۲-۲-۲- منکرین عمل به خبر واحد
حقیقتاً اخبار، خصوصاً اخبار آحاد، از مهمترین مسائل خلافی بین مذاهب اسلامی و علمایشان و حتی بین علمای مسلمان و غیر مسلمان میباشد که مهمترین سبب این اختلافات جریان وضع حدیث و اختلاف راویان و اختلاف اخبار میباشد. جاحظ در کتاب الأخبار، از استادش ابراهیم نظام نقل میکند که گفته: ما چگونه از دروغ راوی امین شویم، در حالی که تو میبینی که فقیه در روایت حدیث دروغ میگوید و سند حدیث را تدلیس میکند و ادعای مشاهدهی کسی را میکند که هرگز او را ندیده است، یا حدیثی را روایت میکند که هرگز آن را نشنیده است.
سپس نظام در ادامه میگوید: «اگر فقها، محدثین، راویان و صالحان در نقل اخبار دروغ نگفتهاند، و در نقل آثار دچار اشتباه نشدهاند، پس چرا آثارشان دچار تناقص شده و اخبارشان باهم منافات دارد، چگونه اشتباه نمیکنند و دروغ نمیگویند و دچار جهل نمیشوند و در تناقض نمیافتند، در حالی که اخبار متناقضی را از پیامبر جروایت کردهاند» [۱۸۹].
اینگونه مسائل در مورد اخبار آحاد، باعث شده که عدهای انکار حجیت این اخبار را اصلی از اصول احکام بدانند. و ما در رسالهی جماع العلم، مناظرات بین شافعی و منکرین حجیت اخبار آحاد را میبینیم، منکرینی که فقط اخبار متواتر و مستفیض را قبول دارند، چون معتقدند این قسم از سنت هیچ شکی در آن نیست و در بین علما بر سر آن منازعهای وجود ندارد. اما تناقض اخبار آحاد و اختلاف راویان، باعث شده که علما برای قبول صحت این اخبار شرط وقوع اجماع بر روایت آن اخبار را قرار دهند، و اخباری را که اجماع بر روایت آنها حاصل نشده، رد مینمایند و باطل میشمارند.
اگرچه با مطالعهی کتابهای شافعی، هویت منکرین اخبار آحاد به صورت شفاف برایمان آشکار نمیگردد، ولی با مطالعهی کتابهای دیگری که در رد منکرین اخبار آحاد نوشته شده، خواهیم فهمید که معتزلیها از کسانی بودند که بیشترین ساز مخالفت را بر علیه اخبار آحاد سر دادهاند و خصوصاً اخبار آحادی را که با آراء و نظراتشان و مبانی اصلی اعتقادات و طرز تفکرشان سازگاری نداشت از حجیت انداخته و آنها را رد کردهاند. مثلاً آنها هنگامی که رؤیت خداوند در روز قیامت را از لحاظ شرعی مردود دانستند، اخبار آحادی را که اهل حدیث در این باره از پیامبر جنقل میکردند را نیز نفی نمودند. یا قاضی عبدالجبار با تجریح شدید و غیر منطقی راویان اینگونه اخبار، حجیت و صحت آنها را ساقط میکرد، مثلاً در مورد دو راوی بزرگ حدیث نبوی – ابوهریره سو ابن عمر لچنین میگوید:
«ابوهریره معمولاً احادیث را درهم میآمیخت و اما ابن عمر، خود اهل حدیث به شخصیتش طعنه میزدنند و او را قبول ندارند» [۱۹۰].
البته شایان ذکر است که ما انکار حجیت اخبار آحاد را به همهی اعلام معتزله نسبت نمیدهیم، بلکه گروهی از آنها در صف مثبتین و مدافعان حجیت اخبار آحاد قرار گرفتهاند و اگر ما به کتاب (قبول الأخبار في معرفة الرجال) ابوالقاسم البلخی، نگاه کنیم میبینیم مباحث خبر واحد از جمله مسائل اختلافی بوده حتی داخل خود معتزلیها نیز این اختلافات بر سر اخبار آحاد وجود داشته است، و میتوان، قرن دوم هجری را به عنوان نقطهای آغاز به وجودآمدن یک موضوع اعتزالی و انکاری حجیت اخبار آحاد، تصور کرد، همچنانکه ابن حزم میگوید: «همهی اهل اسلام بر قبول خبرواحد شخص ثقه از پیامبر جاتفاق داشتند و همهی فرقهها – اهل سنت و جماعت، خوارج، شیعه و قدریه – از لحاظ علمی بر این نهج بودند تا این که متکلمین معتزلی بعد از گذشت ۱۰۰ سال از تاریخ اسلامی پیدا شدند و با اجماع به مخالفت برخواستند» [۱۹۱].
[۱۸۹] الحمیری، رسالة الحور العین وتنبیه المسامعین، ص ۲۸۵ – ۲۸۹. [۱۹۰] عبدالجبار، المغنی، ۴ / ۲۲۲- ۲۲۷. [۱۹۱] الأندلسی، الإحکام في أصول الأحکام، ۱ / ۱۰۲.