منظرهی نهم
در این قسمت – که واقعاً رعبانگیز است و مربوط به نقش و مسؤولیت زبان در حیات یک مسلمان است – رسول خدا جاز کنار قومی گذشت که عدهای زبانها و لبانشان را با قیچی آهنی میبریدند. سپس آن دهانها به حالت سابق باز میگشت و دوباره کار بریدن با قیچی از سر گرفته میشد. و این کار همچنان ادامه داشت. پیامبرجفرمود: ای جبرئیل! این چیست؟
جبرئیل÷گفت: اینان کسانی هستند، که در حیات دنیا یک لحظه دست از سخنچینی و فتنهسازی دست برنمیداشتند.