نتیجهگیری
با توجه به مطالبی که ارائه شد، در نهایت میتوان نتیجه گرفت که:
۱- احادیث آحاد صحیح به شرطی که قرائن آنها را در بر گرفته باشند، مفید علم هستند.
۲- احادیثی که در کتب سته نقل شده و اهل علم آنها را صحیح دانستهاند، و هیچیک از علما بر صحت آنها خدشه وارد نکردهاند، مفید علمند.
۳- احادیثی که اجماع امت بر صحت آنها منعقد شده، مفید علم میباشند.
تفصیل نتایج مذکور به شرح زیر است:
علمای اهل سنت و جماعت -اهل حدیث- احادیث آحاد صحیح را در عقاید و احکام بدون هیچگونه تفریقی بین آنها قبول داشتهاند، نقل احادیث مثبت عقاید در کتابهای محدثینی چون مالک، احمد، بخاری، مسلم، ابی داود، ترمذی، نسائی، دارمی و دیگران و صحیح دانستن این احادیث از طرف آنها خود گواه روشنی بر این مدعاست، و اگر استدلال بر این احادیث در باب عقاید درست نباشد، چرا آنها خودشان را دچار سختی کرده و این احادیث را جمع کردهاند و آنها را در کتابهایشان حفظ نمودهاند.
بحثهای اعتقادی که در احادیث مطرح شدهاند، همگی از طریق احادیث آحاد مطرح نشدهاند، بلکه بعضی از آنها، از طریق احادیث متواتر به ما رسیدهاند، ولی عدم علم بعضی از علما نسبت به سنت متواتر و آحاد باعث شده که در مورد آنها دچار اشتباه شوند و عدهی زیادی از احادیث صحیح را رد نمایند، به طور مثال احادیث مربوط به خروج دجال، خروج مهدی و نزول عیسی احادیثی هستند که به صورت متواتر نقل شدهاند.
معتزلیها به دلیل این که بعضی از نصوص کتاب و سنت را قطعی الدلاله نمیدانند، آنها را در عقیده به عنوان حجت قبول ندارند، ابوالحسن اشعری در مورد آنها چنین میگوید: «اما بعد! اکثر منحرفان راه حق از معتزلیها و قدریها، هوا و هوسشان آنها را به سوی تقلید از بزرگانشان کشانده و قرآن را بر مبنای رأی و نظرشان آنچنان تأویل میکنند که خداوند بر آن تأویلشان دلیلی نفرستاده است و برهانی آشکار نساخته و از فرستادهی پروردگار عالمیان و از سلف صالح چنین تأویلی نقل نشده است، این معتزلیها و قدریها با روایتهای صحابه شدر مورد رؤیت خداوند در روز قیامت مخالفت کردند، در حالی که روایات زیادی از طریق مختلف نقل شده و به تواتر رسیده است، و شفاعت پیامبر جبرای گناهکاران را انکار کردند و روایاتی که در این باره آمدهاند، دور انداختند و عذاب قبر و این که کافران در قبرشان عذاب داده میشوند را انکار نمودند» [۶۳۴].
ابن تیمیه میفرماید: «وقتی پی برده شده به این که علم به اخبار مخبرین نیاز به اسبابی دیگر غیر از تعداد راویان دارد، پس واضح است اگر کسی مفید علمبودن خبر را به عدد معین و مشخصی مقید نماید و همهی اخبار را شامل این قاعده بداند، دچار اشتباه بزرگی شده و به همین دلیل خبر متواتر به دو دسته تقسیم میشود: متواتر عام، متواتر خاص.
گاهی نزد محدثین و فقها حدیثی به تواتر میرسد که نزد دیگران به تواتر نرسیده است، مثل: سجود سهو، وجوب شفعه، تحمل دیه از طرف عاقله، رجم زناکار محصن، احادیث مربوط به رؤیت خداوند در قیامت، عذاب قبر، حوض کوثر، شفاعت و غیره و زمانی که حدیثی نزد گروهی به تواتر رسد و علم به صدقش حاصل شود، ولی نزد گروهی دیگر چنین نباشد، بر گروه اول واجب است آن حدیث را تصدیق نمایند، و به مقتضای آن عمل کنند، همچنانکه در احادیث مشابه آن نیز همین شیوه واجب است ولی گروهی که برای آنها علم حاصل نشده، بر آنها واجب است در این مورد تسلیم اهل اجماع باشند اهل اجماعی که اجماع بر صحت آن حدیث گرفتهاند. همچنانکه بر مردم واجب است که تسلیم احکام مجمع علیه باشند، احکامی که اهل علم آن حکم بر آن اجماع کردهاند. چون خداوند این امت را از اجماع بر ضلالت محفوظ و معصوم قرار داده و اجماع امت بر پیروی غیر عالم از عالم تأکید نموده، زیرا غیر عالم سخنی برای گفتن ندارد، بلکه این عالم است که حرف میزند و فتوا میدهد، همچنانکه کسی که ادلهی احکام را نمیشناسد هیچ اهمیتی به سخنش داده نمیشود، پس کسی که شیوههای علم به صحت حدیث را نمیشناسد اهمیتی به سخنش داده نمیشود، و بر هرکسی که عالم نیست واجب است از اجماع اهل علم پیروی نماید» [۶۳۵].
نکتهای که ما بینهایت بدان علاقهمندیم، این است که چشمها را به الفاظ و مفاهیم قرآن متوجه سازیم، تودهی انبوهی از متأخرین که خود را به حدیث منتسب میدانند، از قرآن بدورند، و در مسائل دیگری که آنان را از جرعهبرگرفتن از سرچشمهی وحی ناتوان میگرداند، غرق هستند.
فقیهان ژرفنگر و اهل تحقیق، باید چنین باشند که وقتی بخواهند قضیهای را مورد پژوهش قرار دهند، کلیهی دادههایی را که در این مورد در کتاب و سنت وارد شدهاند فراهم آوردند و در آن مورد سنت صحیح و ضعیفش را از هم جدا نمایند و متن روایتها را با قرآن بسنجند و بدینسان دلایل گوناگون را هماهنگ سازند.
بدون تردید استنباط یک حکم از یک حدیث به طور گذرا و روی برتافتن از روایات و آثار دیگری که در این خصوص نقل شدهاند، کار علما نیست.
در امتداد تاریخ علمی مسلمانان، فقها و محدثین با همدیگر از رهبران مورد اعتماد امت بودهاند و امت اسلامی مهار خود را به آنها سپردهاند، محدثان نیز بدین قانع شدهاند که کلیهی روایات و آثاری را که نقل میکنند، در اختیار فقها قرار دهند. درست بسان مصالح یک ساختمان که در اختیار مهندس گذاشته میشوند، تا خانه را بسازد و کنگرههای روی دیوار را بلند و بلندتر کند. در حقیقت هردو گروه فقها و محدثین به همدیگر نیازمندند، و فقه بدون سنت و سنت بدون فقه وجود نخواهد داشت، فقه را از فقها و حدیث را از محدثین باید اخذ کرد و عظمت و شکوه، اسلام با این همکاری به انجام میرسد.
فاجعه زمانی رخ میدهد که هردو گروه به آنچه که دارند، مغرور شوند و با پافشاری و اصرار ناشیانه و فقدان بصیرت و بینش، فاجعه بزرگتر و بزرگتر میشود.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالـمين
[۶۳۴] الأشعری، الإبانة عن أصول الدیانة، ص ۳۸. [۶۳۵] ابن تیمیة، مجموعة الفتاوی، ۱۸ / ۳۱ – ۳۲.