۳-۱۳- پذیرش اخبار آحاد از سوی مهاجرین، انصار و تابعین
اصحاب پیامبر جکسانی بودند که این احادیث را روایت کردند و بعضی از بعضی دیگر آن احادیث آحاد را میشنیدند و قبول میکردند و هیچکس بر سر این اخبار، دیگری را انکار نمیکرد، سپس همهی تابعین از اولین نفر تا آخرینشان این روایت را از صحابه دریافت کردند و قبول نمودند و تابع تابعین نیز همین شیوه را ادامه دادند و اخبار آحاد را به طور کلی – در عقیده و احکام – قبول کردند و این قبول از سوی صحابه، و تابع تابعین به شکل اجماع معلوم یقینی درآمد [۵۴۰].
سنت -متواتر و آحاد- دارای جایگاه عظیمی نزد خدا و رسولش جاست، وحی از طرف خداوند به پیامبرش جاست و فرق آن با وحی قرآنی این است که قرآن لفظ و معنایش هردو از طرف خداست، ولی معنای سنت از طرف خدا و لفظ از طرف پیامبر جاست. و مثل قرآن مصدر تشریع میباشد، پس کسی که بدون رجوع به سنت - خصوصاً سنت آحاد به دلیل زیادبودن آن و کمبودن سنت متواتر - به قرآن عمل کند، دروغگو است، بلکه حتی از دایرهی اسلام خارج میشود و دچار گمراهی میگردد.
سنت نبوی نزد سلف صالحمان دارای جایگاه بزرگی است، آنها نهایت حب و احترام و تقدیر را نسبت به سنت نبوی داشتند تا جایی که هدایت را در پیروی از قرآن و سنت و عمل به آنها میدانستند، و هیچکس بیشتر از صحابه شدوستدار سنت مصطفی و عمل به آن و نگهداری و مراقبت از آن نبود، روایات زیادی از اهتمام آنها به سنت نبوی ذکر شده که به حد تواتر رسیدهاند. از آن جمله به برخی از آنها اشاره مینمائیم:
ابوبکر صدیقسمیفرماید که «من چیزی را که رسول الله جبه آن امر کرده باشد، ترک نمیکنم و به آن عمل میکنم، من میترسم اگر چیزی از دستورات پیامبر – متواتر و آحاد – را ترک کنم، منحرف شوم» [۵۴۱].
عمر فاروق سهنگامی که حجر الأسود را میبوسد، میگوید: «تو سنگی بیش نیستی نه نفعی میرسانی و نه ضرری، و اگر نمیدیدم که رسول الله جتو را بوسیده هرگز تو را نمیبوسیدم» [۵۴۲].
علی سمیگوید: «من پیامبر نیستم و به سویم وحی نشده، ولی به کتاب خدا و سنت پیامبرش – محمد ج- به اندازهی توانم عمل میکنم» [۵۴۳].
حقیقتاً صحابه شتابعین را بر دوستداری کل سنت – متواتر و آحاد – و عمل به آنها تربیت کردند و سنت را به گونهای شایسته بین مردم منتشر ساختند و مردم را به سوی ایمان و عمل به آن دعوت کردند و آنها را از مخالفت و دوری از سنت انذار دادند، بدین نحو تابعین هم بر همان مکتب صحابه پرورش یافتند و سنت را جملگی قبول کردند.
چند نمونه از اقوال آنها را در مورد سنت نبوی نقل میکنیم تا جایگاه سنت نزد آنها برایمان مشخص گردد.
قتاده بن دعامه سمیگوید: «قسم به خدا! هرکس از سنت پیامبر جروی گرداند، هلاک میشود، بر شما واجب است به سنت دست گیرید و از بدعت دوری کنید» [۵۴۴].
محمد بن مسلم الزهری میگوید: «همهی علمای ما میگفتند: پیروی و تمسک به سنت نجات است و علم سریع از دست میرود» [۵۴۵].
از شریح، ابن مهران الریاحی، عمر بن عبدالعزیز، مجاهد، حسن البصری، ابن سیرین و غیر آنها، روایاتی مبنی بر دستگیری و پیروی از سنت نبوی به عنوان نجات و ترک آن موجب هلاکشدن، نقل شده است که میتوان برای دسترسی به اقوالشان کتاب (شرح أصول إعتقاد أهل السنة والجماعة) اللالکائی را نگاه کرد.
ائمهی اربعه نیز نگاه ویژهای به جایگاه حدیث با هردو قسمش – متواتر و آحاد – داشتند، آنها همهمان راه سلف صالح خویش را در پیروی از سنت و احتجاج به آن ادامه دادند و در تمام ریز و درشت به سنت رجوع میکردند و روایات زیادی نیز از آنها در مورد جایگاه سنت نبوی نقل شده است.
امام ابوحنیفه /میفرماید: «اگر حدیث صحیحی در مورد مسئلهای وجود داشت مذهب من هم همان است» [۵۴۶].
در روایتی دیگر از ابوحنیفه نقل شده، روزی مردی از اهل کوفه بر او داخل شد در حالی که نزد ابوحنیفه حدیث خوانده میشد، آن مرد گفت: دست از سر ما بردارید با این احادیثی که میخوانید، ابوحنیفه آن مرد را خیلی سرزنش کرد و به او گفت:
اگر سنت نبود هیچیک از ما قرآن را نمیفهمید [۵۴۷].
امام مالک /میگوید: «همهی ما بعضی از سخنانمان قبول و بعضی رد میشود، فقط رسول الله جچنین نیست و همهی سخنانش قبول میشود» [۵۴۸].
امام شافعی /میگوید: «وظیفهی ما در قبال سنت نبوی فقط تبعیت و پیروی است». «هر حدیثی از پیامبر جقول و نظر من هم است، هرچند که آن را از من نشنیده باشید» [۵۴۹].
امام احمد /میگوید: «هرکس حدیث رسول الله جرا رد کند بر پرتگاه هلاکت است» [۵۵۰].
امام حسن بن علی بربهاری میگوید: «اگر شنیدی، مردی طعنه به آثار و روایات میزد و آنها را قبول نمیکرد یا بعضی از اخبار رسول الله جرا انکار و رد میکرد -بدون دلیل و حجت- نسبت به مسلمانبودنش شک کن و... قرآن به سنت نیازمندتر است، از این که سنت به قرآن نیازمند باشد» [۵۵۱].
از آنچه بیان شد مشخص میشود که صحابه و تابعین و تابع تابعین، به سنت به طور کلی و بدون تفصیل ایمان و اعتقاد داشتند و به آن عمل میکردند و هیچگونه تمایزی بین اخبار متواتر با اخبار آحاد قائل نبودند و برای انسان عاقل کافی است که به قناعت برسد و به کلیهی احادیث روایت شده از پیامبر جبه شرطی که صحیح باشند اعتقاد داشته باشد و به آنها عمل نماید.
از جمله دلایل دیگری که میتوان به آن در حجیت اخبار آحاد در عقیده استناد کرد این اقوال امام ابوحنیفه هستند.
امام ابوحنیفه /میگوید: «خبر معراج حق است و کسی که آن را رد کند مبتدع و گمراه است» [۵۵۲].
در جای دیگر میگوید: «خروج دجال، یأجوج و مأجوج، طلوع شمس از مغرب، عیسی از آسمان و سایر علامات قیامت، بر مبنای اخبار صحیحی که در مورد آنها آمده حق هستند» [۵۵۳].
اهل سنت و جماعت عقایدشان را بر مبنای قرآن و سنت صحیح در کتابهایی که در رد مبتدعان نوشتند، بیان کردند، پس اگر خبر واحد مفید علم نبود چرا این همه عالم به آن دست گرفته و عقایدشان را بر مبنای آن بیان کردند، از جملهی کتابهایی که علما در آن تبیین عقاید اهل سنت و جماعت برپایهی قرآن و سنت صحیح -متواتر و آحاد- پرداختند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- کتاب الإیمان / ابی عبید القاسم بن سلام (ت ۲۲۴ ﻫ).
۲- کتاب الرد علی الجهمیة / عبدالله بن أحمد بن عبدالله الجعفی (ت ۲۲۹ ﻫ).
۳- کتاب الرد علی الزنادقة والجهمیة / امام احمد بن حنبل (ت ۲۴۱ ﻫ).
۴- کتاب الرد علی الجهمیة / محمد بن اسماعیل البخاری (ت ۲۵۶ ﻫ).
۵- کتاب خلق أفعال العباد / محمد بن اسماعیل البخاری (ت ۲۵۶ ﻫ).
کتاب الإختلاف في اللفظ والرد علی الجهمیة المشبهة / عبدالله بن مسلم بن قتیبة (ت ۲۷۶ ﻫ).
کتاب الرد علی الجهیمة / عثمان بن سعید الدارمی (ت ۲۸۰ ﻫ).
کتاب الرد علی بشر المریسی / عثمان بن سعید الدارمی.
کتاب الإبانة عن أصول الدیانة / ابوالحسن الأشعری (ت ۳۲۴ ﻫ).
کتاب الرد علی الجهمیة / عبدالرحمن بن أبی حاتم (ت ۳۲۷ ﻫ).
کتاب السنة / امام احمد بن حنبل (ت ۲۴۱ ﻫ).
کتاب السنة / ابوبکر الأثرم (ت ۲۶۰ ﻫ).
کتاب السنة / ابن ابی عاصم (ت ۲۷۷ ﻫ).
کتاب السنة / عبدالله بن احمد بن حنبل (ت ۲۹۰ ﻫ).
کتاب السنة / محمد بن نصر مروزی (ت ۲۹۴ ﻫ).
کتاب السنة / احمد بن محمد هارون الخلال (ت ۳۱۱ ﻫ).
کتاب التوحید / ابن خزیمه (ت ۳۱۱ ﻫ).
کتاب الشریعة / ابوبکر الآجری (ت ۳۶۰ ﻫ).
کتاب العظمة / ابن شیخ الأصبهانی (ت ۳۶۹ ﻫ).
کتاب الصفات / ابوالحسن الدار قطنی (ت ۳۸۵ ﻫ).
کتاب رؤیة الله جل جلاله / ابوالحسن الدار قطنی.
کتاب الإبانة عن الفرقة الناجیة / عبیدالله بن محمد بن بطة (ت ۳۸۷ ﻫ).
کتاب التوحید / محمد بن اسحاق بن مندة (ت ۳۹۵ ﻫ).
کتاب شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة / هبة الله اللالکائی (ت ۴۱۸ ﻫ).
کتاب ذم الکلام وأهله / عبدالله بن محمد الهروی (ت ۴۸۱ ﻫ).
این علمای اعلام در زمان خودشان به اخبار آحاد در عقیده استناد کردند و بر مبتدعان ردهایی زدند، آیا ممکن است که همگی اینها اشتباه کرده باشند و به باطل دعوت کرده و به آن معتقد بوده باشند؟ [۵۵۴].
[۵۴۰] ابن قیم الجوزیة، مختصر الصواعق المرسلة، ص ۴۳۳. [۵۴۱] بخاری. [۵۴۲] بخاری. [۵۴۳] بخاری، احمد، دارمی. [۵۴۴] السیوطی، مفتاح الجنة، ص ۱۵۲ – ۱۵۳. [۵۴۵] اللالکائی، شرح أصول إعتقاد أهل السنة والجماعة، ۱ / ۹۴. [۵۴۶] ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۱ / ۳۸۵. [۵۴۷] العراقی، المستخرج علی المستدرک، ص ۱۵. [۵۴۸] السیوطی، مفتاح الجنة، ص ۱۰۳. [۵۴۹] الأصبهانی، حلیة الأولیاء، ۹ / ۱۰۶. [۵۵۰] أبی یعلی، طبقات الحنابلة، ۲ / ۱۵ – ۱۶. [۵۵۱] أبی یعلی، طبقات الحنابلة، ۲ / ۲۵. [۵۵۲] ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ص ۴۲. [۵۵۳] ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ص ۴۸. [۵۵۴] المکتوبی، السنة في التاریخ، ص ۲۴۲.