شرح مسائل الجاهلیة

فهرست کتاب

مسئله صد و پانزدهم: سخنی را بدون علم به خداوند نسبت دادن

مسئله صد و پانزدهم: سخنی را بدون علم به خداوند نسبت دادن

اصل گمراهی این است که سخنی را بدون علم به خداوند نسبت دهند.

شرح:

اصل گمراهی عالم و منشأ آن همان نسبت دادن سخنی به خداوند بدون علم به آن است. نسبت دادن سخنی به خداوند بدون علم و آگاهی از شرک بزرگتر است و به همین خاطر خداوند می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳].

«بگو که پروردگار من انواع فاحشه گری چه آشکار و چه پنهان را حرام نموده است و گناه و ظلم به ناحق و اینکه برای خداوند شریک قرار دهید چیزی که هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده و همچنین چیزی را که نمی‌دانید به خداوند نسبت دهید را حرام کرده است».

نسبت دادن سخنی به خداوند را بالاتر از شرک قرار داده است. بنابراین، برای هیچ فردی جایز نیست که جاهلانه چیزی را به خداوند نسبت دهد. مثلاً بگوید: خداوند این را حرام یا آن را حلال کرده است. یا این یکی را خداوند تشریع و این یکی نامشروع است. این کار نسبت دادن قول به خداوند است. یا اینکه فتوا می‌دهد ولی نمی‌داند دروغ می‌بافد و این کار خطرش بسیار بزرگتر است. خداوند می‌فرماید: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ وَكَذَّبَ بِٱلصِّدۡقِ إِذۡ جَآءَهُۥٓۚ أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡكَٰفِرِينَ ٣٢[الزمر: ۳۲].

«چه کسی ظالمتر از آن کسی می‌باشد که خدا را تکذیب می‌کند و یا اقدام به تکذیب صدق و راستی که به نزدش آمده می‌نماید؟ آیا جهنم قرارگاه ظالمین نیست؟».

بنابراین درست نیست که ما بدون علم چیزی را به خداوند نسبت دهیم.

رسول اللهصهرگاه در مورد چیزی از او سؤال می‌شد که هنوز وحی در موردش نازل نشده بود جواب را تا نزول وحی به تأخیر می‌انداخت. پس وضع غیر او چگونه است که بلافاصله جواب می‌دهد؟ چیزهای بسیاری بر عالم مخفی می‌ماند. بنابراین اگر در مورد چیزی از او سؤال شد و دلیل واضحی از کتاب و سنت در دست نداشت بگوید که نمی‌دانم، این کار از منزلت و علمش نمی‌کاهد بلکه باعث افزایش منزلت او نزد خداوند نیز می‌گردد. از امام مالک/در مورد چهل مسئله سؤال شد بعضی‌ها را جواب داد و در مورد اکثر آن‌ها گفت، نمی‌دانم. سؤال کننده به او گفت: من از مناطق دور پیش شما آمده ام و بار سفر را تحمل کرده‌ام و شما جواب می‌دهید که نمی‌دانم. امام مالک به او گفت: سوار مرکبت شو و به همان جایی که آمده‌ای برگرد و به مردم بگو که از مالک سؤال کردم و جواب داد که نمی‌دانم. آری این وضع اهل علم و کسانی است که از خدا می‌ترسند حتی در مورد تألیف نیز باید گفت کسی که اهلیت آن را ندارد نباید تألیف کند. ای کاش ما از وجود بسیاری از این تألیفات راحت می‌شدیم و جز کتاب‌هایی که موافق با قرآن و سنت است برایمان باقی نمی‌ماند.

مشکل این است که این کتاب‌ها می‌مانند و باعث گمراهی دوران‌های دیگر نیز در آینده می‌شوند و تو نسبت به آن مسئول هستی، انسان در فتوا، کتاب، کلام، حدیثش و در گفتگوهایش باید تقوای خدا را پیشه کند و جز چیزی را که فکر می‌کند صواب است و موافق کتاب و سنت است بر زبان جاری نکند.