۴-۸- نگرش نو در فهم سنت نبوی
یکی از آفاتی که متوجه سنت بوده، این است که بعضی از مردم با شتاب و گذرا حدیثی را میخوانند و معنا و تفسیری -به گمان خود- از آن ارائه میدهند، و چون آن معنی را غیر قابل قبول تشخیص میدهند، فوراً آن حدیث را مردود میشناسند، زیرا به نظر آنها دارای مفهوم و معنایی نادرست است، در حالی که اگر با انصاف و تأمل و تحقیق پیرامون آن حدیث به مطالعه بپردازند، تازه متوجه خواهند شد که خود آنها در فهم حدیث دچار اشتباه شدهاند و برای آن معنای تصور کردهاند که هم مخالف قرآن و سنت و لغت عرب است و هم مخالف آرای علمای معتبر قبل از خودش.
به طور مثال، حدیث: «اللهم أحيني مسكينا» ابن ماجه از ابوسعید خدری و طبرانی از عبده بن صامت روایت کردهاند که پیامبر خدا جفرمود: «اللَّهُمَّ أَحْيِنِى مِسْكِينًا وَأَمِتْنِى مِسْكِينًا وَاحْشُرْنِى فِى زُمْرَةِ الْمَسَاكِينِ» «خدایا! مرا مسکین زنده دار و مسکین بمیران و در گروه مساکین حشر بفرما». برخی پس از خواندن این حدیث، منظور مسکین را ناداری و نیازمندی به مردم دانسته و گفتهاند: این حدیث با پناهبردن پیامبر اکرم به خدا از شر و فتنهی فقر و طلب پاکدامنی و بینیازی ایشان از باری تعالی منافات دارد و همچنین منافی با سفارش ایشان به سعد است که «إن الله يحب العبد الغني التقي الخفي» «همانا خداوند بندهی توانگر، پرهیزگار و مخفی کار را دوست دارد»، و فرمودهی ایشان به عمرو بن العاص: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْمَرْءِ الصَّالِحِ» «بهترین مال صالح برای انسان صالح است».
در نتیجه حدیث مذکور را رد کردهاند، در حالی که معنی این است که در اینجا منظور از مسکین، فقیر نیست. و چگونه میتواند چنین باشد؟ در حالی که رسول الله جفقر را قرین کفر دانسته و از آن به خدا پناه برده است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ» حاکم و بیهقی روایت کردهاند، و خدایش او را به غنیساختن، منت نهاد، ﴿وَوَجَدَكَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ ٨﴾[الضحی: ۸] «و تو را تهیدست یافت آنگاه بینیازت ساخت».
بدون تردید، منظور از مسکنت، تواضع و فروتنی است چنانکه علامه ابن اثیر گفته است: مراد پیامبر از مسکنت همان تواضع و خشوعی است که افراد ستمکار و متکبر از آن بیبهرهاند.
بنابراین، پیامبر جآرزو و دعا فرمودند که حیات و مرگ و حشر ایشان در جمع بندگان متواضع باشد، چنانکه زندگی آن حضرت به این معنی گواهی میدهد [۶۲۷].
شتاب در نپذیرفتن و رد تمام احادیث مشکل – و حتی احادیث صحیح – جسارتی است که راسخین در علم از آن پاک هستند زیرا با توجه به حسن ظنی که نسبت به علمای سلف امت دارند، هرگاه ثابت شود که سلف صالح حدیثی را پذیرفتهاند و امام معتبری آن حدیث را انکار نکرده است، وظیفهی خود میدانند که به آن حدیث طعن و ایراد وارد نکنند.
و بدیهی است که هر عالم منصف و متعهدی باید چنین حدیثی را صحیح بداند و در جستجوی معنی معقول یا تأویل مناسب آن باشد.
این نکته همان فرق بین معتزله و اهل سنت و جماعت در این زمینه است. معتزله هر حدیث مشکلی را که معارض با مسلمات عرفی مذهبی آنها باشد، رد میکنند، در حالی که اهل سنت عقل و بصیرت را به کار میبندند تا شاید تأویلی مناسب و یا جمع بین احادیث مختلف و یا توفیق و همخوانی بین احادیث در ظاهر متعارض امکانپذیر گردد [۶۲۸].
لذا شایسته است که دقت و نکته سنجی کافی در فهم حدیثی که صدور آن از پیامبر به اثبات رسیده به کار رود و جداً از رد حدیثی که در ظاهر خلاف عقل است پرهیز شود [۶۲۹].
در مورد احادیث قولی لازم است زیاد بحث شود و جایگاهش تبیین گردد، زیرا احادیث قولی در واقع قسمت عمدهای از سنت نبوی را شامل میشوند و مدار توجیه و تشریح بر آن میگردد و بیان نبوی نیز در آن تجلی پیدا کرده و بیانگر بلاغت محمدی جدر بالاترین و عالیترین صورتش است و نشاندهندهی جوامع الکلمبودن پیامبر جاست، و منظور از جوامع الکلم، احادیثی است که دارای الفاظ کمی میباشند، ولی معانی زیادی را در بر گرفتهاند. بعضی از کجفهمان در عصر ما نیز گمان میکنند که فقط سنت فعلی قابل قبول است و احادیث قولی را رد میکنند. حقیقتاً هرکس چنین گمانی داشته باشد، کل سنت را رد کرده است، چون سنت فعلی فقط شامل قسمتی کمی از سنت نبوی – تدوین شده – میگردد. با وجود این، افعال پیامبر جدر نهایت امر بر جایزبودن انجامدادنش دلالت میکند، اما استحباب یا وجود این افعال، نیاز به دلالت دلایل قولی پیامبر جدارد.
مثل این فرمودهی پیامبر جدر مورد افعال نماز: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» [۶۳۰]. «نماز بخوانید، همچنانکه مرا میبینید، نماز میخوانم». یا در مورد افعال حج میفرماید: «خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُمْ» [۶۳۱]«مناسکتان (عبادات) را از من بگیرید» [۶۳۲].
از آنجایی که سنت مصدر و مأخذی اساسی برای فقه به حساب میآید، بر فقها واجب است که علم حدیث را عمیق و کامل و صحیح فرا گیرند، چنانکه برای محدثین، تحصیل کامل علم فقه یک ضرورت است. و از جمله کمبودهای علمی موجود که حتماً باید مرتفع گردد، همین فاصلهی بین دانشمندان فقه و حدیث است [۶۳۳].
[۶۲۷] القرضاوی، فهم صحیح سنت، ص ۴۵ – ۴۶. [۶۲۸] القرضاوی، فهم صحیح سنت، ص ۵۰. [۶۲۹] القرضاوی، فهم صحیح سنت، ص ۵۱. [۶۳۰] بخاری، صحیح بخاری، ۵۶۶۲؛ ابن خزیمه، صحیح ابن خزیمه، ۳۹۷، ابن حبان، صحیح ابن حبان، ۲۱۳۱. [۶۳۱] بیهقی، السنن الکبری، ۹۳۰۷. [۶۳۲] القرضاوی، المدخل لدراسة السنة النبویة، ص ۲۴. [۶۳۳] القرضاوی، فهم صحیح سنت، ص ۵۹.