۴- تنور فوران میکند.
زیاد حاشیه نمیرویم و به داستان نوح÷بازمیگردیم.
چنانکه باید، ساخت و ساز کشتی را به اتمام رساند. در این راستا تنها چیزی که لازم بود، ایجاد دریایی بود که بتواند کشتی را بر روی خود نگاه دارد و آن را به حرکت درآورد و با آب خود، خاکدان زمینی را از آلودگی کفر و الحاد پاک سازد.
بالاخره با الهام خداوند تبارک و تعالی مکان و زمان ظهور معجزه برای نوح مشخص شد. چه خداوند سبحان جوشیدن و فورانکردن آب از داخل تنور را سرآغاز وقوع معجزهی بزرگ طوفان نوح قرار داد، معجزهای که تمامی دنیا را تکان داد.
مفسران در ارتباط با فوران آب از تنور، اقوال مختلفی دارند، از جمله: «فوران آب از تنور به هنگام سپیدهی صبح و طلوع فجر شروع شد».
چنانکه پیداست، تنور محل پخت و پز نان است.
سپس به نوح÷گفته شد: هنگامی که دیدی آب دارد از تنور برمیجوشد، همراه با یارانت سوار کشتی نجات شو!
بالاخره، آب از تنور برجوشید و زن نوح÷فوران آن را با چشمهای خود دید و به نوح÷گفت: واقعاً آب از تنور فوران کرده است!
و گفته شده است که فوران تنور در کوفه بوده، اما بنا به قولی دیگر: در مکانی به نام «عین الورق» در سرزمین شام صورت گرفته است، و قولی هم مبنی بر اینکه در هند بوده است، وجود دارد. بنابراین، هنگامی که نوح÷فوران آب از تنور را مشاهده نمود، بیدرنگ دانست که آغاز هلاکشدن قومش فرا رسیده است [۱۴].
میتوان گفت: فوران آب گویای این مطلب بود که وقت صورتپذیری معجزهی الهی و نابودی قوم نوح÷فرا رسیده است. و البته این مقوله حاکی از تأیید رسالت نوح÷به عنوان یک پیامبر بود.
در واقع دستور و فرمان الهی از دو قسمت تشکیل شده بود:
قسمت اول: اشاره به آغازشدن دورنمای معجزه و اطلاعدادن آن به نوح÷که این مورد متفق علیه است و به نوح÷هم سفارش شد (فوران آب از تنور).
قسمت دوم: عبارت از مضمون آیهی زیر است:
﴿قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ ٤٠﴾[هود: ۴۰].
«گفتیم: سوار کشتی کن از هر صنفی نر و مادهای را، و خاندان خود را مگر کسانی را که فرمان هلاک آنان قبلاً صادر شده است (که همسرت و یکی از پسران تو است) و کسانی را (در آن بنشان) که ایمان آوردهاند. و جز افراد اندکی به او ایمان نیاورده بودند».
مفسران گفتهاند: خداوند متعال چهل شبانه روز باران فرو فرستاد، آنگاه حیوانات و جانوران و پرندگان به علت شدت باران، نزد نوح÷آمده و تسلیم امر وی شدند. آنگاه نوح÷هم طبق فرمان الهی از هر گروهی یک جفت نر و ماده را وارد کشتی کرد.
جداً که تعداد ایمان آورندگان اندک بوده است، آیهی زیر هم مؤید این مقوله است:
﴿وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ ٤٠﴾[هود: ۴۰].
«مگر کسانی را که فرمان هلاک آنان قبلاً صادر شده است (که همسر و یکی از فرزندان تو است) و کسانی را (در آن بنشان) که ایمان آوردهاند. و جز افراد اندکی ایمان نیاورده بودند».
خلاصه، تمامی موارد و اقدامات فوق به اتمام رسید و کشتی از هر لحاظ آماده شد و نوح÷و پیروانش منتظر فرمان الهی شدند، چه خداوند فوران آب از تنور را به مثابهی نشانهی آشکاری، دال بر وقوع عذاب، در بین خود و نوح÷قرار داده و گفته بود: چنانچه دیدی که آب از تنور فوران میکند، همراه با یارانت سوار بر کشتی شو و از حیوانات و جانداران زمینی یک جفت نر و ماده را با خود ببر.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾[هود: ۴۰].
«(او را مسخره کردند) تا آنکه فرمان رسید و از تنور آب جوشیدن گرفت و فوران کرد».
درست در همینجا بود که فرمان الهی یعنی عذاب وی که همان طوفان ویرانگر بود صادر شد.
همسر نوح÷به وی ایمان نیاورده بود، به همین خاطر سوار بر کشتی نشد، در حالی که وی مادر تمامی فرزندان نوح÷بود، فرزندانی چون: حام، سام، یافث و یام که این یکی را اهل کتاب «کنعان» نام نهادهاند و او همان کسی است که در طوفان خداوند غرق شد. اما مادرش قبل از طوفان مرد، گرچه گفته شده که او هم همراه با عصیانگران در طوفان غرق شد و به هلاکت رسید و در واقع همسر نوح÷از جمله کسانی بود که به خاطر کافر بودنش، سابقاً فرمان الهی مبنی بر هلاک آنها صادر شده بود؛ آیهی زیر به خوبی این موضوع را روشن میسازد:
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ ١٠﴾[التحریم: ۱۰].
«خداوند از میان کافران، زن نqوح و زن لوط را مثل زده است، آنان در حبالهی دو تن از بندگان خوب ما بودند (و با ساخت وسازش با قوم خود، و گزارش اسرار و اخبار بدیشان) به آن دو خیانت کردند و آن دو نتوانستند در پیشگاه الهی کمترین کاری برای ایشان بکنند (و آنان را از عذاب خانمانسوز دنیوی و اخروی نجات دهند. به هنگام مرگ توسط فرشتگان بدیشان) گفته شد: به دوزخ درآیید همراه با همهی کسانی که بدان درمیآیند».
سرانجام آن طوفان ویرانگر آغاز شد! راستی انسان از کجا میداند که طوفان ویرانگر یعنی چه؟!
هنگامی که فرمان الهی صادر شد و آب از تنور که در خانهی نوح÷بود، برجوشید، طوفان شروع شد که البته قرآن هم به توصیف آن طوفان پرداخته است. قرآن کریم در بارهی طوفانی که قبلاً نوح÷جهت وقوع آن، به دعا پرداخته بود، داد سخن سرداده است، آنجا که از زبان نوح÷میگوید:
﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ ١٠﴾[القمر: ۱۰].
«تا آنجا که نوح پروردگار خود را به فریاد خواند (و عرضه داشت): پروردگارا، من شکست خوردهام، پس مرا یاری و کمک فرما (و انتقام مرا از ایشان بگیر)».
بعد از دعای فوق چه اتفاقی روی داد؟! به فرمان الهی، آن طوفان ویرانگر و بنیان برانداز آغاز گشت. چرا که خدایﻷمیفرماید:
﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ ١١ وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُيُونٗا﴾[القمر: ۱۱- ۱۲].
«پس درهای آسمان را با آب تندریزان و فراوانی از هم گشودیم و از زمین چشمهساران زیادی برجوشاندیم».
و بدین ترتیب خداوند سبحان از آسمان بارانی را فرو فرستاد: که ساکنان زمینی قبلاً نظیر آن را مشاهده نکرده بودند و در آینده هم اینگونه نبارید. بارانی فرود آمد: که گویی از دهانههای مشکهای آب فرو ریخت. از سوی دیگر بنا به فرمان الهی، از تمام نقاط زمین چه از چاه و چه از چشمه، آب بیرون آمد و جاری شد.
ارتفاع آب تا بدانجا رسید که حتی بلندترین کوه زمین را که طبق گفتههای اهل کتاب پانزده ذراع و بنا به قولی هشتاد ذراع ارتفاع داشته، دربر گرفت. خلاصه طوفان نوح÷نه تنها تمامی نقاط زمین را اعم از طول و عرض، کوهستان و وادی، تپه و... فرا گرفته، بلکه در روی زمین احدی را چه کوچک و چه بزرگ، از زندگان باقی نگذاشته است. گفتنی است که در زمان نوح÷مردمان تمامی کوهها و وادیها را اشغال کرده بودند و جایی در زمین پیدا نمیشد که بیصاحب و بیمالک باشد [۱۵].
آبها از سوراخها و روزنههای زمین جوشیدند، در آنجا سوراخی نمانده بود که آب از آن نجوشد. از سوی دیگر باران تند و سنگینی از آسمان که زمین مانند آن را هرگز به خود ندیده بود، سرازیر شد.
لحظهها میگذشتند، ناگهان یک حرکت و عمل غیرعادی روی داد: به طور ناگهانی سطح اقیانوسها بالا رفت و امواج دریاها به سرعت به خروش آمد و تمامی قسمتهای خشک زمین را در نور دید!
بنابراین، برای اولین بار کرهی زمین غرق در آب شد و دیگر نه تنها مثل کرهی خاکی به نظر نمیرسید، بلکه تبدیل به یک کرهی آبی شده بود، چرا که طوفان تمامی زمین را غرق در آب کرده بود و اصلاً جای خشکی در آن باقی نگذاشت.
و گفته شده که طوفان نوح÷در سیزدهم ماه آگوست میلادی به وقوع پیوسته است [۱۶].
و بدین ترتیب آب طغیان کرد و ارتفاع امواج به طرز هولناکی بالا رفت. خدایﻷدر این باره فرموده:
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰكُمۡ فِي ٱلۡجَارِيَةِ ١١ لِنَجۡعَلَهَا لَكُمۡ تَذۡكِرَةٗ وَتَعِيَهَآ أُذُنٞ وَٰعِيَةٞ ١٢﴾[الحاقة: ۱۱- ۱۲].
«ما بدانگاه که (در طوفان نوح) آب طغیان کرد (و از حد معمول فراتر رفت، نیکان) شما را سوار کشتی کردیم. تا آن (حادثهی نجات مؤمنان و غرقشدن کافران، درس عبرتی و) مایهی اندرزی، برای شما بوده و گوشهای شنوا آن را فرا گیرند و به خاطر سپرند».
کنعان پسر نوح÷کافر بود، و جالب آنکه نوح÷نه تنها از این موضوع تا زمان فرا رسیدن طوفان آگاه نبود، بلکه تصور میکرد که وی مؤمنی خیرهسر و یک دنده است که حالا میخواهد جهت نجات خود، به بالای کوه برود.
اما دیری نپایید که موجی بلند، قبل از آنکه نوح÷بفهمد: که او کافر است، به گفتگوی پدر و پسر پایان داد. این گفتگو در قرآن کریم چنین آمده است:
﴿وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٤٢ قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِۚ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ ٤٣﴾[هود: ۴۲- ۴۳].
«(مؤمنان سوار کشتی شدند و) کشتی با سرنشینانش (سینهی) امواج کوه مانند را میشکافت و (همچنان) به پیش میرفت. و نوح پسرش را که در کناری (جدا از پدر) قرار گرفته بود فریاد زد که فرزند دلبندم با ما سوار شو و با کافران مباش. (پسر لجوج و مغرور نوح) گفت: به کوه بزرگی میروم و پناه میگیرم که مرا از سیلاب محفوظ میدارد. نوح گفت: امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا (مبنی بر غرق و هلاکشدن کافران) پناه ندارد و نجات نخواهد یافت، مگر کسی که مشمول رحمت خدا گردد و بس. (در این هنگام موجی برخواست و او را در کام خود فرو برد) و موج میان پدر و پسر جدایی انداخت و پسر در میان غرقشدگان جای گرفت».
و آنگاه که آن موج بلند میان نوح÷و پسرش جدایی افکند، نوح÷هنوز از مؤمن بودن وی یقین حاصل نکرده و نمیدانست که از جملهی کافران است.
از همین روی، نوح÷به پیشگاه خداوند سبحان پناه آورده و در رابطه با وضعیت آیندهی پسرش در قیامت، به گفتگوی با خداوند پرداخت. آیهی مبارک زیر از این گفتگو چنین پرده برمیدارد:
﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٤٥﴾[هود: ۴۵].
«نوح پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! پسرم (کنعان که امواج او را فرو بلعیده است) از خاندان من است و وعدهی تو راست است و تو داورترین داورانی و دادگرترین دادگرانی».
نوح÷خواست که به پروردگار خود بگوید: پسرش «کنعان» از جملهی خاندانش است. و این در حالی است که خداوند به او وعده داده: که تمامی خاندان و اهالی مؤمنش را نجات خواهد داد.
آنگاه پاسخ خداوند برای نوح÷آمد: تا حقیقت آن فرزند غرقشده را برملا نماید.
خدای تعالی فرمود:
﴿قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٤٦﴾[هود: ۴۶].
«(خداوند) فرمود: ای نوح! پسرت از: خاندان تو نیست. او دارای عمل ناشایستی است؛ پس از من چیزی مخواه که به آن علم نداری. من به تو پند میدهم که مبادا از جاهلان باشی».
و بدین ترتیب پسر نوح و بقیهی کافران و طاغیان در طوفان الهی غرق شدند، و پس از آن رحلت بازگشت به سرزمین پاک و عاری از کفر و کافران، آغاز شد. از جانب خداوند دستور آمد که:
﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ﴾[هود: ۴۴].
«(بعد از هلاک کافران) گفته شد که: ای زمین آب خود را فرو خور».
آنگاه آبی را که از چشمهساران برمیجوشید، متوقف شد.
﴿وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي﴾[هود: ۴۴].
«و ای آسمان از باریدن بایست».
در آن هنگام باران تند ریزان آسمان نیز متوقف شد.
﴿وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ﴾[هود: ۴۴].
«و (آنگاه به دستور خدا) آبها از میان برده شد».
یعنی آبها کاهش یافت و به درون زمین فرو رفته و بازگشت.
سرانجام کشتی نوح÷بر روی زمینی پهلو گرفت و انسانهای ظالم هلاک شدند. و آنگاه خدایﻷبه نوح÷فرمود:
﴿ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ ٤٨﴾[هود: ۴۸].
«(پس از آنکه طوفان همه جا را ویران کرد، به زبان وحی به نوح گفته شد): ای نوح! از کشتی پیاده شو (و بدان که تو و همراهانت) از امنیت، وسلامت برخوردارید و (از قحطیها و بیماریها و سایر بلاها) سالم و برکنارید. و (درهای) برکات خدا به روی تو و گروههای همراهت (گشوده) است. (و نگران نباشید که محیط سالم و پربرکتی خواهید داشت و بعدها) ملتها و گروههای دیگری (از نسل شما پدید میآیند که آنان) را از نعمتها و خوشیها برخوردار میکنیم (ولی ایشان در غرور و غفلت فرو میروند، و) آنگاه عذاب دردناکی، از سوی ما بدانان میرسد».
کشتی لنگر گرفت و نوح÷فرود آمد و پرندگان و جانوران را آزاد کرد و در نتیجه همگی در زمین پراکنده و متفرق شدند. نوح÷هنگامی که کلاغی را فرستاد: تا برایش از اوضاع زمین خبر بیاورد، دانست که زمین دیگر خشک شده است؛ زیرا آن کلاغ لاشهای پیدا کرده و همچنان مشغول خوردن آن بوده و به سوی نوح÷باز نگشت و از همینجا بود: که نوح÷دعا کرد، کلاغ ترسو شود. به همین خاطر است که معمولاً کلاغها با خانهها و منازل مسکونی الفت نمیگیرند. سپس کبوتری را فرستاد، آن کبوتر هم پرواز کرده و درحالی بازگشت که شاخهی درخت زیتون به منقار داشته و مقداری از گل و لای به پاهایش چسپیده بود، آنگاه دانست که آن مناطق نیز خشک شده است، از این رو برای آن کبوتر دعا کرد که همیشه با انسان انس و الفت داشته باشد. و از همین جاست که میبینیم کبوترها معمولا با منازل و انسانها سرسازگاری و الفت دارند و انسانها آنها را پرورش میدهند، اما در عین حال هیچ ترسی از انسان ندارند و به نقاط دوردستی پرواز میکنند و سپس پیش صاحبان خود باز میگردند.
این همان معجزه نوح÷است، معجزهی نوح÷نه تنها فوران آب از تنور نبود، بلکه زندگی نه صد و پنجاه ساله نوح÷در کل معجزه بود.
و نیز ساخت و ساز کشتی و موارد مورد نیاز آن از قبیل کاشتن درخت ساج و صبرکردن برای تنومندشدن آن به مدت دهها سال و... در نوع خود یک معجزه است و اینکه میبینیم نوح÷همراه با جانداران مختلفی سوار بر کشتی میشود، سپس طوفانی ویرانگر برپا میشود، و دست آخر کشتی به سلامت پهلو میگیرد و آنها به سلامت فرود میآیند، همه و همه معجزات ایشان را رقم میزند.
مطالبی که خاطرنشان شد، تنها گویای معجزات پیامبر عظیم الشأن «حضرت نوح÷» بوده و نباید چنین تصور کرد که بیانگر کلیهی داستان زندگی وی بودند [۱۷].
[۱۴]- این اقوال (به طور مفصل) در تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۲ و کتاب عرائس ثعلبی ص ۴۸، آمده است. [۱۵]- قصص الأنبیاء، اثر ابن کثیر، ص ۷۳. (البته این نظر ابن کثیر و عدهای دیگری از مفسران و مورخان است)، از ظاهر قرآن و حدیث چنین برمیآید که طوفان تنها شامل قوم نوح÷بوده است و این امر مقتضی این نیست که طوفان سراسر زمین را فرا گرفته باشد، چون دلیلی در دست نیست که بشر در آن دوران، در تمام نقاط زمین بوده باشد، بلکه در منطقهی معینی محصور بودهاند که طوفان آن را فرا گرفته است. البته قبلاً هیچ یک از علما و دانشمندان در علوم طبیعی و... حتی جرأت این را نداشتند که تصور کنند که ممکن است روزی دلیلی مادی به دست آوردند که ثابت کند که طوفان عملاً واقع شده است. بلکه معتقد بودهاند کشف و به دستآوردن آثار تاریخی که واقع شدن چنین طوفان عظیمی را ثابت نماید جز و محالات است. هنگامی که «سیرلئونارد» در سال ۱۹۲۰ میلادی در رأس گروهی مرکب از کاوشگران و باستانشناسان انگلیسی و دانشگاه پنسیلوای آمریکا خواست به عراق بروند، چندان به فکر بررسی وقوع طوفان نبود، بلکه هدف آنان کاوش و به دستآوردن آثار مربوط به گذشته بود. در کاوشها و حفاریهایی که در تپههای واقع در چهار مایلی شمال شهر «اور» در جایی به نام «تل العبید» و همچنین در کاوشهای دیگری که در محل گورستان سلطنتی پادشاه «اور» انجام دادند، توانستند لایههای ضخیمی از رسوبات که مقادر فراوانی از ظروف سفالی و ابزار ساخته شده از سنگهای سخت چقماقی که در عصر حجر از آنها استفاده میکردند، کشف کنند که این ظروف در لایههای این رسوبات به صورت سنگ درآمده بودند و همچنین مجسمههایی از سفال و ملاط کشف کردند که هنوز آثار درختهایی که بر روی آنها افتاده و بر آنها فشار آورده بودند، بر آنها ظاهر و نمایان بود. تحقیقات و آزمایشات نشان داد: که این لایههای رسوبی از آب به وجود آمدهاند و از موادی تشکیل شدهاند که در منطقهی میان رود فرات قرار دارند و به وسیلهی طوفان بدان محل بلند انتقال داده شدهاند، اینها همه دلایلی هستند که بر وقوع طوفان در زمانهای بسیار دور دلالت مینماید. بررسیهای «سیرلئونارد» نشان داد: که ارتفاع طوفان کمتر از ۲۵ قدم (متر) نبوده است، در حالی که در تورات آمده است که ارتفاع طوفان ۲۶ قدم بوده است. «سیرلئونارد» معتقد بود که همهی دنیا را فرا نگرفته است. ولی سیل و طوفان ویرانکنندهای بوده که بر وادی دجله و فرات طغیان نموده و تمام مناطق آباد واقع در بین کوهها و صحرای آن منطقه را غرق کرده است که آن منطقه نسبت به مردم آنجا کل دنیا محسوب میشود. البته ساکنان وادی دجله و فرات بعد از طوفان، داستان آن را در دوازده کتیبه نوشتهاند. و گفتهاند: که تمام مردم آن منطقه غرق شدند به جز یک مردم صالح که یک کشتی را درست کرد خود را و افراد خانوادهاش و عدهای از حیوانات را بر آن سوار کرد. تنها ساکنان کشتی نجات پیدا کردند. به نقل از «داستان پیامبران در قرآن» تألیف دکتر عفیف عبد الفتاح طباره، ترجمه آقای ابوبکر حسنزاده، ص ۱۱۵ – ۱۱۷ (مترجم). [۱۶]- تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۹، چاپ مؤسسهی «المعارف». [۱۷]- مراجع اساسی: ۱- عرائس، ثعلبی. ۲- تفسیر قرطبی. ۳- قصص الأنبیاء، ابن کثیر. ۴- قصص الأنبیاء، نجار. ۵، تاریخ طبری. ۶- بخاری و مسلم. ۷- تفسیر ابن کثیر.