بررسی حجیت اخبار آحاد در عقیده

فهرست کتاب

۴-۴ تضعیف جایگاه اخبار آحاد به علت تحلیل آن‌ها به صورت فردی

۴-۴ تضعیف جایگاه اخبار آحاد به علت تحلیل آن‌ها به صورت فردی

یکی از دلایلی که سبب رکود جایگاه اخبار آحاد در میان مسلمانان شده، کارهای فردی علما بر روی احادیث بوده است علما به دلیل این که به تنهایی به بررسی سندی احادیث پرداخته‌اند، دچار اشتباهات زیادی شده‌اند، چون دایره‌ی اسناد و مباحث آن خیلی زیاد می‌باشد که از آن جمله می‌توان به رجال موجود در سند احادیث اشاره کرد، به دلیل زیادبودن سلسله‌ی احادیث و رجال موجود در آن‌ها و پراکنده‌بودن جروح و تعدیلات موجود در میان مردم و علما، یک عالم به تنهایی نمی‌تواند آگاهی کاملی بر احوال راویان و اقوال موجود در مورد آن‌ها داشته باشد.

مسئله‌ی دیگری که در سند احادیث مورد بررسی قرار می‌گیرد، بحث اتصاف و انقطاع سند است که این نیز خود مشکل دیگری را در بررسی اسناد به وجود می‌آورد و یک شخص به تنهایی نمی‌تواند در مورد آن‌ها تحقیق و بررسی درستی انجام دهد که از آن جمله می‌توان به مواردی مثل، معلق، مرسل، معضل، مدلس، مرسل خفی، معنعن، مؤنن، موضوع، متروک، منکر و... که در اسناد احادیث پیش می‌آیند اشاره کرد که نیاز به شناخت و آگاهی کاملی از راویان و احوال آن‌ها و وجود یا عدم وجود آن‌ها در سند حدیث دارد.

برای اثبات این ادعا چند نمونه از اشتباهات علما در تصحیح و تضعیف احادیث را نقل می‌نمائیم.

امام نووی در مقدمه‌ی ریاض الصالحین می‌فرماید که «من فقط احادیث صحیح واضح را در این کتاب ذکر کرده‌ام» [۵۹۶].

شیخ ألبانی بعد از آن که احادیث موجود در ریاض الصالحین را بررسی می‌کند و احادیث ضعیف آن را مشخص می‌نماید، در این باره می‌فرماید: «شاید دلیل وجود این احادیث ضعیف در کتاب ریاض الصالحین، اعتماد امام نووی بر تصحیحات امام ترمذی و سکوت امام ابوداود بر احادیث باشد – سکوت ابوداود بر احادیث را دلیل صحیح‌دانستن آن احادیث دانسته است – و امام نووی خودش بر روی احادیث تحقیق نکرده و فقط بر اقوال آن دو امام اعتماد کرده است و این شیوه‌ی اکثر فقهای متأخر در بحث تحقیق بر روی احادیث بوده، و عده‌ی کمی از متأخرین، احادیث را خودشان مورد بررسی قرار داده‌اند» [۵۹۷].

ذهبی در مورد تصحیحات ترمذی می‌گوید: « رتبه‌ی جامع ترمذی از سنن ابوداود و نسائی به دلیل آوردن بر آن سکوت کرده، دوباره بازنگری کند، چون در هردوی آن‌ها رجال ضعیف زیادی وجود دارد» [۵۹۸]. به عنوان مثال:

در حدیث (۸۹۵) ریاض الصالحین، یکی از رجالش یزید بن أبی زیاد الهاشمی است که امام نووی به تقلید از ابوداود آن را قبول کرده‌اند، ولی حافظ می‌گوید: یزید شخص ضعیفی است و مجروح می‌باشد [۵۹۹].

یا حدیث (۱۱۰۱) ابوداود با اسنادی بر شرط مسلم آن را روایت کرده و صحیح دانسته، در حالی که مردی در آن سلسله است که علما در توثیقش دچار اختلاف شده‌اند. ألبانی می‌گوید: آن شیخ، اسامه بن زید اللیثی است و علما گفته‌اند که این شخص اگر مخالف نداشته باشد حدیثش خوب است ولی در این روایت (حدیث ۱۱۰۱) لفظش شاذ یا منکر است و مخالف دارد و در این حالت حدیثش خوب نیست [۶۰۰].

حدیث (۱۲۴۳) را ترمذی، حدیثی حسن دانسته، ولی ألبانی می‌گوید: در این تحسین اشکالی وجود دارد، چون مدار اسناد این حدیث بر قره بن عبدالرحمن می‌چرخد، و او به خاطر سوء حفظش، ضعیف می‌باشد [۶۰۱].

حدیث (۱۴۹۸) را ترمذی، حسن دانسته است، ولی ألبانی می‌گوید: در این مورد اشکالی وجود دارد چون در سندش عبدالله بن ربیعة الدمشقی وجود دارد و طبق گفته‌ی حافظ او شخصی مجهول است [۶۰۲].

حدیث (۱۵۲۶) را ترمذی حسن غریب دانسته، ألبانی می‌گوید: در سندش ابراهیم بن عبدالله بن حاطب وجود دارد که شخصی مجهول الحال است ولی ابن حبان بر قاعده‌ای که دارد او را ثقه دانسته و احمد شاکر نیز براساس عادتی که دارد فریب همین تحقیق ابن حبان را خورده و این حدیث را صحیح دانسته است [۶۰۳].

این موارد که بدان‌ها اشاره شد اختلاف علما بر جرح و تعدیل رجال سندی احادیث بود، ولی علما اختلاف دیگری نیز باهم دارند و آن اختلاف‌شان بر متن حدیث است که به مدرج المتن مشهور است.

دکتر محمد طحان این بحث را چنین شرح می‌دهد:

«حدیث مدرج المتن: حدیثی است که در متنش چیزی داخل شده که جزو آن نیست، و به سه دسته تقسیم می‌شود:

أ- گاهی ادراج در اول حدیث روی می‌دهد که این مورد کم می‌باشد.

ب- گاهی ادراج در وسط حدیث روی می‌دهد و این مورد از اولی کمتر است.

ج- گاهی ادراج در آخر حدیث روی می‌دهد و این مورد زیاد پیش می‌آید.

مثال‌ها:

أ- از ابوهریره روایت شده که پیامبر جفرموده: «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ، وَيْلٌ لِلأَعْقَابِ» در اینجا لفظ «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ» کلام ابوهریره می‌باشد، همچنانکه در روایت بخاری مشخص می‌گردد.

بخاری از ابوهریره روایت می‌کند که گفته: «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ فَإِنَّ أَبَا الْقَاسِمِ جقَالَ: وَيْلٌ لِلأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ» پس از مطابقت این دو روایت مشخص می‌گردد که لفظ «أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ» مال ابوهریره می‌باشد.

ب- ام المؤمنین عایشه لدر حدیث آغاز وحی می‌فرماید: «كان النبي جيَتَحَنَّثُ فِي غار حراء - وَهُوَ التَّعَبُّدُ - اللَّيَالِىَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ» [بخاری].

ولی لفظ «وَهُوَ التَّعَبُّدُ» کلام زهری است.

ج- حدیث مرفوع ابوهریره سکه می‌فرماید: لِلْعَبْدِ الْمَمْلُوكِ الْمُصْلِحِ أَجْرَانِ. وَالَّذِى نَفْسُ أَبِى هُرَيْرَةَ بِيَدِهِ لَوْلاَ الْجِهَادُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالْحَجُّ وَبِرُّ أُمِّى لأَحْبَبْتُ أَنْ أَمُوتَ وَأَنَا مَمْلُوكٌ» [بخاری].

در این حدیث لفظ «وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لَوْلاَ الْجِهَادُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالْحَجُّ وَبِرُّ أُمِّى، لأَحْبَبْتُ أَنْ أَمُوتَ وَأَنَا مَمْلُوكٌ» کلام ابوهریره می‌باشد [۶۰۴].

یکی دیگر از اختلافات مربوط به متن به بحث پس و پیش‌کردن الفاظ متن حدیث و یا قاطی‌کردن الفاظ متن در اسناد مختلف برمی‌گردد که به این مورد در علوم الحدیث، احادیث مقلوب المتن گفته می‌شود [۶۰۵].

و اختلافات دیگری نیز در متن حدیث بین علما وجود دارد، ولی چون تفسیر این موضوع در این مقال نمی‌گنجد، لازم است برای اطلاع بیشتر در این باره به کتاب‌های علوم الحدیث مراجعه کرد.

یکی از مواردی که سبب اختلاف علما در تجریح یا تعدیل راویان حدیث شده، شروطی است که علما برای این موارد نزد خودشان وضع کرده‌اند، مثلاً یک عالم یک سری شروط را برای تعدیل یک راوی لازم می‌داند، در حالی که عالم دیگر بعضی از آن شروط را لازم نمی‌داند. و در تجریح یک راوی نیز چنین است، مثلاً یک عالمی مجموعه صفاتی را سبب جرح یک راوی می‌داند ولی عالم دیگر آن‌ها را سبب جرح نمی‌داند.

یکی دیگر از مشکلات موجود در بحث حدیث که سبب اختلاف شده نقل به معنای حدیث است که این نوع احادیث دایره‌ی اختلاف‌شان خیلی وسیعتر می‌باشد.

پس با این توضیحاتی که داده شد امروزه نیاز شدیدی است به وجود یک جمع متشکل از علمای حدیث‌شناس، تا دوباره به صورت دقیق احادیث را هم از لحاظ سندی و متنی مورد بازبینی و بازنگری خود قرار دهند و احادیث را از حیث صحت و سقم آن‌ها درجه‌بندی نمایند تا در این عصر نیز کلام گهربار پیامبر جهمان جایگاه واقعی را که در میان مسلمانان گذشته داشته دوباره در اذهان و قلوب مسلمانان امروزی به دست آورد و مسلمانان از این تشتت آراء در مورد احادیث نجات یابند.

[۵۹۶] النووی، ریاض الصالحین، ص ۳۹. [۵۹۷] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۱. [۵۹۸] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۳. [۵۹۹] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۴. [۶۰۰] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۵ – ۱۶. [۶۰۱] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۶. [۶۰۲] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۷. [۶۰۳] النووی، ریاض الصالحین، ص ۱۸. [۶۰۴] الطحان، تیسیر مصطلح الحدیث، ص ۸۶ – ۸۷. [۶۰۵] الطحان، تیسیر مصطلح الحدیث، ص ۸۸ – ۸۹.