بررسی حجیت اخبار آحاد در عقیده

فهرست کتاب

۳-۴-۵- تلقی به قبول از سوی امت قرینه‌ی صحت خبر

۳-۴-۵- تلقی به قبول از سوی امت قرینه‌ی صحت خبر

ابن قیم در این باره می‌گوید: خبر واحدی که امت آن را قبول کرده‌اند، دلالت برحق‌بودن آن می‌کند چون امت بر خطا جمع نمی‌شوند و قبول امت دلالت بر این می‌کند که حجت نزد آن‌ها در مورد صحت این خبر اقامه شده، چون عادت بر این است خبر واحدی که حجت بر صحت آن اقامه نگردد، امت بر قبول آن جمع نمی‌شوند، بلکه عده‌ای آن را قبول و عده‌ای آن را رد می‌کنند و قبول امت خود بهترین قرینه است [۴۴۸]. در ادامه باز به این نکته اشاره می‌کند که معلوم است قرینه تلقی به قبول از سوی امت از قویترین و آشکارترین قرینه‌ها می‌باشد و چه قرینه‌ای از این قرینه قویتر است [۴۴۹].

ابوعمرو بن الصلاح می‌گوید: «حدیث صحیحی که مورد قبول امت واقع شده مفید علم یقینی نظری است چون امت در اجماع‌شان از خطا معصوم هستند و به همین خاطر اجماع‌شان حجت و مقطوع به است» [۴۵۰].

ابوالمظفر منصور بن محمد السمعانی می‌گوید: «اگر خبر از رسول الله جصحیح بود و راویان ثقه و ائمه‌ی اربعه آن را روایت کرده بودند و خلفشان را به سلفشان استنداد می‌دادند و مورد قبول امت واقع شده بود، مفید علم است» [۴۵۱].

اما خبر واحدی که امت بر مقتضای آن اجماع کرده و حکم به صحت آن داده باشند، قطعی الصدق است و قرینه می‌باشد [۴۵۲].

خبری واحدی که از سوی امت مورد قبول قرار گیرد، دلالت برحق‌بودنش است، چون امت بر خطا جمع نمی‌شوند و قبول آن حدیث از طرف امت دلالت می‌کند بر این که نزد امت حجت بر صحت آن حدیث اقامه شده است [۴۵۳].

خبر واحد هرچند که ذاتاً مفید ظن است ولی اگر اجماع اهل علم – امت – با آن همراه باشد، مفید علم است [۴۵۴].

هیچیک از صحابه به دیگری که حدیثی از پیامبر جبرایش نقل کرده نگفته که خبرت چون خبر واحد است، مفید علم نیست حتی به تواتر نرسد، ولی موارد نادری وجود دارد که بعضی از صحابه برای تثبیت خبر از راوی آن طلب دلیل کرده‌اند و هیچیک از صحابه و اهل اسلام بعد از آن‌ها در آنچه ابوبکر صدیق، عمر، عثمان، علی، عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، ابوذر، معاذ بن جبل، عباده بن الصامت، عبدالله بن عمر و امثال آن‌ها از پیامبر جروایت کردند، شک نکردند. بلکه آن‌ها حتی در بسیاری از اخبار ابوهریره که آحاد هستند شک نکردند [۴۵۵].

امکان ندارد که خبر واحد کذبی بر رسول خدا بسته شود، ولی در میان امت کسی نباشد که آن را انکار کند، چون این برخلاف توصیف خداوند است ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤[النجم: ۳ – ۴].

حال سؤالی مطرح می‌شود چطور امکان جزم به صدق خبر واحد وجود ندارد، ولی عمل به آن واجب است، در حالی که ممکن است در باطن امر آن خبر صحیح نباشد – این سؤالی است که باید از باقلانی پرسید – در جواب این سؤال می‌گوئیم: اگر خبر واحد محتف به قرائن باشد جزم به صدق آن و مفید علم‌بودنش خواهد شد، چون قرائن به تنهایی مفید علمند، پس چگونه ممکن است اگر به خبر اضافه شدند مفید علم نباشند، کسی که مخالف است چهارچوبه‌ی گمانش را چنین مطرح می‌کند،علم به مجرد اخبار آحاد حاصل نمی‌شود، مگر از جهت عدد – یعنی اخبار آحاد باید به عددی برسند که از آن عدد علم حاصل گردد – پس اخباری که پائین‌تر از آن عدد باشند مفید علم نیستند، ولی این حرف غلطی است و پیروانش هم مخالف آن هستند، پس اگر اجماع بر عمل به موجب خبر واحدی حاصل شود در حالی که این خبر در باطن ممکن است کذب باشد. در این حال اجماع بر کذب و خطأ حاصل شده و این خود باز باطل است، پس باید گفت تلقی به قبول از سوی امت موجب جزم به صدق و مفید علم واقع‌شدن خبر واحد می‌گردد. چون زمانی تلقی به قبول از سوی امت بر صدق خبر واحد اجماع محسوب می‌گردد و این اجماع قابل قبول است و هیچکس حق ندارد ادعای اجماع امت را نماید، مگر آن که صحابه و تابعین بر چیزی اجماع کرده باشند ولی بعد از آن‌ها مسلمانان به صورت گسترده‌ای منتشر شدند و اجماع حاصل نگردید.

بدان که جمهور احادیث بخاری و مسلم از این باب هستند همچنانکه ابوعمرو (ابن الصلاح) علمای قبل از او مثل حافظ ابوطاهر السلفی و غیره گفته‌اند. پس آنچه را که اهل حدیث و علمای محدث قبول کرده‌اند مفید علم و یقین می‌باشند و هیچ اهمیتی به مخالفان‌شان از متکلمین و اصولیین داده نمی‌شود، چون اجماعی معتبر است که اجماع اهل آن علم بر آن مسأله باشد، همچنانکه اجماعی در مورد احکام شرعی معتبر است که علمای آن علم بر آن اجماع کرده باشند نه اجماع متکلمین و نحاة و أطباء. پس در اجماع بر صدق حدیث و یا عدم صدق حدیث فقط علم نظری و استدلالی محدثین و طرق و علل آن‌ها قبول است [۴۵۶].

قرینه‌ی مورد قبول امت واقع‌شدن و روایت قرن به قرن خبر واحد بدون آن که انکار شود از قوی‌ترین و آشکارترین قرائن می‌باشد [۴۵۷].

عده‌ای شبهه‌ای را با این عنوان مطرح نموده‌اند: اجماع امت نمی‌تواند حجتی مبنی بر موجب علم‌بودن باشد، چون این اجماع چیزی نیست جز اجتماع یک سری افراد و زمانی که قول هرکدام از این افراد به تنهایی به دلیل معصوم‌نبودن از خطا موجب علم نیست، پس سخنان آن‌ها بعد از آن که باهم جمع شدند، باز موجب علم نیست، چون احتمال وجود خطا با اجتماع‌شان باز از بین نمی‌رود. آیا مگر غیر این است که هر فردی از این افراد همچنانکه قبل از اجتماع انسان بوده، بعد از اجتماع هم انسان می‌ماند و هرکدام از آن‌ها همچنانکه قبل از اجتماع قادر و توانا بودند بعد از اجتماع هم قادر و توانا هستند، اگر قبل از اجتماع نابینا بودند بعد از اجتماع هم نابینا بود، پس اجتماع تحول ایجاد نمی‌کند.

سرخسی جواب این بحث را چنین داده: اینگونه بحث‌کردن ظاهرش تناقض و فساد در پی دارد. به وسیله‌ی اجتماع چیزهایی از محسوسات ثابت شده که به صورت انفرادی ثابت نشده، گاهی انسان به تنهایی نمی‌تواند کنده‌ی درختی را بلند کند ولی با چند نفر می‌تواند آن را حمل کند. یک لقمه غذا و یک قطره آب نمی‌توانند سیرکننده‌ی انسان باشند ولی وقتی لقمه‌های غذا و قطره‌های آب باهم جمع شوند می‌توانند انسان را سیر نمایند. پس مشخص می‌شود که اجتماع تحول به وجود می‌آورد [۴۵۸].

براساس این شواهد لازم و ضروری است که تلقی به قبول از سوی امت را به عنوان بهترین و قوی‌ترین قرینه در حق اخبار آحاد قبول نمائیم.

[۴۴۸] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۳۶۷. [۴۴۹] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۳۹۴. [۴۵۰] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۴۰۵. [۴۵۱] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۴۰۶. [۴۵۲] البصری، المعتمد في أصول الفقه، ۲ / ۸۴. [۴۵۳] ابی یعلی، العدة في أصول الفقه، ۲ / ۹۵. [۴۵۴] ابن تیمیة، مجموعة الفتاوی، ۱۸ / ۲۶؛ الباجی، إحکام الفصول في أحکام الأصول، ص ۳۳۰. [۴۵۵] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۳۶۱. [۴۵۶] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۳۷۴ – ۳۷۵. [۴۵۷] ال بوطامی، العقائد السلفیة، ص ۱۹. [۴۵۸] السرخسی، الأصول، ۱ / ۲۹۵.