بررسی حجیت اخبار آحاد در عقیده

فهرست کتاب

۳-۶- اخذ به خبر واحد در عقیده از سوی منکرین آن

۳-۶- اخذ به خبر واحد در عقیده از سوی منکرین آن

کسانی که معتقدند خبر واحد عادل در عقاید حجت نیست، به اثبات رسیده که خودشان اخبار مربوط به عذاب قبر، سؤال منکر و نکیر، رؤیت خداوند توسط چشم در روز قیامت، نعمت‌های بهشت، عذاب جهنم، حوض کوثر، پل صراط و غیره را قبول دارند و به آن عقیده و ایمان دارند. بعضی از اقوال اینگونه از علما را در زیر می‌آوریم:

سرخسی می‌گوید: «به وسیله‌ی اخبار آحاد چیزهایی ثابت شده که حکمت‌شان، فقط علم‌داشتن به آن‌هاست، مثل عذاب قبر، سؤال منکر و نکیر، رؤیت خداوند توسط چشم در روز قیامت، و...، پس بر این اساس مشخص می‌شود که خبر واحد عادل موجب علم است» [۴۷۲].

تفتازانی می‌گوید: «اخبار مربوط به احکام آخرت فقط واجب است به آن‌ها اعتقاد داشت و این اخبار قابل قبولند، هرچند که احتمال صدق و کذب دارند، ولی به سبب عدالت راوی جانب صدق چنین اخباری ترجیح داده می‌شود، ولی ما تسلیم این قول نمی‌شویم که هیچ عملی صورت نمی‌گیرد، مگر این که بر پایه‌ی علم قطعی باشد و عقل شهادت می‌دهد که برای عمل، حصول یقین واجب نیست، و بعضی از احادیث مربوط به احکام آخرت مشهور و بعضی غیر مشهور می‌باشند، ولی همه‌ی آن‌ها باید ذکر شوند، چون سبب وجوب اعتقاد قلب به آن‌ها می‌شوند.

ولی در مورد آنچه گفته شد اشکالی وجود دارد، و آن: نباید فقط به احادیث مربوط به آخرت اعتقاد داشت بلکه باید به کلیه‌ی احادیثی که در مورد مسائل عقیده مطرح شده‌اند، اعتقاد قلبی داشت» [۴۷۳].

سعد الدین تفتازانی گفته که اخبار آحاد مربوط به احکام آخرت مثل: عذاب قبر، تفاصیل حشر، صراط، حساب و عقاب و... به اجماع مورد قبول واقع شده است [۴۷۴].

بزدوی می‌گوید: «اما اخبار مربوط به احکام آخرت، بعضی از آن‌ها مشهور و بعضی غیر مشهورند، ولی موجب بخشی از علم و بخشی از عمل – اعتقاد قلبی – می‌شوند» [۴۷۵].

آنچه که این علما در اینجا به آن اعتراف کرده‌اند، قبول اخبار آحاد در احکام آخرت و غیر آن است، و لازمه‌ی آن اعتقاد قلبی نسبت به این اخبار می‌باشد. و به همین دلیل «علمای سلف بر نقل اخبار صفات – که عملی در آن‌ها نیست – متفقند و فائده‌ی روایت آن‌ها وجوب تصدیق و اعتقاد به آنچه که در این احادیث می‌باشد. و اتفاق امت بر قبول اینگونه اخبار، اجماعی بر صحت این اخبار می‌باشد و اجماع هم حجتی قاطعست» [۴۷۶].

شوکانی می‌گوید: «بدون هیچ منازعه‌ای، خبر واحدی که اجماع بر عمل به مقتضای آن گرفته شده باشد مفید علم است، چون اجماع بر آن، سبب معلوم الصدق گشتن آن می‌گردد» [۴۷۷].

ابن القیم می‌گوید: «متقدمین و متأخرین اهل اسلام بر روایت احادیثی که به صفات خداوند، مسائل قضا و قدر، رؤیت خداوند، اصول ایمان، شفاعت، حوض کوثر، خروج موحدین عاصی از جهنم، صفت بهشت و جهنم، ترغیب و ترهیب، وعد و وعید، فضائل پیامبر جمناقب صحابه س، اخبار پیامبران گذشته، اخبار احوال قلوب و... هستند، اجماع حاصل کرده‌اند.

و این مواردی که ذکر کردیم کلاً علمی و غیر عملی هستند و فقط برای حصول علم شنونده نسبت به آن‌ها روایت می‌شوند، پس اگر بگوئیم خبر واحد وجوب علم را نمی‌رساند، پس قائل به خطاکردن است، در نقل این اخبار هستیم و امت شبیه کسانی خواهند بود که مشغول چیزهایی هستند که هیچ فایده و ارزشی برای آن‌ها ندارد، و امت در امور دینی چیزهایی را تدوین کرده‌اند که رجوع و اعتقاد به آن‌ها جایز نخواهد بود» [۴۷۸].

[اخبار آحاد به دلیل حجت و مفید علم‌بودن‌شان است که در میان امت هر طائفه‌ای برای اثبات صحت مکتب اعتقادیش به آن چنگ زده و استدلال می‌کند، از آن جمله:

قدریه‌ها به حدیث «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ» [۴۷۹]«هر نوزادی بر فطرتش –خداشناسی- متولد می‌شود» و حدیث «خلقت عبادي حنفاء فاجتالتهم الشياطين عن دينهم» [۴۸۰]«بندگانم را حنیف – میل‌کننده از باطل و روکننده به حق – آفریده‌ام ولی شیاطین آن‌ها را از دین‌شان گمراه کردند». استدلال می‌کنند.

اهل ارجاء به حدیث: «من قال لا إله إلا الله دخل الجنة، قيل: وإن زنى وإن سرق؟ قال: وإن زني وإن سرق» [۴۸۱]«هرکس لا اله الا الله گوید وارد بهشت می‌شود، گفته شد: اگر زنا کند و دزدی نماید باز وارد بهشت می‌شود؟ پیامبر جفرمود: هرچند که زنا کند و دزدی نماید» استدلال می‌کنند.

روافض به حدیث: «يجاء بقوم من أصحابي فيقال: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك، إنهم لم يزالوا مرتدين على أعقابهم» [۴۸۲]«گروهی از یارانم را می‌آورند و گفته می‌شود: ای پیامبر جتو نمی‌دانی بعد از تو چه چیزهایی – بدعت‌هایی – به وجود آوردند آن‌ها مرتد شدند و از دین بازگشتند» استناد می‌نمایند.

خوارج به حدیث «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ» [۴۸۳]«دشنام‌دادن مسلمانان فسق و فجور است و جنگ با او فکر است». وحدیث «لا يَزْنِي الزَّانِي حِينَ يَزْنِي وَهُوَ مُؤْمِنٌ،» [۴۸۴]«فرد زناکار در هنگام زناکردن ایمان ندارد» استدلال کرده‌اند] [۴۸۵].

ابن عبدالبر با وجود آن که اخبار آحاد را مفید یقین نمی‌دانست باز آن‌ها را در باب عقاید قبول داشت و نقل می‌کند: «همه‌ی طوائف اسلام خبر واحد عادل را در باب اعتقادات نقل کرده‌اند و براساس آن ولاء و براء را مراعات می‌نمایند و اینگونه اخبار را به عنوان شرع، حکم و دین قرار داده‌اند» [۴۸۶].

این اجماعی که در باره‌ی خبر واحد عادل در اعتقادات و قبول آن ذکر شده، سخن کسی را تأیید می‌کند که می‌گوید: خبر واحد عادل مفید علم است، و گرنه اگر مفید علم و عمل نباشد چگونه به عنوان شرع و دین قرار می‌گیرد و بر پایه‌ی آن ولاء و براء رعایت می‌شود؟ [۴۸۷].

حقیقتاً احتمال غلط و وهم عقلاً بر راوی خبر واحد عادل خالی از هرگونه قرینه‌ای وارد است، ولی این اخبار اگر مفید یقین نباشند ظن غالب از آن‌ها به دست می‌آید و این ظن غالب مانع اثبات اسماء و صفات به آن اخبار نیست، همچنانکه مانع اثبات احکام طلبی به وسیله‌ی آن‌ها نیست، و فرق‌گذاشتن بین باب طلب و باب خبر به گونه‌ای که در مورد یکی به خبر واحد استدلال و در مورد دیگری به آن استدلال نشود، به اجماع امت تفریق باطل است، و همواره به این اخبار در خبرهای علمی که می‌دهند استدلال می‌شود.

همچنانکه این اخبار در خبرهای طلبی عملی که می‌دهند استدلال می‌شود [۴۸۸].

از آنچه گذشت، مشخص شد که اعتقاد به عدم استدلال به احادیث آحاد در باب عقاید، مخالف ظاهر کتاب و سنتی است که تمام علما بر وجوب پیروی از کتاب و سنت در قبول خبر آحاد در احکام شرعی، اجماع کرده‌اند، و فرقی نمی‌کند که این احکام شرعی بحث‌های عقیده یا احکام فرعی فقهی باشند، و تخصیص پیروی و استدلال به اخبار آحاد در احکام عملی و غیر اعتقادی نیاز به دلیل قاطعی دارد، و این تخصیص‌دادن مخالف اجماع صحابه در قبول خبر واحد صحیح می‌باشد، و با وجود این از هیچیک از اصحاب رسول الله جنقل نشده که بین عقیده و غیر عقیده فرق قائل شده باشد.

قائل شدن به عدم قبول اخبار آحاد در عقیده لازمه‌اش رد سنت نبوی به خاطر نادر بودن اخبار متواتر در این باره می‌باشد. و از جهت دیگر باید متوجه این مسئله باشیم که اکثر احادیث عملی متضمن بحث‌های اعتقادی نیز هستند، به طور مثال:

الف- امام مسلم از ابوهریره سروایت کرده که:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إِذَا تَشَهَّدَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ أَرْبَعٍ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ » [۴۸۹]. «پیامبر جفرمود: هرکسی از شما اگر تشهد – اخیر – خواند، از چهار چیز به خداوند پناه ببرد، بگوید: پروردگارا! من از عذاب جهنم، عذاب قبر و فتنه دنیا و مرگ و فتنه مسیح دجال به تو پناه می‌آورم».

ب- امام بخاری از ابن عباس سروایت کرده که پیامبر جمعاذ را به یمن فرستاد و به او گفت:

«ادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ، وَأَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِكَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِكَ، فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ صَدَقَةً فِي أَمْوَالِهِمْ تُؤْخَذُ مِنْ أَغْنِيَائِهِمْ وَتُرَدُّ عَلَى فُقَرَائِهِمْ» [۴۹۰]. «آن‌ها را به شهادت‌دادن بر این که – هیچ معبودی به غیر از الله شایسته پرستش حقیقی نیست و من رسول خدا هستم – دعوت کن، اگر از آن اطاعت کردند، به آن‌ها یاد بده که خداوند پنج نماز را در هر شبانه روز بر آن‌ها فرض کرده، اگر از آن اطاعت کردند، به آن‌ها یاد بده که خداوند زکات را در مال‌هایشان فرض گردانده که از ثروتمندان‌شان گرفته و به فقیرانشان پس داده می‌شود».

احادیث زیاد دیگری از این قبیل وجود دارد که با مراجعه به کتب حدیث می‌توان آن‌ها را مشاهده کرد، ولی آنچه در اینجا جای بحث دارد، این است که آیا این احادیث را باید رد نمائیم و به آن‌ها عمل ننمائیم، چون احادیث آحادی هستند که در آن‌ها بحث‌های اعتقادی وجود دارد یا به آن‌ها فقط در دایره احکام غیر اعتقادی عمل نمائیم، باید گفت که اینگونه استدلال‌ها، پوچ و بی‌ارزش می‌باشند و هیچ فرقی بین احکام عملی و احکام اعتقادی وجود ندارد و اخبار آحاد اگر صحیح باشند، در هر دو باب قابل قبول و استدلال می‌باشند.

قرضاوی در باره‌ی دیدگاه علمای خلف در مورد اخبار آحاد چنین می‌گوید: علمای خلف نیز مثل علمای سلف احادیث مرتبط با صفات خداوند – مثل حدیث نزول خداوند به آسمان دنیا در ۳/۱ آخر شب، احادیث ساق، قدم، اصبعین و... را قبول دارند ولی تنها اختلافی که با علمای سلف یا اهل حدیث دارند در تأویل‌کردن این احادیث است، یعنی خلف – اهل تأویل – نیز این احادیث را به شرطی که صحیح باشند قبول دارند و بدان نیز ایمان می‌آورند ولی فقط می‌گویند: معنای حدیث نزد ما چنین است [۴۹۱].

[۴۷۲] السرخسی، الأصول، ۱ / ۳۲۹. [۴۷۳] التفتازانی، التلویح رشح التوضیح، ۲ / ۴. [۴۷۴] همان منبع. [۴۷۵] البخاری، کشف الأسرار، ۲ / ۶۹۵. [۴۷۶] المقدسی، روضة الناظر، ص ۵۲. [۴۷۷] الشوکانی، إرشاد الفحول، ۱ / ۱۳۸. [۴۷۸] ابن القیم، مختصر الصواعق المرسلة، ۲/ ۴۰۷ [۴۷۹] بخاری، صحیح بخاری، ۱۳۱۹، مسلم، صحیح مسلم، ۲۶۵۸. [۴۸۰] النووی، شرح صحیح مسلم، ۱۷ / ۱۹۷. [۴۸۱] ترمذی، صحیح ترمذی، ۲۶۴۶، العسقلانی، فتح الباری، ۱۱ / ۲۶۸. [۴۸۲] بخاری، صحیح بخاری، ۶۱۶۱، ترمذی، سنن ترمذی، ۲۴۲۳. [۴۸۳] بخاری، صحیح بخاری، ۴۸، مسلم، صحیح مسلم، ۶۴. [۴۸۴] بخاری، صحیح بخاری، ۲۳۴۳، مسلم، صحیح مسلم، ۵۷. [۴۸۵] ابن القیم، مختصر الصواعق المرسلة، ۲ / ۴۰۶ – ۴۰۷. [۴۸۶] الأشقر، العقیدة في الله، ص ۵۶. [۴۸۷] آل تیمیة، المسودة، ص ۲۲۰. [۴۸۸] ابن القیم، مختصر الصواعق المرسلة، ۲ / ۴۱۲. [۴۸۹] مسلم، صحیح مسلم، ۵۸۸؛ ابن خزیمه، صحیح ابن خزیمه، ۷۲۱. [۴۹۰] بخاری، صحیح بخاری، ۱۳۳۱؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹. [۴۹۱] القرضاوی، السنة مصدراً للمعرفة والحضارة، ص ۹۷.