۶- معجزاتی در ارتباط با علم غیب
موسی÷بلافاصله به سؤالکردن از عبد صالح پرداخت و گفت:
موضوع آن کشتی (که آن را سوراخ کردی) چه بود؟
عبد صالح جواب داد:
اما آن کشتی متعلق به چند نفر فقیر بود که در دریا کار میکردند و در آن کشتی شریک بودند. آنها همچنین در آنچه که کشتی از اموال تجارتی اندکی که حمل میکرد باهم شریک بودند و آنها را با اموال تجارتی دیگر در شهرهای دیگر مبادله میکردند و با درآمد آن کالاهای دیگری میخریدند و به خاطر فروش آنها در شهرهای دیگر لنگر میگرفتند.
موسی÷گفت: در این صورت چرا آن را سوراخ کردی، در حالی که وضعیت صاحبان آن همان طوری که توصیف کردی چندان خوب نبود و از ما استقبال گرمی کردند و در حق ما نیکی کردند و به خاطر میهماننوازی از ما زحمات زیادی را متقبل شدند؟!
شیخ گفت: خواستم که آن را معیوب نمایم، زیرا در شهری که کشتی در آن پهلو گرفت، پادشاه ستمگری وجود داشت که پیروان خود را میفرستاد: تا در بارهی کشتیهایی که در شهر لنگر میگیرند تحقیق نمایند. بنابراین، کشتیهایی را که سالم و بیعیب هستند آنها را به زور از صاحبانشان میگیرد. و اما کشتیهایی را معیوب هستند، کاری به آنها ندارد.
(با شنیدن این سخن) حقیقت آشکار شد و معجزه در مقابل چشمان موسی÷نمایان گشت، معجزهای علمی که حتی فکرش را هم نمیکرد! و با خنده به شیخ گفت: پس برای این بود که تو آن کشتی را سوراخ کردی تا آن پادشاه ظالم آن را از صاحبانش نستاند.
عبد صالح گفت: آری، این کار را کردم تا بلکه آن پادشاه ظالم کاری به آن نداشته باشد، و در ضمن صاحبانش هم بعداً میتوانند آن را به خوبی تعمیر نمایند و جهت کسب رزق و روزی از آن استفاده کنند.
در آن هنگام موسی÷صاحبان کشتی را تصور کرد: هنگامی که آسیبی را که به کشتی رسیده مشاهده میکنند، خشمگین و عصبانی میشوند، اما اگر آنها میدانستند که چه حکمی برای آنها نهان شده – چنانکه موسی÷آن را از عبد صالح دانست – یقیناً خوشحال میشدند و به خاطر آن خداوند را ستایش میکردند. چه بسیار مصیبتهایی که در آنها گشایش وجود دارد.
سپس موسی÷به شیخ گفت: به چه علت آن پسربچه را کشتی؟
شیخ جواب داد: آن پسربچه، والدینش مؤمن بودند و او (از همان دوران طفولیت) کافر و سرکش و گمراه بود (و اگر او زنده میبود) ترسیدم که سرکشی و کفر را به آنها تحمیل کند (و ایشان را از راه راست بدر ببرد). موسی÷گفت: در واقع خداوند والدینش را از دست او آسوده کرد، و آنها را از شر افتادن در دام معصیت دور نمود، اما آنها در این لحظه احساس نمیکنند: که مرگ آن پسربچهی گمراه، خود یک نعمت الهی است و تنها سختی از دستدادن او را احساس میکنند، و شاید شما چیزی را ناخوش بدارید، در حالی که آن چیز برای شما مایهی خیر است.
شیخ به دنبال این سخن گفت: آری، خدای سبحان، فرزند پاک سیرتی را به جای او به آنها خواهد بخشید، فرزندی که از لحاظ دین و اخلاق از او بسی برتر و بهتر است و بیشتر بر دل مینشیند.
سپس موسی÷از عبد صالح پرسید: راستی چرا آن دیوار (خرابشده) را بازسازی کردی بیآن که کسی این کار را از تو بخواهد؟
شیخ جواب داد: اما آن دیوار مربوط دو پسربچهی یتیمی در آن شهر بود که در زیر آن دیوار گنجی که متعلق به ایشان بود وجود داشت، پدرشان قبل از آنکه بمیرد، آن را برای آنها پنهان کرده بود، پدرشان مردی صالح و مؤمن و پرهیزگار بود و خواست خدا برین بود: هنگامی که آنها به سن بلوغ رسیدند گنجی خود را به عنوان رحمتی از جانب خدا، از (آن دیوار) بیرون بیاورند.
موسی÷باز پرسید: آیا دیوار را از ترس اینکه مبادا آن گنج تلف و ضایع بشود، بازسازی کردی؟!
شیخ جواب داد: آری، تا آن گنج به دور از دسترس بدکاران باقی بماند تا اینکه آن دو پسربچه به سن جوانی برسند، آنگاه میتوانند برای زندگی و امرار معاش خود از آن گنج بهره گیرند.
در این هنگام معجزات و حقایق علم پنهانی که عبد صالح آنها را به موسی÷میآموخت، ظاهر شد و موسی÷فهمید: آنچه که بر وی پوشیده است علمی آشکار برای عبد صالح است و وی از آن شناخت کاملی دارد.
بنابراین، موسی÷برگزیده شد، هنگامی که خدای سبحان خواست این معجزات عظیم را به او یاد بدهد [۲۵].
[۲۵]- مهمترین مراجع مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: ۱- البدایة و النهایة: ابن کثیر. ۲- تاریخ طبری. ۳- تفسیر طبری. ۴- تفسیر ابن کثیر. ۵- قصص القرآن: جادمولی. ۶- قصص الأنبیاء: ثعلبی. ۷- انبیاء الله: احمد بهجت. ۸- قصص الأنبیاء: نجار. ۹- صحیح بخاری. ۱۰- صحیح مسلم. ۱۱- تفسیر طبری.