۳- دورنمای معجزهی بزرگ
دورنمای معجزهی بزرگ الهی برای نوح÷با گفتگویی زیبا بین وی و خداوند سبحان، آغاز شد، گفتگویی که بیشتر به مثابهی ارائهی گزارشی از مسؤولیت و عملکرد چندین سالهی نوح÷بود. ما در این گفتگو چنین مشاهده میکنیم:
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا ٥ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا ٦ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا ٧ ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا ٨ ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا ٩ فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١﴾[نوح: ۵- ۱۱].
«نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی ایمان به تو) فرا خواندم، اما دعوت و فراخواندنم تنها بر گریز (و نفرت ایشان افزود! من هر زمان که ایشان را دعوت کردهام تا (ایمان بیاورند و) تو آنان را بیامرزی، انگشتهای خود را به گوشهایشان فرو کردهاند (تا ندای حق را نشنوند) و جامههایشان را بر سر کشیدهاند (تا قیافهی مرا نبینند) و (در فسق و فجور و ظلم و زور بیشتری فرو رفتهاند و بر کفر) پافشاری کردهاند و سخت سرکشی کردهاند. سپس من آنان را با صدای بلند و آشکارا (به یکتاپرستی و ایمان راستین) دعوت کردهام. گذشته از این به صورت علنی و (جمعی) و به صورت نهانی و (فردی دعوت آسمانی را) به ایشان رسانیدهام، و به ایشان گفتهام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است (او شما را میبخشد). (اگر چنین کنید) خدا از آسمان بارانهای پرخیر و برکت را پیاپی میباراند».
قابل ذکر است که نوح÷همچنان مقولات و مطالب مربوط به امر دعوت قومش را به آنها یادآوری میکرد و عظمت خدای سبحان را در پدیدهی «آفرینش مخلوقات» برای آنها به تصویر میکشید و نعمتهای خداوند متعال را که به آنها ارزانی داشته است، برایشان تبیین میفرمود: با این وصف؛ چنانکه قومش به دعوت وی پاسخ نگفتند. در واقع قوم نوح÷در سیاه چال گمراهی شدیدی فرو رفته و به دامنهی اعمال فاسد اخلاقی و تباهکاری خود افزوده و با نوح÷بیشتر به مناقشه و مجادله پرداخته، و (در نهایت گستاخی) احساس کردند که از نوح÷داناتر و فهیمتر هستند!!
و در اینجا بود که نوح÷دستاوردها و نتایج عملکرد چندصد سالهی خود، و صبری که در قبال نسلهای آنان در پیش گرفته، به معرض نمایش گذاشته، و از خداوند متعال درخواست نمود، آنها را هلاک گرداند تا دیگر در زمین فساد بر پا نکنند و دیگران را دچار گمراهی و سرگشتگی ننمایند. و آنگاه گفت:
﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا ٢٧﴾[نوح: ۲۶- ۲۷].
«نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار که اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه میسازند و جز فرزندان بزهکار و کافر سرسخت نمیزایند و به دنیا نمیآورند».
و بالاخره فرمان و امر الهی که حاوی معجزات بزرگی بود، آمد.
خداوند تبارک و تعالی به نوح÷فرمود:
﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا﴾[هود: ۳۷].
«زیر نظر (و تحت حمایت و پناه ما) و طبق رهنمود و آموزش ما به ساختن کشتی بپرداز».
و شاید نوح÷(در آن لحظه) پرسید: پروردگارا! کشتی چیست؟ آنگاه خداوند به او گفت: خانهای از چوب است که بر روی آب جاری میشود، تا گناهکاران را غرق نموده و زمین خود را از آنها پاک گردانم.
و چه بسا که نوح÷در بارهی آبی که کشتی بر سطح آن جاری میشود هم پرسیده باشد. در حالی که وی به خوبی به این نکته واقف بود که: «خدای سبحان بر انجام هر کاری قادر و توانا است».
ناگفته نماند: که نوح÷در بارهی اینکه چوب را از کجا پیدا نماید نیز سؤال کرد، آنگاه خداوند سبحان به وی وحی کرد، درخت ساج را که دارای چوب فراوان و ریشه و شاخههای بزرگ و تنومند است، در زمین بکارد.
و بدین ترتیب، دستور الهی فوق به نوح÷رسید و او هم (به منظور اجرای آن) به طور پیوسته به کاشتن نهال درخت ساج مشغول شده و مدت چهل سال (تا تنومندشدن درخت) انتظار کشید.
تا اینکه سرانجام درختهای کاشتهشده (رشد کرده و) به انبوهی از درختان سر به فلک کشیده که در واقعنمایی از یک جنگل را ترسیم میکرد، مبدل شدند!!
شایان ذکر است، نوح÷در طی این مدتی که از امر «دعوت و ارشاد» قومش دست کشیده بود به امری خدای متعال زنان قبیلهاش عقیم گشته بودند.
خلاصه، پس از رشد درختها، خداوند به نوح÷امر کرد: آنها را ببرد، و سپس خشکشان گرداند. نوح÷نیز آنها را بریده و خشکشان کرد و سپس گفت: «خدایا! این کشتی را (که تو میگویی) چگونه بسازم»؟
آنگاه خداوند در پاسخ به او گفت: «قطعات بریدهشده را به سه صورت، متمایل گردان سر آن را به مانند سر خروس، شکم آن را به مانند شکم پرنده و دمش را به مانند دم خروس دربیاور و کشتی را طوری بساز که طبقه طبقه بوده و در پهلویش هم دری داشته باشد. ضمناً (طبقات یادشده) بایستی سه طبقه باشد و طول آن به هشتاد ذراع و عرض آن به پنجاه ذراع و بلندی آن بایستی به سی ذراع برسد» [۱۱].
پس از آن، خداوند تبارک و تعالی جبریل÷را به سوی نوح÷فرستاد: تا صنعت کشتیسازی را به نوح÷آموزش دهد.
این در حالی بود که وی، مردی بسیار فعال و پرکار بوده و کارکردن را دوست داشت. وی چوب درختان را میبرید و آهن گداخته را میزد، و قیری را آماده میکرد که به زودی میبایست چوبهای کشتی را به وسیلهی آن قیر اندود نماید تا بلکه آب به داخل آن نفوذ نکند.
آری، نوح÷تمامی این تلاشها و کارهای هنری فوق را انجام میداد، در حالی که مردم از کنارش میگذاشتند، آنها قبلاً هرگز نجاری ندیده بودند که به ساختن کشتی بپردازد از همین روی، هنگامی که از کنار وی رد میشدند و او را مشغول ساختن کشتی میدیدند، با حالتی تمسخرآمیز میگفتند: ای نوح! میبینیم که بعد از (مقام) پیامبری اینک نجار شدهای! سپس در ادامه میگفتند: آیا به این دیوانه نگاه نمیکنید که دارد خانهای درست میکند و میخواهد آن را بر روی آب به حرکت درآورد، منظورشان کشتی بود. سپس شروع به خندیدن میکردند.
در قرآن کریم این منظره بدین صورت آمده است:
﴿وَيَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُ﴾[هود: ۳۸].
«نوح دست اندرکار ساختن کشتی شد هر زمان که گروهی از اشراف قوم از کنار وی میگذشتند، او را مسخره میکردند». (و میخندیدند و میگفتند: دیوانه شده است، به سرش زده است، پیغمبری را ترک گفته و نجاری را پیشه کرده است)».
یعنی وی را به باد ریشخند گرفته، و هرگز تصور نمیکردند وعدههایی که نوح÷به آنها میدهد، عملی شود.
نوح÷هم اینگونه به آنها جواب میداد:
﴿قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ ٣٨﴾[هود: ۳۸].
«(نوح هم بدیشان پاسخ میداد و میگفت: اگر شما ما را مسخره میکنید، ما هم همانگونه شما را مسخره میکنیم (امروز از بیخبری شما از پیام آسمانی میخندیم و فردا به سبب شکنجه و عذابی که گریبانگیرتان میگردد به تمسخرتان مینشینیم)».
سپس به توضیح عذابی که قرارست گریبانگیر آنها بشود میپرداخت، و میگفت: به زودی من و پیروانم شما را مسخره میکنیم، واقعاً تعجب میکنم از اینکه شما همچنان بر کفر و عناد خود – که دست آخر مستوجب نزول عذاب الهی بر شما است – اصرار میورزید و به خدای تعالی ایمان نمیآورید! [۱۲].
﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ ٣٩﴾[هود: ۳۹].
«هرچه زودتر خواهید دانست که عذاب خوارکننده و رسواکننده (در دنیا) بهرهی چه کسی است، و شکنجهی جاودان (در آخرت) گریبانگیر کدام یک از مردمان راه میگیرد».
و خداوند سبحان به نوح÷چنین وحی فرمود: ای نوح! در ساختن کشتی سستی مکن و آن را زود به اتمام برسان؛ چون زمان عقوبت آنها رسیده است و (میخواهم هرچه زودتر آن عصیانگران را به جزای اعمالشان برسانم).
پس از وحی الهی فوق، نوح÷گارگرانی را جهت تکمیل و ساخت و ساز کشتی استخدام کرد، از فرزندان خود (سام و حام و یافث) هم کمک گرفت.
ساخت و ساز کشتی در حالی به پایان رسید که طول آن قریب به ۶۰۰ ذراع و عرض آن ۳۳۰ ذراع و ارتفاع آن به ۳۳ ذراع میرسید.
گذشته از این ظاهر و باطن کشتی کاملاً قیراندود، (بعد از آنکه خداوند سرچشمهای قیر را در مجاورت آن کشتی برجوشیده بود) و برای محکمشدن چوبها به یکدیگر از میخهای فراوانی استفاده شده بود.
خداوند در آیهی زیر، در خصوص میخهای آهنی استعمال شده در ساخت و ساز کشتی نوح÷چنین میفرماید:
﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ ١٣﴾[القمر: ۱۳].
«و نوح را بر کشتیای از تخته و میخهای آهنی سوار کردیم».
گفته شده: که یکی از معجزات عیسی÷زندهکردن مردگان به امر الهی بود. روزی حواریون به وی گفتند: چه خوب میشد، تا انسانی را برایمان زنده میکردی که کشتی نجات نوح÷را دیده باشد و ما را از جریانات مربوط به آن مطلع سازد!
آنگاه عیسی و پیروانش به راه افتادند: تا اینکه به یک تپهی شنی رسیدند، در آن هنگام عیسی÷مشتی از خاک آن را برداشت و گفت: آیا میدانید این خاک (مال قبر) چه کسی است؟ گفتند: خدا و رسولش به این امر داناتر هستند!!!
عیسی÷گفت: این قبر «حام» پسر نوح÷میباشد. آنگاه با عصایش با آن خاک زد و گفت: به لطف خدای سبحان زنده شو!
پس از آن حواریون حام را دیدند: که زنده شده و در مقابلشان ایستاده است و در حالی که موهایش سپید گشته و فروغ پیری بر سرش تافته بود، مشغول پاککردن سر و روی خود شد.
آنگاه عیسی÷به او گفت: آیا هنگامی که وفات کردی، بدین سان پیر بودی؟
حام بن نوح گفت: البته که اینگونه نبودم، بلکه در زمان جوانی طعم مرگ را چشیدم، اما در یک لحظه تصور کردم که قیامت فرا رسیده و از ترس آن پیر شدم و موهای سرم سفید گشت.
آنگاه عیسی÷گفت: حال در ارتباط با کشتی نوح÷کمی برایمان سخن بگو!
حام گفت: طول آن هزار و دویست ذراع و عرض آن ششصد ذراع، و متشکل از سه طبقه بوده است. یک طبقه مخصوص حیوانات وحشی، یک طبقه مخصوص انسانها و یک طبقه مخصوص طیور بوده است. و چون سرگین حیوانات زیاد شد خداوند به نوح÷وحی کرد که دم فیل را کوتاه کند، او هم آن را کوتاه کرد و خوک نر و خوک ماده بر او هجوم آوردند، در نتیجه آن دو به سرگین حیوانات روی آوردند و آنها را خوردند [۱۳].
[۱۱]- این مقوله را ثعلبی در کتاب «عرائس» نقل کرده و اظهار نموده که این قول از جملهی اقوال اهل کتاب است، ص ۴۷ – ۴۸. [۱۲]- قصص الأنبیاء، ابن کثیر، ص ۱۸۰، چاپ مؤسسهی «دار الإیمان» مصر در شهر منصوره. [۱۳]- تاریخ طبری، جزء ۱، ص ۱۸۱، چاپ مؤسسهی «احیاء التراث».