۲- دعا و نزول باران
مکه یک سرزمین بیابانی بیآب و علف، و بیشتر متکی به آب باران بود، البته مدینه هم بسان مکه بود ولی چند چاهی که در آن وجود داشت، آن را از این لحاظ متمایز میکرد. تعداد آن چاهها زیاد نبود و از همین رو، فقط برای آشامیدن مورد استفاده قرار میگرفتند. یکی از آن چاهها، چاه «بیرحا» است که ابوطلحهی انصاری آن را خرید و به مسلمانان هدیه داد، آن هم درست هنگامی که آیهی مبارک زیر نازل شد:
﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾[آل عمران: ۹۲].
«هرگز به نیکی نخواهید رسید، تا آنکه نفقه دهید از آنچه که دوستش میدارید».
سپس دورانی فرا رسید، که به سبب کمبود باران، قحطی و خشکسالی سراسر مدینه را فرا گرفت، به همین خاطر در حالی که پیامبر جبر روی منبر ایستاده و مشغول خواندن خطبه بود، مردی به مسجد وارد شد و جلوی پیامبر جایستاد و گفت: ای رسول خدا! در اثر قحطی، اموال و املاکمان رو به تباهی و نابودی نهاده و دیگر راهی برای کسب و کار باقی نمانده است. پس از خداوند بخواه که برای ما باران بباراند.
آنگاه پیامبر جبلافاصله دستانش را بلند کرد و گفت: «خدایا، آب باران را بر ما فرو بریزان» [۵۳]. ایشان این دعا را سه بار زمزمه نمودند.
در آن هنگام انس بن مالکسدر مسجد حضور داشت، وی در این باره میگوید: «سوگند به خدا که در آن وقت هیچ ابری در آسمان دیده نمیشد و در ضمن در فاصلهای که میان ما و تپهی «سلع» [۵۴]وجود داشت، اصلاً هیچ خانهای وجود نداشت، که ناگهان از پشت آن تپه تکه ابری به مانند قرص خورشید ظاهر شد، و چون به وسط آسمان رسید، پراکنده شد و سپس باریدن گرفت، به خدا قسم! تا شش روز روی آفتاب را ندیدیم».
و بدین ترتیب آن شش روز بارانی گذشت و در روز جمهی بعدی که پیامبر جمشغول خطبهخوانی بود، مرد دیگر وارد مسجد شد و پیش پیامبر جآمد و رو به رویش ایستاد و گفت:
- ای رسول خدا، در اثر ریزش فراوان باران اموال و املاک ما رو به تباهی نهاده و راهها قطع شده است، لذا از خداوند بخواه که باران را قطع کند.
به عبارت دیگر مفهوم سخنان آن مرد این است: که به علت شدت باران راهها و جادهها بسته شده و از دیاد باران موجب اذیت و آزار اغنام و احشام و خسارترسانی به مستغلات و زمینهای کشاورزی است.
آنگاه رسول خدا جدستهایش را بلند کرد و در مقام دعا گفت: «خدایا، باران را بر اطراف ما بباران و به جای آنکه آن را بر سر ما فرود آوری، آن را بر روی تپهها و صخرهها و کوهها و باغها فرود بیاور» [۵۵]!
به محض آنکه رسول خدا جاز دعای فوق فراغ شد، باران هم قطع گردید و آفتاب درآمد.
بدیهی است که نزول باران توسط دعای پیامبر اکرم جمعجزهای است که ذکر آن در مقال فوق خالی از لطف نبود.
[۵۳]- روایت از بخاری و مسلم. [۵۴]- تپهای در داخل مدینه است. [۵۵]- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۱، سیرهی ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۵، سیرهی حلبیه، ج ۳، ص ۱۰.