چشم اندازی به معجزات پیامبران

فهرست کتاب

۱- کاسه‌ی شیر و ابوهریرهس [۵۸]

۱- کاسه‌ی شیر و ابوهریرهس [۵۸]

ابوهریرهس یکی از اصحاب رسول خداس و از جمله اهل صُفّه بود. اهل صفّه فقرایی بودند که نه مالی داشتند و نه مقام و نه اهل و خانواده‌ای.

ابوهریره این معجزه را اینگونه نقل و حکایت می‌نماید:

سوگند به خدا که من خیلی گرسنه بودم و از شدت گرسنگی سنگی بر روی شکمم قرار می‌دادم، یک روز بر سر راه (آن مسلمانان خیرخواه) نشستم که اتفاقاً ابوبکر از آنجا گذشت و من در ارتباط با آیه‌ای از آیات خداوند از وی سؤال کردم، نیت من از طرح این سؤال فقط آن بود که وی مرا همراه خود به خانه‌اش ببرد و طعامم دهد، اما وی چنین نکرد دیری نپایید که عمر از آنجا عبور کرد، از او هم به نیت فوق در مورد آیه‌ای از قرآن سؤال کردم ولی او نیز چنانکه من می‌خواستم نکرد. سپس رسول خداجاز آنجا عبور کرد، همین که مرا دید دانست: که چه می‌خواهم و چه در دل دارم، لذا گفت: «دنبالم بیا»! دنبالش رفتم و هنگامی که به درِ خانه‌اش رسیدم اجازه‌ی ورود خواستم، پس از اخذ اجازه داخل شده و شیری را در کاسه‌ای مشاهده کردم. آنگاه رسول خدا جگفت: این شیر را از کجا آورده‌اید؟

اهالی منزل گفتند: فلان کس یا طایفه‌ی فلانی آن را برایمان هدیه آورده، رسول خدا جدر حالی که ابوهریره را ندا می‌زد گفت: «ای اباهر» [۵۹].

گفتم: بله ای رسول خدا!

فرمود: «پیش اهل صفه برو و آن‌ها را پیش من بیاور (و بگو: به دعوت پیامبر هستید)».

ابوهریره می‌گوید: اهل صفه همان میهمانان اسلام و فاقد خانواده و ثروت و دارایی بودند. هرگاه هدیه‌ای برای رسول خدا جمی‌آمد مقداری از آن را برای خود برمی‌داشت و مقداری را برای آن‌ها می‌فرستاد و چنانچه از ناحیه شخصی صدقه‌ای به رسول خدا جداده می‌شد، تمامی آن را به آن‌ها اعطا می‌نمود و خود از آن استفاده نمی‌کرد.

این امر تا اندازه‌ی مرا حزین و دلتنگ ساخت، چون من امید داشتم که فوراً آن کاسه شیر را بیاشامم و آن روز و شبم را با آن سپری کنم. و با خود گفتم: من از طرف پیامبر جبه جانب آنان فرستاده می‌شوم، پس در صورتی که این قوم به منزل پیامبرجبیایند، این من هستم که بدانان طعام می‌دهم. تازه اگر چند نفر از آن کاسه شیر بخورند دیگر چیزی باقی نمی‌ماند که من از آن بخورم و سیر شوم؟!

آری، می‌بینیم: که گرسنگی اینچنین بر ابوهریرهس مسلط می‌شود و بر کشور قلب و اراده‌ی او حکومت می‌کند و افکار وی را دستخوش هیجانات و وسواس فوق قرار می‌دهد.

ابوهریره در ادامه می‌گوید: راهی جز اطاعت از فرمان پیامبر جنداشتم، لذا به نزد اهل صفه رفتم و دعوت پیامبر جرا به آن‌ها ابلاغ کردم. آن‌ها هم به جانب منزل پیامبر جبه راه افتاده و پس از رسیدن، اجازه‌ی ورود خواستند و چون به آنان اجازه‌ی دخول داده شد، وارد منزل شده و هریک در جایی نشستند.

آنگاه رسول خدا جفرمود: «ای ابوهریره! کاسه‌ی شیر را بگیر و به اینان بده»! ابوهریرهس می‌گوید: «من کاسه‌‌ی شیر را برداشتم و پیش آنان بردم. هریک از آنان تا وقتی که کاملاً سیر می‌شد از آن می‌خورد، سپس به دیگری می‌داد. تا اینکه همه‌ی اهل صفه از آن کاسه شیر سیر شدند. سپس من به پیامبر جروی آوردم و کاسه‌ی شیر را به ایشان دادم، در حالی که تنها ته مانده‌هایی از آن باقی مانده بود. سپس پیامبر جسرش را بلند کرد و نگاهی لبخندآمیز به ابوهریره کرد و گفت: «ابوهریره»!

ابوهریره گفت: بله ای رسول خدا!

ایشان فرمودند: «تنها من و تو باقی ماندیم»:

آنگاه ابوهریره گفت: «صحیح می‌فرمایید ای رسول خدا».

پیامبر جفرمود: «پس حالا بنشین و بیاشام».

ابوهریره نشست و کاسه‌ی شیر را نگهداشت، آنگاه از آن نوشید و چون ابوهریره کاسه را از دهانش برداشت، پیامبر جبه وی فرمود: «بیاشام»! آنگاه ابوهریره کاسه‌ی شیر را دوباره سر کشید، این روند ادامه یافت: تا اینکه ابوهریره کاملاً سیر شد و سپس کاسه‌ی شیر را به پیامبر جداد. ایشان نیز مابقی شیر را نوشید.

و بدین‌سان می‌بینیم که معجزه‌ی رسول خدا جنمود واقعی پیدا می‌کند، باید گفت: که این نمونه معجزه (و سایر معجزات دیگر وی» نشانه‌ی بارز نبوت وی می‌باشد. چه پیداست که یک کاسه شیر اگر بتواند یک مرد یا یک پسربچه را سیر نماید شاهکار کرده، و حال می‌بینیم که همان کاسه شیر در دست پیامبر ججماعتی گرسنه را سیر می‌نماید.

آری، مورد فوق معجزه‌ای از معجزات آن حضرت جاست، از سوی دیگر ادب و نزاکت ایشان در این راستا کاملاً مشهود است، چه وی منتظر می‌ماند تا همگی از آن شیر بخورند و سپس خود از آن می‌آشامد.

[۵۸]- این قصه به تفصیل در صحیح بخاری آمده است. [۵۹]- (یعنی ای پدر گربه».