چشم اندازی به معجزات پیامبران

فهرست کتاب

۳- گفتگویی دوباره با پدر

۳- گفتگویی دوباره با پدر

ابراهیم÷بر هدایت پدرش و پیوستن وی به کار دعوت توحید و ترک شرک به خدای بزرگ بسیار حریص و علاقه‌مند بود.

ایشان÷با صراحت با وی حرف می‌زد و در ارتباط با کفرش با او به گفتگو می‌نشست و به او می‌گفت: اگر دست از این کفر برنداری به سوی آتش خواهی رفت و به شدت معذب خواهی شد. به همین خاطر ابراهیم÷نسبت به پدرش بسیار مهربان و نرم‌خوی بود. وی با نهایت مهربانی و نرم‌خویی دعوتش را برای او تکرار می‌کرد و در سخنان خود از کلمه‌ی «یا اَبَتِ = ای پدرم» استفاده می‌کرد.

سخنانی که وی با حالتی از مهربانی و نرم‌خویی با پدرش زده است، در قرآن کریم آمده است:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا ٤٢[مریم: ۴۱- ۴۲].

«در کتاب (قرآن، برای مردمان، گوشه‌ای از سرنوشت) ابراهیم را بیان کن. اوپیامبر بسیار راست‌کردار و راست‌گفتار بود. هنگامی که (محترمانه) به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شرو بلایی از تو به دور نمی‌دارد».

در واقع ابراهیم÷در راستای دعوت پدرش، راهی بس عظیم و روشی نیکو را در پیش گرفت و با حسن ادب و اخلاقی زیبا جدیدترین دلایل و حجت‌ها را برای وی ذکر کرد، تا دچار خود بزرگ‌بینی و تکبر نشود. چه اگر دچار عناد و سرکشی نفس شود، مرتکب گناه می‌شود و در شرک و کفر خود تداوم خواهد یافت.

ابراهیم÷از پدرش پرسید: به چه علت به عبادت چیزهایی می‌پردازی که فاقد نفع و ضرر هستند و اصلاً شایستگی عبادت را ندارند؟ چگونه است که عبادت برای خداوند خالق و رازق و نافع و ضرردهنده‌ای که زنده می‌کند و می‌میراند، را ترک می‌کند؟! و اصلاً آیا یک انسان عاقل چنین کاری را جایز می‌داند؟!

و ابراهیم÷از اینکه پدرش را فردی جاهل توصیف کند، خودداری کرد و به او گفت:

﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ[مریم: ۴۳].

«ای پدر! دانش (از طریق وحی الهی) نصیب من شده است که بهره‌ی تو نگشته است».

ابراهیم÷در سخنان خود حد میانه‌روی را مراعات می‌کرد و به همین خاطر پدرش را با جاهلیت مطلق و بی‌چون و چرا توصیف نکرد و در عین حال خود را عالم برتر ندانست، اما ایشان÷به پدرش گفت: من علم به خصوصی دارم اما تو چیزی از آن را نداری و این علم، علم دلالت بر حق و راه صحیح است. به عبارت دیگر: آن علم براهین روشن و قوی و قاطع و انکارناپذیر است، به همین خاطر زیاد با من مجادله نکن و سخنم را بپذیر. شما باید چنین تصور کنی که من در راهی با شما حرکت می‌کنم در حالی که من از آن راه کاملاً آگاهم، لذا مصلحت تو در این است: که از من پیروی کنی تا اینکه از گمراهی و سرگشتگی نجات یابی.

ابراهیم÷پدرش را از عبادت شیطان برحذر داشت و به او گفت:

﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا ٤٤[مریم: ۴۴].

«ای پدر! شیطان را پرستش مکن که (شیطان) پیوسته در برابر (فرمان خداوند) سرکش بوده و هست».

یعنی عبادت تو بر غیر خدا از قبیل بت‌ها و مجسمه‌ها به مثابه‌ی عبادت شیطان است، چرا که این شیطان است که به این کار دستور می‌دهد و او در این باره مسئول خواهد بود و برای شما درست نیست از کسی اطاعت کنی که از فرمان خدایی که تو را آفریده و نعمات خود را بر تو ارزانی داشته، سرپیچی کند.

سپس ابراهیم÷با مهربانی به پدرش گفت: ای پدر! من می‌ترسم اگر تو از دستور خداوند سرپیچی کنی و دست دوستی در دست دشمنش نهی، خداوند باران رحمت خود را از تو قطع کند چنانکه آن را از شیطان قطع کرده است و آنگاه به مانند شیطان تو را به عذاب شدیدی گرفتار نماید.

این تحذیر و هشدار واضح بود اما با نهایت ادب و حسن اخلاق از ناحیه‌ی ابراهیم÷گفته می‌شود آنجا که می‌گوید:

﴿أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ[مریم: ۴۵].

«من از این می‌ترسم که عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبان‌گیر تو شود».

بنابراین، ابراهیم÷ترس خود را حتی از دچارشدن به عذاب الهی نسبت به وی بیان داشت.

بدین‌سان ابراهیم÷با پدرش مهربان بود و با اخلاق حسنه او را نصیحت می‌کرد و به اطاعت از خدای سبحان فرا می‌خواند و تمامی نصایح چهارگانه‌ی خود را با کلمه‌ی «یا اَبِتِ» بر سبیل کسب رضایت وی، آغاز می‌کند. و با این کار ابراهیم÷مثالی عظیم در حسن اخلاق و ادب ورزی نسبت به نزدیکترین مردم به وی – که همان پدرش «آزر» بود – از خود نشان داد، اما آیا جواب پدرش مثبت بود؟

متأسفانه اینگونه نبود و او بر عناد و کفر خود اصرار ورزید و به ابراهیم÷گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدای من روی‌گردان هستی؟ اگر از طعنه و بدگویی نسبت به خدای من دست برنداری و از نصیحت‌کردن من مبنی بر آنکه عبادت آن‌ها را کنار بزنم، پرهیز نکنی تو را با سنگ رجم خواهم کرد، حال بیا و مرا ترک کن و از من دور شو و دیگر هرگز به نزد من باز نگرد.

ابراهیم÷پاسخ پدرش را شنید و نه تنها با پاسخی بدتر در مقابلش نایستاد و در جدال با وی استمرار نیافت که به او گفت:

﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا ٤٧[مریم: ۴۷].

«(پدر) خدا حافظ! من از پروردگار برای تو آمرزش خواهم خواست، چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبت دارد».

پدر با شما رفتار ناخوشایندی نخواهم کرد، اما از خدای خود خواهم خواست که تو را ببخشاید، چرا که وی نسبت به من بسیار مهربان است! [۳۲].

و ابراهیم÷گفت: از شما و از خداهایتان که به جای خدای سبحان آن‌ها را می‌پرستید، دور خواهم شد و در عین حال پروردگار یگانه بی‌شریک را می‌پرستم تا بسا که خسارتمند نگردم و زحماتم بیهوده بر باد نرود، این بود که ابراهیم÷به دنبال کار و بار خود رفت.

[۳۲]- تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۱۱- ۱۱۳.