چشم اندازی به معجزات پیامبران

فهرست کتاب

۶- معجزه‌ی حق و عدل

۶- معجزه‌ی حق و عدل

بنی اسرائیل چون شنیدند: که آن گاو پیدا شده، گرد هم آمده و دوان دوان می‌آمدند و می‌گفتند: گاو را پیدا کردند... گاو را پیدا کردند... هنگامی که ناداب این سخن را شنید و از این اخبار مطلع گشت، زبانش از سخن‌گفتن بند آمد و رنگ از چهره‌اش پرید، و همراه با یارانش به سوی جایی که مردم دوان دوان می‌رفتند، شتافت. هنگامی که مردم به میدان قضاوت رسیدند، دیدند: که پر از جمعیت است و آن گاو هم در مقابل پیامبر خدا، موسی÷ایستاده است، و ایشان÷صاحب گاو یعنی الیاب را می‌بوسد – چون دانسته بود که پسر مردی صالح به نام آزر است – و دست بر شانه‌اش می‌زند و به او می‌گوید: الحمد لله برای خودت مردی شده‌ای، هنگامی که تو پسربچه‌ی کوچکی بودی از کنارت گذشتم و دستی بر سرت کشیدم و برایت دعای خیر کردم.

و در نزدیکی الیاب، منسی بن الشیع بود – همان مردی که آمد و رفقه را از شمعون مقتول برای ناداب، برادرزاده‌اش خواستگاری نمود – به همین خاطر به الیاب نزدیکتر شده و به وی خوش‌آمد گفت: و به جانب گوش موسی÷خم شد و سخنی آهسته به وی گفت: که کسی آن را نشنید، سپس آنجا را ترک کرده و دوان دوان به سوی خانه‌ی رفقه شتافت تا به وی خبر دهد، که الیاب جوان، همان صاحب گاو است که همراه با آن آمده است.

پیامبر خدا، موسی÷دستور داد: تا آن گاو را سر ببرند، آن‌ها هم چنین کردند، هنگامی که این کار را به اتمام رساندند موسی÷گفت: عضوی از آن را قطع نمایید، آن‌ها هم چنین کردند.

آنگاه موسی÷گفت: این عضو را باید الیاب بردارد و حمل کند چون او غریب و ناآشنا است، گرچه اسرائیلی است. الیاب هم آن عضو را برداشت.

و موسی÷گفت: آن را برای ما به سوی قبر شمعون کشته شده بیاور.

آنگاه تمامی جمعیت و طوایف حاضر در جلسه به سوی قبر شمعون شتافتند در حالی که نمی‌دانستند: پیامبر خدا، موسی÷از این کار چه هدفی دارد.

موسی÷گفت: قبر را بشکافید و جسد شمعون را بیرون بیاورید، آنگاه ندا زد: ای الیاب! با عضوی که در دست داری مقتول را بزن!

هنگامی که مردم دیدند: که مقتول دارد به سوی حیات بازمی‌گردد و در بین مردم به عنوان یک انسان کامل می‌ایستد، متعجب و مدهوش شدند! آنگاه موسی÷گفت: ای شمعون! تو را به حق کسی که زندگی را به تو باز گردانده، نام شخصی که تو را به قتل رساند به ما بگو!

شمعون گفت: کسی که مرا به قتل رساند، همان ناداب بن صوغر است.

و در میان تعجب همگان به خاطر این معجزه، شمعون به سوی مرگ بازگشت، و همه‌ی مردم جهت انتقام‌گیری از ناداب، خواستند وی را به هلاکت برسانند، اما موسی÷گفت: قصاص حکم خداوند است. بنابراین، بر وی حد قتل را جاری می‌کنیم تا به جزای آنچه انجام داده برسد.

سرانجام مردم چشم‌انداز عجیبی را مشاهده کردند: الیاب را دیدند که در لباس دامادی به خانه‌ی رفقه می‌رود و ناداب را دیدند: که برای بخت خود دارد سوگواری می‌کند و به سوی مرگ رانده می‌شود.

این همان معجزه‌ی مقتولی بود که خداوند او را به زندگی بازگرداند تا بر قاتل خود شهادت دهد، خداوند سبحان در ارتباط با این معجزه می‌گوید:

﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ كَذَٰلِكَ يُحۡيِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٧٣[البقرة: ۷۳].

«پس گفتیم: پاره‌ای از آن (قربانی) را به آن (کشته) بزنید (و این کار را کردید و خدا کشته را زنده کرد) خداوند مردگان را (در روز قیامت) چنین زنده می‌کند و دلائل قدرت خود را به شما می‌نمایاند تا باشد که بیندیشبد».

پاک و منزه است خدایی که پدیدآور معجزات و نشانه‌هاست [۲۴].

[۲۴]- در تهیه‌ی این قسمت از مراجع زیادی استفاده شده است که مهمترین آن‌ها عبارتند از: ۱- تفسیر ابن کثیر. ۲- تفسیر قرطبی. ۳- تفسیر طبری. ۴- البدایة و النهایة. ۵- تاریخ طبری. ۶- قصص الأنبیاء: ابن کثیر. ۷- قصص الأنبیاء: ثعلبی. ۸- قصص الأنبیاء: نجار.