۳-۲- علم ضروری و علم نظری
در اینجا میخواهیم به صورت گذرا به بررسی علم ضروری و نظری بپردازیم و محور اصلی بحثمان در مورد دیدگاه متکلمین میباشد، چون عمدهی اختلاف ما در این پایان نامه با دیدگاه متکلمین میباشد.
متکلمین در تعریف علم اختلاف فاحشی دارند و هرکدام سعی کردهاند تعریفی ارائه دهند که با تعاریف دیگران وجه تمایزی داشته باشد، در این بین باقلانی علم را چنین تعریف کرده است: «أنه معرفة المعلوم على ما هو به» «شناخت معلوم بر آن وجه و وصفی که در عالم واقع وجود دارد» [۳۰۵].
متکلمین به تعریف علم ضروری و نظری نیز پرداختهاند و آنها را چنین تعریف نمودهاند.
علم ضروری: علمی است که نفس مخلوق به آن نیازمند است و لازمهی نفس مخلوق میباشد و امکان خروج و جدایی از آن را ندارد و هیچ گونه شک و شبهای در آن راه ندارد و با نظر و استدلال به دست نمیآید، یا به عبارت دیگر علمی است که به مجرد التفات نفس به موضوع آن بدون ترتیب مقدمات حاصل میشود و چون امری حضوری و وجدانی است، دفع آن ممکن نیست.
تحصیل این علم برای مخلوق مقدور نمیباشد و به فعل الله ﻷ برای مخلوق حاصل میشود و هیچ امکان جدایی از مخلوق ندارد، تا بگوئیم بعد از حصول این علم در مخلوق وقتی مخلوق خوابید یا دچار غفلت شد این علم در او از بین میرود.
علم نظری (استدلالی): علمی است که بعد از نظر و استدلال و تفکر در تربیت مقدمات حاصل میشود، هر چیزی که برای شناختنش نیاز به نظر و استدلال و تفکر باشد، معلوم به علم نظری است، به این علم علم کسبی نیز گفته میشود [۳۰۶].
یا میتوان گفت: علوم نظری، علومی هستند که نتیجه سایر معارف دیگر میباشند و براساس نظر و اکتساب پایهگذاری شدهاند و در مقدور انسان میباشند، چون خداوند متعال همچنانکه در انسان یک سری علوم ضروری را خلق کرده که عقل انسان بدون آنها کامل نیست، برای همین انسان راههای وصول به معارف کسبی را قرار داده و برای او دلایل عقلی و سمعی را وضع نموده است و انسان به سبب آنها قادر به استدلال خواهد بود، تا به معارفی که بر او مکلف شده دست یابد، باقلانی در مورد حقیقت نظر میگوید: «تفکری است که به وسیله آن به علم یا ظن غالب میرسیم» [۳۰۷].
پس بر مبنای این توضیحاتی که داده شده لازمهی نظر و استدلال این نیست که در مورد مسائل همیشه به ظن غالب در مورد آنها برسیم، بلکه میتوانیم به علم نیز دست یابیم.
سؤالی اینجا مطرح است، آیا علمی که بعد از نظر و استدلال به دست میآید، از روی عادت برای شخص حاصل میشود یا حصولش برای شخص واجب است؟
علما بر سر جواب این سؤال دچار اختلاف شدهاند، ابوالحسن اشعری میگوید: حصولش از روی عادت، معتزلیها میگویند: از روی وجوب است.
ولی باقلانی نظری برخلاف آنها دارد، و میگوید: «نظر و تفکر لازمهاش حصول علم به طریق وجوب است و بدون این که نظر علت یا مولد علم باشد» [۳۰۸].
محدثین تعاریفی برخلاف متکلمین از علم ضروری و نظری ارائه دادهاند:
علم یقینی قطعی: علمی است که با ادلهی قطعی یقینی- مثل نص قرآن و حدیث متواتر- ثابت میشود، و حکم عقل نیز به شرطی که قابل رد نباشد مفید علم یقینی قطعی است، چون از جملهی مسلمات محسوب میگردد. مثل: عدد سه بیشتر از عدد دو است، یا عدد دو نصف عدد چهار است و این مسائل را هر شخص عاقلی میداند، هرچند که اهل علم به معنای تخصصی آن هم نباشد، و دلیلی هم که باعث ثبوت این علم میشود، قبول و اعتقاد به آن واجب میگردد و منکرش کافر میشود. چون این دلایل به خاطر ظهور در قطعیبودنشان از جملهی مسلمات مقطوع بها، محسوب گردیدهاند.
علم نظری: علمی است یقینی، ولی غیر ضروری، یعنی برای هر انسانی ظاهر و آشکار نیست، بلکه آن یک علم نظری و استدلالی است که فقط برای شخص عالم و متبحر در علم حاصل میگردد.
[۳۰۵] رمضان عبدالله، الباقلانی و آراؤه الکلامیة، ص ۲۵۱. [۳۰۶] رمضان عبدالله، الباقلانی وآراؤه الکلامیة، ص ۲۵۹- ۲۵۷. [۳۰۷] رمضان عبدالله، الباقلانی وآراؤه الکلامیة، ص ۲۷۰. [۳۰۸] رمضان عبدالله، الباقلانی وآراؤه الکلامیة، ص ۲۶۰.