۳- شب فاجعه
بالاخره شب ظلم و ستم فرا رسید، آن ماده شتر مبارک در حالی که بچهاش را در بغل گرفته بود تا او را گرم سازد، به خواب نازی فرو رفته بود. و در آن سوی آن نه نفر جنایتکار هم خود را برای انجام آن گناه بزرگ آماده ساخته بودند که در رأس آنها قدار بن سالف ملعون قرار داشت.
خلاصه آنها در دل تاریکی شب خارج شدند، در حالی که نیت شومی را در دل پنهان ساخته بودند. رئیس آنها قدار بن سالف آنقدر شراب نوشیده بود که حتی جلوی خود را نمیدید.
و بدین ترتیب آن نُه نفر بر آن ماده شتر هجوم بردند، آن ماده شتر و بچهاش از ترس سرپا ایستادند، آنگاه دستان قاتل به سوی آن ماده شتر دراز شدند، تا کارش را تمام کند، اولین کسی که بر آن ماده شتر هجوم برد، همان قدار بن سالف بود که با شمشیر ضربهای به زانویش زد و در نتیجه آن شتر به زمین افتاد، سپس بقیهی همدستانش بلافاصله با شمشیرهایشان آن شتر را سر بریدند، و هنگامی که آن بچه شتر آن صحنه را دید، از ترس آنها به کوه فرار کرد و سه بار کف کرد.
هنگامی که صالح÷از ماجرا آگاه شد با عصبانیت پیش قومش آمد و گفت: مگر من به شما نگفتم، به آن ماده شترکاری نداشته باشید؟!
گفتند: حال که ما آن را کشتیم، عذاب را بر سر ما بیاور و این کار را زود انجام بده مگر تو نمیگفتی: که از جملهی رسولان هستی؟!
آنگاه صالح÷به آنها گفت:
﴿تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ ٦٥﴾[هود: ۶۵].
«در خانه و کاشانهی خود سه روز زندگی کنید (و بدانید که مهلت زندگانی شما به پایان رسیده است، پس از این سه روزهی حیات، عذاب خدا به سراغ شما متکبران و سرکشان میآید و طومار عمرتان را درهم میپیچد) این وعدهای راستینی است».
اما بازهم هشدار و وعدهی حتمی صالح÷را باور نکردند و هنگامی که در آستانهی شب قرار گرفتند، تصمیم گرفتند: که صالح÷را هم به قتل برسانند و قسم خوردند که در خانهاش به او حمله کنند و او را به قتل برسانند، اما خداوند سبحان، پیامبر خود را از شر آنان مصون داشت و نجات داد.
خداوند سبحان در این زمینه میفرماید:
﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٤٩﴾[النمل: ۴۹].
«(این گروهها که صالح عرصه را بر آنها تنگ کرده بود به یکدیگر) گفتند: برای همدیگر به خدا سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم و آنان را به قتل میرسانیم، سپس به وارثش میگوییم که در کشتن (وی و) خانوادهاش شرکت نداشتهایم و از راستگویانیم».
در سپیده دم صبح نخستین روز از ایام مهلتداده شدهی سهگانه، چهرهی قوم ثمود زرد و پریده شد و هنگامی که آن تمام شد و در آستانهی شب قرار گرفتند، گفتند: یکی از آن سه روز مرگآسا سپری شد.
سپس در صبح روز دوم چهرههایشان قرمزرنگ شد و در روز سوم به سیاهی گرایید و هنگامی که روز سوم را هم به پایان رسانیدند، شب هنگام گفتند: مگر آن مدت تعیین شده تمام نشده، پس کجاست آن عذابی که به ما وعده داده شده است؟!
و بالاخره در صبح روز چهارم، آسمان از (ترس) فریادی هولناک شکافته شد، رعد و برق آسمانی بر فراز کوههای ثمود ترکید و هر جانداری را نابود کرد، زمین هم تکان هولناک و شدیدی خورد و در نتیجه هرچیزی که بالای آن بود، هلاک شد.
و بدین ترتیب، قوم ثمود همگی در اثر یک فریاد (رعد و برق) به هلاکت رسیدند، اما کسانی که به صالح÷ایمان آورده بودند، همراه با ایشان قبل از این حادثه آن مکان را ترک گفته و در پرتو عنایات الهی نجات یافتند [۲۳].
[۲۳]- در تهیه و تدوین این قسمت به مراجع متعددی مراجعه شده که مهمترین آنها عبارتاند از: ۱- معجزات الرسول: شیخ محمد متولی شعراوی. ۲- تفسیر ابن کثیر. ۳- تفسیر قرطبی. ۴- تفسیر طبری. ۵- انبیاء الله: احمد بهجت. ۶- البدایة والنهایة: ابن کثیر. ۷- تاریخ طبری. ۸- المستقاد من قصص القرآن: د/ عبد الکریم زیدان.