چهارم: تقلید کورکورانه و مضرات ناشی از آن

مسئله چهارم: تقلید کورکورانه و مضرات ناشی از آن

دینشان بر اصولی بنا شده که مهمترین آن تقلید بود و این قاعده، اصلی مهم برای کافران است که اول و آخرشان بر آن هستند. چنانکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣[الزخرف: ۲۳]. «و ما پیش از تو برای هیچ شهری و دیاری رسولی نفرستادیم جز اینکه ثروتمندان خوشگذران آن قوم گفتند: ما پدران خود را بر راهی یافتیم و از آن‌ها پیروی خواهیم کرد».

و باز می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ يَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ٢١[لقمان: ۲۱]. «وقتی به آن‌ها گفته شود از آنچه خداوند نازل کرده پیروی کنید، گویند: ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم پیروی می‌کنیم. آیا اگر شیطان آن‌ها را دعوت به عذاب دردناک کند باز هم او را اطاعت می‌کنند؟».

و با این سخن به نزدشان آمد: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ...[سبأ: ۴۶].

«بگو من شما را به یک سخن پند می‌دهم و آن اینکه یکی یکی و دو به دو برای خدا قیام کنید، سپس فکر خود را به کار اندازید تا دریابید که صاحب شما مجنون نیست...».

و باز می‌فرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣[الأعراف: ۳]. «از آنچه از جانب خداوند برایتان نازل شده پیروی نمایید و پیرو دستورهای غیر او نباشید و جز او را به دوستی مگیرید، تعداد کمی پند می‌پذیرند».

شرح:

از جمله مسائل جاهلی این بود که آن‌ها دینشان را نه بر اساس آنچه که رسولان الهیآورده بودند بلکه بر اساس اصولی که خود ساخته و حاضر به تغییر و تحولی در آن نبودند بنا نهاده بودند که از آن جمله می‌توان به تقلید اشاره نمود که در آن بعضی، بعض دیگر را پیروی می‌کردند. هرچند شخص تقلید شده صلاحیت آن را هم نداشته باشد. چنانکه الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣[الزخرف: ۲۳]. «و ما پیش از تو برای هیچ شهری و دیاری رسولی نفرستادیم جز اینکه ثروتمندان خوشگذران آن قوم گفتند ما پدران خود را بر راهی یافتیم و از آن‌ها پیروی خواهیم کرد».

منظور از مترفین بیشتر اهل رفاه و ثروت می‌باشند چون آن‌ها اهل شر و فساد بودند و حاضر به قبول کردن حق نبودند بر خلاف ضعفاء و فقرا که اکثراً اهل قبول حق و تواضع می‌باشند. پس اهل ترف صاحبان موقعیت و مالند: ﴿إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآیعنی صاحبان جاه و مال در بین آن‌ها گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖیعنی پدران خود را بر دینی یافتیم و ما در آن کار پیرو آن‌ها هستیم. منظورشان این بود که ای پیامبر ما به شما احتیاجی نداریم و به گمان خویش دنباله روی پدرانشان آن‌ها را از اطاعت پیامبرانبی نیاز می‌کرد. این تقلید کورکورانه و از جمله امورات جاهلی است. اما دنباله روی کردن در خیر را اتباع و اقتدا می‌نامند. خداوند متعال از زبان یوسف ÷نقل می‌کند که: ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ[یوسف: ۳۸]. «از دین پدرانم ابراهیم، اسحاق و یعقوب پیروی کردم و مناسب حال ما نیست که در هیچ چیزی شریک قرار دهیم».

و باز می‌فرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ[التوبة: ۱۰۰]. «پیشی گیرندگان در خیر از مهاجر و انصار و کسانی که در خیر از آن‌ها تبعیت می‌کنند».

و به همین مناسبت خداوند متعال در مورد جاهلیت می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَيۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَلَايَهۡتَدُونَ ١٧٠[البقرة: ۱۷۰].

«و هنگامی که به آن‌ها گفته می‌شد از آنچه خداوند نازل کرده پیروی کنید، می‌گفتند: بلکه ما از آنچه پدرانمان بر آن بودند پیروی می‌کنیم. آیا اگر چه پدرانتان چیزی را درک نکرده و هدایت هم نیافته باشند؟».

کسی که درک ندارد و هدایت یافته نیست شایسته اقتدا کردن نمی‌باشد بلکه مقتدی کسی است که هم عاقل و هم هدایت یافته باشد. بنابراین تقلید کورکورانه از جمله کارهای جاهلی است و این را تعصب می‌گویند. مقتدی، رسول اللهصو پیروان او هستند. سپس شیخ /به این آیه اشاره می‌کند که می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ يَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ٢١[لقمان: ۲۱].

«وقتی به آن‌ها گفته شود از آنچه خداوند نازل کرده پیروی کنید، گویند: ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم پیروی می‌کنیم. آیا اگر شیطان آن‌ها را دعوت به عذاب دردناک کند باز هم او را اطاعت می‌کنند؟».

یعنی هنگامی که مشرکین را دعوت به تبعیت از قرآن می‌کنید، گویند: ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم پیروی می‌کنیم. بگو اگر شیطان پدرانتان را به عذاب آماده شده دعوت کرده باشد باز هم آن‌ها را تبعیت می‌کنید؟ یعنی هرچند پدرانتان از پیروان شیطان باشند باز هم به آن‌ها اقتدا می‌کنید که سرانجام آن سعیر است؟ بر انسان عاقل واجب است که در آن اندیشه کند تا بداند دنباله روی چه کسی است.

سپس شیخ /ادامه میدهد: «و با این سخن به نزدشان آمد: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ...[سبأ: ۴۶].

«بگو من شما را به یک سخن پند می‌دهم و آن اینکه یکی یکی و دو به دو برای خدا قیام کنید. سپس فکر خود را به کار اندازید تا دریابید که صاحب شما مجنون نیست...».

و باز می‌فرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣[الأعراف: ۳].

«از آنچه از جانب خداوند برایتان نازل شده پیروی نمایید و پیرو دستورهای غیر او نباشید و جز او را به دوستی مگیرید. تعداد کمی پند می‌پذیرند».

یعنی رسول الله صبا این آیه به نزدشان آمد و آن‌ها گفتند ما به آنچه پدرانمان بر آن بودند متمسک هستیم و از محمد صپیروی نمی‌کنیم، در حالی که خداوند متعال می‌فرماید: در آنچه این مرد به شما می‌گوید، بنگرید و اندیشه کنید. عصبیت، شما را به خود مشغول ننماید؛ بصورت جمعی و یا تنها در آنچه محمد صشما را بدان فرا می‌خواند فکر کنید در صورتی که آن را حق یافتید بر شما واجب است از آن پیروی نمایید و در آن صورت، درست نیست که شما به آنچه پدرانتان بر آن بوده‌اند باقی بمانید.

﴿أَن تَقُومُواْ لِلَّهِیعنی قیامتان برای خدا باشد نه برای هوا و هوس، بلکه حق را قصد کنید ﴿مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰدو تا دو تا با هم فکر کنید و با هم اجتماع نمایید و جلسه تشکیل دهید. چون همکاری تشکیل دهندگان جلسات یا همکاری جمعی احتمال رسیدن به حق را افزایش می‌دهد. یا به صورت فردی با خود خلوت نمایید و در مورد آنچه رسول الله صآورده، بیندیشید و مطمئناً آن را حق خواهید یافت و در آن صورت پیروی از آن را بر خود واجب می‌دانید، ﴿ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ مَا بِصَاحِبِكُمسپس در مورد محمد صکه می‌گویید دیوانه است بیندیشید، چون او دیوانه نیست بلکه عاقل ترین مردم و نمونه اعلی در بین مخلوقات است و او ناصح مردم و عالمترین آن‌ها می‌باشد. پس چگونه می‌گویید که او دیوانه است؟ بیندیشید و در رفتارش بنگرید. آیا در رفتار و در تصرفاتش چون دیوانگان عمل می‌کند؟ ﴿مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِيرٞ لَّكُم بَيۡنَ يَدَيۡ عَذَابٖ شَدِيدٖاو مجنون نیست بلکه قبل از اینکه دچار عذاب شوید شما را می‌ترساند. اگر به وی ایمان نیاورید و اطاعتش نکنید دچار عذاب شدیدی خواهید شد. او به سوی شما آمده و خیرخواه شماست و برای شما طالب خیر است و می‌خواهد شما را نجات دهد و قصد صلاح و رستگاری شما را در دنیا و آخرت دارد. چگونه شما او را متصف به این صفات می‌کنید و بدون نظر و اندیشه در حال وی اذعان می‌دارید که او دیوانه است؟ در نتیجه بر هر انسان عاقلی لازم است در سخنان و گفته‌های مردم فکر کند؛ در موردش تحقیق نماید و حق و ناحق را از هم تشخیص دهد. حق را پذیرا و خطا را مردود بدارد تا تقلید کورکورانه باعث ماندگاریش بر باطل نگردد.