بررسی حجیت اخبار آحاد در عقیده

فهرست کتاب

اعتراضات بر این بحث و جواب آن‌ها:

اعتراضات بر این بحث و جواب آن‌ها:

۱- در این موارد بالا حصول علم به وسیله قرائن بوده نه خود خبر.

در جواب می‌گوئیم، علم باخبری که قرینه‌هایی آن را همراهی می‌کنند حاصل می‌شود، چون در خبر موت فرزند پادشاه ممکن است سبب وجود این قرائن، مرگ کس دیگری – به غیر از فرزند پادشاه – به طور ناگهانی باشد، پس اگر به این قرائن خبر مرگ فرزند مریض پادشاه اضافه شود، در این حالت اعتقاد به مرگ فرزند پادشاه خیلی قوی خواهد بود، به نسبت حالتی که فقط قرائن وجود داشته باشد و خبری در این باره نقل نشود [۳۷۸].

۲- مخالفان می‌گویند: «دلایلی که شما بر عدم مفید علم‌بودن خبر واحد بدون قرینه می‌آورید، لازمه‌اش این است خبر واحد وقتی مفید علم باشد که همراه قرینه است، پس اگر این را قبول نکنید تناقض‌گویی کرده‌اید».

در جواب‌شان گفته می‌شود: ما نیز این مسئله را قبول داریم و بدین شیوه از تناقض‌گویی نجات می‌یابیم.

بعضی از علما خبر محتف به قرائن را که مفید علم باشد فقط شامل آنچه که در صحیحین – بخاری و مسلم – آمده است وحفاظ بر آن انتقاد نگرفته‌اند، می‌دانند، به طور مثال:

ابن حجر می‌گوید: «خبر محتف به قرائن دارای چندین نوع است، از آن جمله:

آن اخباری هستند که بخاری و مسلم در صحاح‌شان آورده‌اند و به حد تواتر نرسیده‌اند. این اخبار محتف به قرینه‌اند، زیرا:

۱- بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و در این کار دارای مقام والایی هستند.

۲- این دو در تصحیح و تضعیف احادیث بر دیگران تقدم دارند.

۳- علما این دو کتاب را به اتفاق قبول دارند و به آن عمل می‌نمایند و این خود از لحاظ مفید علم‌بودن بر کثرت طرق افضلیت و ارجحیت دارد.

۴- این موارد بالا شامل احادیثی می‌شوند که حفاظ حدیث آن‌ها را نقد نکرده باشند و از جمله احادیثی باشند که در دو کتاب باهم تناقض نداشته باشند» [۳۷۹].

سخاوی از ابواسحاق اسفرائینی نقل می‌کند که فرموده‌اند: «اهل فن متفقند که اخباری که در صحیحین آمده از حیث اصول و متون‌شان قطعی الصدق هستند، و هیچ اختلافی بین این اخبار وجود ندارد، و اگر هم اختلافی وجود داشته باشد اختلاف در طرق نقل حدیث و راویان آن می‌باشد، و هرکس حکمی را مخالف خبری از اخبار این دو کتاب، صادر نماید و تأویلی سائغ بر این کارش نداشته باشد حکمش نقض می‌شود، چون این اخبار مورد قبول امت هستند، و مفید علم نظری می‌باشند» [۳۸۰].

ابن الصلاح شهرزوری می‌فرماید: «جمیع اخبار صحیحین قطعی الصدق می‌باشند و مفید علم یقینی نظری هستند، برخلاف قول کسانی که این مسئله را رد می‌نمایند و معتقدند که اصل در این اخبار مفید ظن‌بودنشان است، هرچند هم مورد قبول امت باشند، چون تلقی امت موجب ظن است و احتمال خطأ در ظن همچنان وجود دارد، من نیز قبلاً میل به این قول داشتم و آن را قوی می‌پنداشتم سپس برایم مشخص شد مذهبی را که در اول انتخاب کرده بودم صحیح است، چون ظن شخصی که معصوم از خطأ است، خطأ در آن راه ندارد و امت هم در اجماع‌شان بر چیزی معصوم از خطا هستند، به همین دلیل اجماعی که بر پایه‌ی اجتهاد باشد حجتی قطعی است و اکثر اجماع‌های علما نیز چنین است، این نکته‌ای ظریف و گرانبهاست و از فوائد آن معتقدبودن به این است که آنچه بخاری و مسلم در آن منفردند به خاطر قبول آن‌ها از طرف امت، قطعی الصدق هستند، و فقط بعضی از احادیثی که حفاظ حدیث مثل الدار قطنی و غیره از آن‌ها انتقاداتی کرده‌اند و نزد اهل حدیث معروف و مشهورند بقیه کلاً قطعی الصدق هستند» [۳۸۱].

نووی در دنباله‌ی حرف ابن صلاح می‌گوید: «آنچه را که شیخ در این باره گفت برخلاف محققین و اکثر علما می‌باشد، چون آن‌ها گفته‌اند: احادیث صحیحین به شرطی که متواتر نباشد مفید ظن هستند، چون آن‌ها احادیث آحادند و حدیث آحاد نیز مفید ظن است و در این مورد فرقی بین بخاری و مسلم با سایرین نیست و قبول امت هم فقط مفید وجوب عمل به این احادیث است و این مسئله بین علما متفق علیه است» [۳۸۲].

ابن حجر با این گفته که از ابن تیمیه نقل شده، جواب نووی را داده است و می‌گوید:

«خبری که امت بر قبول و تصدیق و عمل به آن متفقند، نزد جمهور علمای سلف و خلف مفید علم است و آن همان چیزی است که جمهور کسانی که در بحث اصول فقه مکتوباتی دارند، آن را ذکر کرده‌اند. مثل شمس الأئمه سرخسی و سایر علمای حنفی، قاضی عبدالوهاب مالکی و سایر علمای مالکی، شیخ ابوحامد اسفرائینی، قاضی ابوالطیب طبری، شیخ ابواسحاق شیرازی و سایر علمای شافعی، ابوعبدالله بن حامد البغدادی، قاضی ابویعلی، ابوالخطاب و سایر علمای حنبلی، و این قول، قول اکثر اهل کلام از اشاعره و غیره اشاعره مثل ابواسحاق اسفرائینی، ابوبکر بن فورک، ابومنصور التمیمی، ابن السمعانی، ابوهاشم الجبائی و ابوعبدالله البصری، است.

و این قول، مذهب قاطبه‌ی اهل حدیث است و این مفهومی است که ابن الصلاح در مدخل مقدمه‌اش در علوم الحدیث آورده است، و این ائمه‌ای که ذکر شد کلاً با این ابن الصلاح موافقند و کسانی با ابن الصلاح مخالفند که گمان‌شان بر این است که جمهور مخالف ابن الصلاح هستند و این ظن و گمان آن‌ها نشأت گرفته از مطالعات‌شان است که اکثراً تصانیف مخالفین ابن الصلاح را در این باره خوانده‌اند، تصانیف کسانی چون قاضی ابوبکر الباقلانی، غزالی، ابن عقیل و غیره این‌ها می‌گویند: احادیث آحاد – هرچند که مقبول امت هم باشند – مفید علم قطعی نیستند، و اگر امت به آن‌ها عمل می‌کند به خاطر این است که برای وجوب عمل به آن‌ها ظن به صحت آن‌ها کافی است و ممکن نیست که امت قطع به صدق آن‌ها داشته باشد.

در جواب‌شان می‌گوئیم، اجماع امت در باطن امر از خطا معصومند، و اگر احتمال دروغگوبودن یکی از آن‌ها هم وجود داشته باشد باز مجموع امت معصومند، چون مثل یک نفر از اهل تواتر خواهد بود که با وجود آن که آن شخص دروغگو و مخطیء باشد، باز چون در دایره‌ی اهل تواتر قرار دارد، دروغ و خطأ از مجموع اهل تواتر منتفی خواهد بود» [۳۸۳].

ابن حجر از ابواسحاق اسفرائینی نقل می‌کند که فرموده‌اند: «اهل فن اجماع بر این دارند که اخباری که در صحیحین آمده‌اند از طرف صاحب شرع قطعی هستند، هرچند که در مورد بعضی از آن‌ها بین علما اختلاف وجود دارد، این اختلاف در طرق روایت و کثرت راویان است» [۳۸۴].

ابن حجر در حالی که از قول نووی اشکال گرفته، می‌گوید:

«نووی گفته، اخبار مفید علم نیستند مگر این که متواتر باشند، و این گفته نووی با چند چیز نقض می‌شود:

۱- خبر واحدی که محتف به قرائن باشد مفید علم نظری است، و از جمله کسانی که بر این مسئله تصریح دارند، می‌توان، امام الحرمین جوینی، غزالی، رازی، سیف الدین آمدی، ابن حاجب و پیروان آن‌ها را نام برد.

۲- خبر مستفیض که از طرق کثیری که خدشه‌ای بر آن‌ها وارد نیست آمده باشد مفید علم نظری برای آگاهان بر این امر است و ابواسحاق اسفرائینی، ابومنصور التمیمی و ابوبکر بن فورک نیز همین نظر را دارند.

انباری شارح البرهان – بعد از این که از امام الحرمین جوینی حکایت می‌کند که ایشان این گفته را ضعیف دانسته‌اند – می‌گوید: براساس عرف و قوائد کلی، اخبار مستفیض به طور مطلق مفید صدق نیستند، بلکه به دلیل وجود علیت در اسناد آن‌ها به طور ظنی مفید صدق هستند، و اگر کسی به اقوال مخبرین – اهل اعتماد و تجربه در این باره – توجه کند، این مسئله برایش تبین می‌شود و غزالی هم به نظر انباری میل کرده است.

۳- آنچه را که از ائمه در مورد خبر واحدی که از طرف اجماع امت مورد قبول واقع شده نقل کردیم، بیانگر این است که بدون شک اجماع امت بر قبول خبر واحد و افاده ی علم از آن، قویتر از مفید علم‌بودن خبر واحد محتف به قرائن و یا خبر مستفیض است [۳۸۵].

ابن صلاح و هیچکس قبل از او نگفته‌اند که این موارد سه‌گانه‌ی فوق مفید علم قطعی، مثل علم حاصل از خبر متواتر هستند، چون خبر متواتر مفید علم ضروری است و هیچگونه شکی در آن راه ندارد ولی اخبار غیر متواتر مفید علم نظری هستند و محتمل نفوذ شک می‌باشند [۳۸۶].

شوکانی می‌گوید: «اختلافی که در اول این بحث در مورد مفید علم یا ظن‌بودن خبر واحد ذکر کردیم مربوط به خبر واحدی است که هیچگونه چیزی برای قوتش همراه نداشته باشد، ولی اگر چیزهایی که سبب قوت خبر واحد می‌شوند به آن چسبیده باشند، یا خبر واحد مشهور یا مستفیض باشد، در این حالات اختلاف وجود ندارد – خبر واحد مفید علم خواهد بود – و بدون هرگونه نزاعی، خبر واحدی که اجماع بر عمل به مقتضای آن حاصل شده، مفید علم است، چون اجماع بر عمل به خبر واحد، آن را از جمله اخبار معلوم الصدق قرار می‌دهد و خبر واحدی هم که از طرف امت مورد قبول قرار گرفته، مفید علم است، حال فرق نمی‌کند که عده‌ای به مضمون آن عمل کنند و یا آن را تأویل نمایند، چون تأویل هم فرعی از قبول‌کردن است» [۳۸۷].

ابن قدامه می‌گوید: «بعضی از علما گفته‌اند که امام احمد به حصول علم از اخبار واحدی که ائمه – کسانی که بر عدالت و قابل اعتماد‌بودن آن‌ها اجماع وجود دارد – از طرق مساوی آن را نقل کرده‌اند و یا مورد قبول امت قرار گرفته‌اند، معتقد است. به همین دلیل علمای سلف بر نقل اخبار صفات – بدون این که عملی در برداشته باشند – متفقند و فائده‌ی این اخبار وجوب تصدیق آن‌ها و اعتقاد به آنچه که در آن‌ها بیان شده می‌باشد و اتفاق علما بر قبول آن‌ها، اجماعیست بر صحت این اخبار، و اجماع هم حجت قطعی است» [۳۸۸].

ابن تیمیه در المسوده می‌گوید: «خبر واحد اگر صحیح باشد و اختلافی در آن وجود نداشته باشد و از طرف امت مورد قبول قرار گیرد مفید علم است، و اصحاب ما گفته‌اند به طور مطلق نیز مفید علم است، هرچند که از طرف امت هم مورد قبول نباشد و مذهب راجح هم همین است» [۳۸۹].

از آنچه گذشت، مشخص می‌شود، کسانی که معتقدند خبر واحد محتف به قرائن مفید علم است، نگفته‌اند که در هر حالی چنین اخباری مفید علمند به گونه‌ای که همسان و همطراز خبر متواتر شوند، بلکه گفته‌اند که چنین اخبار مفید علم نظریی هستند که از طریق نظر و استدلال در قرائن حاصل می‌شوند. و قرائن نیز انواع مختلفی دارند، بعضی از آن‌ها به مخبر، بعضی دیگر به مخبر عنه و بعضی دیگر به مخبر مبلغ برمی‌گردد.

ابن قیم در این باره می‌فرماید:

«اهل حدیث حصول علم از خبر واحد محتف به قرائن را چیز کلی و صددرصدی در حق سایر مخبرین ندانسته‌اند، بلکه می‌گویند که حصول علم گاهی به قرینه‌هایی که به مخبر، یا به مخبر عنه یا به مخبر مبلغ برمی‌گردند، ربط دارد.

اما قرائنی که به مخبر برمی‌گردد، حقیقتاً صحابه، کسانی که سنت پیامبرشان را به امت رساندند، صادق‌ترین مردم در گفتار و امانت‌دارترین آن‌ها و حافظ ‌ترین امت نسبت به آنچه که می‌شنیدند، بودند و خداوند متعال اوصافی را به آن‌ها اختصاص داد که به سایر امت اختصاص نداده است، آن‌ها قبل از اسلام عادتاً انسان‌های صادق و امینی بودند و سپس اسلام بر صدق و امانتداری آن‌ها افزود، صداقت و راستی آن‌ها نزد امت زمان‌شان و عدالت، ضبط و حفظ آن‌ها از پیامبرشان جامری معلوم و غیر قابل انکار است، همچنانکه اسلام، ایمان و جهادشان با رسول الله جواضح و آشکار است. کسی که مقداری علم به سیره‌ی آن‌ها داشته باشد می‌داند که خبر ابوبکر صدیق و یارانش با خبر غیر آن‌ها قابل مقایسه نیست و حصول اعتماد و یقین به خبر آن‌ها خیلی بیشتر از یقین حاصل از خبر دیگران است، و قیاس خبر ابوبکر صدیق با خبر آحاد سایر مخبرین از فاسدترین قیاس‌ها می‌باشد و همچنین اشخاص قابل اعتمادی که از صحابه نقل کرده‌اند – تابعین – آن‌ها نیز از صادق‌ترین انسان‌های دوران خود و بعد از آن، از حیث گفتار بوده‌اند، و این تابعین از همه‌ی انسان‌های دیگر حرص‌شان نسبت به صدق و ضبط و حفظ بیشتر بود و در میان طوائف بنی آدم از آن‌ها صادق‌تر در گفتار و حریص‌تر در ضبط اخبار یافت نشده است» [۳۹۰].

اما قرائنی که به مخبر عنه برمی‌گردد، خداوند متعال برای پیامبرش جضمانت کرده که دینش را بر تمامی ادیان آشکار و حاکم نماید و آن را حفظ کند تا نسل اول آن را به کسانی که بعد از خودشان می‌آیند برسانند، بدون شک خداوند باید حجج و بیناتش را برای مخلوقاتش حفظ نماید تا از بین نروند و به همین دلیل خداوند کسی را که بر پیامبر جدروغ بندد رسوا خواهد کرد و حالش را برای مردمان آشکار خواهد کرد، سفیان بن عینیه می‌گوید: خداوند کسی را که در حدیث دروغ بگوید، پنهان نمی‌گذارد و آن را آشکار خواهد کرد.

عبدالله بن مبارک می‌گوید: هرکس بخواهد که احادیث دروغین بگوید صبح نشده مردم خواهند گفت، فلانی کذاب است، و خداوند دروغگویان را در زمان حیات‌شان معاقبه خواهد کرد و آن‌ها را برای دیگران عبرت قرار می‌دهد.

ابوالقاسم بغوی روایت می‌کند که مردی از مدینه آمد و گفت که پیامبر جمرا فرستاده تا در میان شما به رأی و نظر خودم در مورد زکات اموالتان حکم کنم – آن مرد کسی بود که در زمان جاهلیت دختری را از آن قوم خواستگاری کرده بود و آن‌ها او را رد کرده بودند، و او به زور آن دختر را گرفته بود – سپس آن قوم کسانی را نزد رسول خدا فرستادند تا در مورد احوال این مرد جویا شوند که آیا راست می‌گوید یا نه، پیامبر جفرمود: دشمن خداست و دروغ می‌گوید، سپس پیامبر جمردی را فرستاد و به او گفت: برو و اگر او را زنده یافتی، بکش و اگر مرده یافتی، جسدش را بسوزان، آن مرد رفت و او را در حالی یافت که به خاطر نیشی که خورده، مرده بود، و آن مرد هم جسدش را سوزاند، در همین اوضاع بود که پیامبر جفرمود: «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا ، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» [۳۹۱].

ابوبکر بن مردویه در حدیثی نقل می‌کند که پیامبر جفرموده:

«مَنْ تَقَوَّلَ عَلَىَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» «هرکسی بر من چیزی را ببندد در حالی که من نگفته‌ام، پس جایگاهش را در آتش جهنم آماده نماید» [۳۹۲].

اما قرائنی که به مخبر به برمی‌گردد، مخبر به، حق محض است، چون آن کلام رسول الله جاست کلامی که وحی بوده و صادق‌ترین و حق‌ترین کلام‌ها بعد از کلام خداوند می‌باشد، و هیچ کذب و باطلی در آن راه ندارد، چون خداوند آن را آشکار می‌کند بین نقل خبر صادق از رسول الله جو بین نقل خبر کاذب از او، تفاوتی مانند تفاوت بین شب و روز وجود دارد، کلام نبی في نفسه، با کلام‌های دیگر فرق می‌کند، پس چگونه، تشبیه به دروغ می‌شود، ولی آنچه را که گفته شد کسی درک می‌کند که عنایت به حدیث رسول الله جاخبار و سننش داشته باشد» [۳۹۳].

[۳۷۸] الآمدی، الإحکام في أصول الأحکام، ۱ / ۲۷۹؛ الإسنوی، نهایة السول، ۳ / ۶۰. [۳۷۹] العسقلانی، شرح نخبة الفکر، ص ۲۹. [۳۸۰] السخاوی، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث. [۳۸۱] الشهرزوری، مقدمة علوم الحدیث، ص ۴۴ – ۴۵. [۳۸۲] النووی، شرح صحیح مسلم، ۱ / ۲۰. [۳۸۳] العسقلانی، النکت علی کتاب ابن الصلاح و ألفیة العراقی، ص ۷۵. [۳۸۴] همان منبع. [۳۸۵] العسقلانی، النکت علی کتاب ابن الصلاح و ألفیة العراقی، ص ۷۵. [۳۸۶] همان منبع. [۳۸۷] الشوکانی، إرشاد الفحول، ۱ / ۱۳۸. [۳۸۸] المقدسی، روضة الناظر، ص ۴۲. [۳۸۹] آل تیمیة، المسودة، ص ۲۲۴. [۳۹۰] ابن القیم، مختصر الصواعق المرسلة، ۲ / ۳۷۷. [۳۹۱] بخاری، صحیح بخاری، ۱۱۰، مسلم، صحیح مسلم، ۳؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۲۲۵۷، ابن حبان، صحیح ابن حبان، ۴۸۰۴. [۳۹۲] بخاری، صحیح بخاری، ۱۰۹؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، ۲۸. [۳۹۳] ابن القیم، مختصر الصواعق المرسلة، ۲ / ۳۷۸ – ۳۷۹.