صخره و فتوحات مهم
براء بن عازبس میگوید: در حالی که مشغول کندن خندق بودیم با صخرهای برخورد کردیم که هرچه تلاش کردیم اهرمها و کلنگها در آن تأثیری نداشت، موضوع را به پیامبر جاطلاع دادیم، ایشان هم آمد و کلنگی را از سلمان فارسی گرفت و با نام خدا ضربهای به پیکر آن صخره وارد کرد، که در اثر آن، یک سوم صخره متلاشی شد و نوری تابناک از آن بیرون آمد که در افق مدینه درخشید. آنگاه ایشان فرمودند: «الله اکبر!، کلیدهای فتح شام به من داده شده و سوگند به خدا که من از همین جا کاخهای سرخرنگ، آن را مشاهده میکنم»!
سپس ضربهای دیگری به سنگ زد و بار سوم آن متلاشی شد و از آن نوری به جانب فارس درخشید و افق آن را روشن کرد، آنگاه پیامبر جفرمود: «الله اکبر! کلیدهای فتح ایران هم به من داده شده و سوگند به خدا که من از همینجا کاخهای سفید کسری را مشاهده میکنم، جبرئیل÷به من خبر داده: که امت من بر آنان پیروز خواهند شد، پس به مسلمانان مژدهی پیروزی دهید»!
پس از آن برای بار سوم به آن صخره سنگ ضربه زد و گفت: «بسم الله» بالاخره بقیهی آن صخره سنگ، به کلی متلاشی شد و از آن نوری به سمت یمن درخشید. آنگاه پیامبر جگفت: «الله اکبر! کلیدهای فتح یمن هم به من داده شده و سوگند به خدا که من از همینجا درهای شهر صنعا را مشاهده میکنم».