مبحث سوم: معنای لغوی و اصطلاحی «صفت»
معنای لغوی صفت: هر گاه میگوییم: «وَصَفَ الشيءَ لَهُ وَعَلَيْهِ وَصْفاً وصِفَةً: حَلَّاهُ» یعنی: آن چیز را برای او آراست و تزیین نمود، برخی گفتهاند: «الوصف»: مصدر است و «الصفة»: به معنای آراستن و زینت دادن است. و لیث گوید: وصف یعنی تو چیزی را برای دیگری با آب و تاب بیارایی و «وصّاف» به کسی گفته میشود که از توصیف یک چیز و آراستن آن آگاه باشد» [۲۳].
نویسندهی کتاب «مختار الصحاح» گوید: هرگاه گفته میشود: «اسْتَوْصَفَ الطبيبُ لِدائِهِ»: یعنی پزشک از او پرسید تا بیماریش را برایش توصیف کند، تا بتواند او را درمان نماید.
اصولاً واژههایی چون: علم، جهل، سیاهی، سپیدی و غیره را میتوان صفت نامید، اما نحویون مرادشان از صفت، مشتقاتی چون: اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبّهه است [۲۴].
و در اصطلاح صفت یعنی: «صفات الله تعالی توقیفی هستند و در آنها مجالی برای اجتهاد یا استحسان نیست، بلکه واجب است هرگاه او صفتی از صفات را برای خود اثبات نمود، یا رسولش جآن را بیان نمود، در همان حدّ توقف نمود، زیرا کسی جز الله تعالی به توصیف خود آگاهتر نیست و درمیان آفریدگانش کسی جز رسولش جبه وصف او آشنا نبوده و نخواهد بود و نباید در بیان صفاتش قائل به مجاز بود، بلکه تمام صفاتش -آنچنانکه شایستهی عظمت اوست- حقیقی هستند، از این رو ایمان به صفات او در حقیقت ایمان به ذات اوست، که اصطلاحاً به آن ایمان اثبات و تسلیم میگویند و چگونگی، تشبیه، تحریف و تعطیل را به او راه نیست و ایمان به الله تعالی و صفات او در پرتو کتاب و سنت و همراه با تنزیه و تقدیس کامل و اثبات صفاتی است که به تشبیه و تجسیم نمیانجامد. این نصوص با دلایل عقلیه نیز سازگار است که انسان را به ایمان به تمامی کمالات پرورگار فرا میخواند، کمالاتی چون: کمال ذات، کمال صفات و کمال افعال. در نزد سلف میان صفات ذاتی چون: قدرت، علم، اراده و صفات افعالی چون: استواء پایین آمدن به آسمان دنیا (نزول) و آمدن هیچ فرقی نیست، زیرا تمامی اینها در نصوص کتاب و سنت وارد شدهاند و عقل سلیم نیز نه تنها آن را ردّ نمیکند، بلکه به سرعت دل و درون خود را برای پذیرش آن میگشاید» [۲۵].
[۲۳] - لسان العرب: ۹/۳۵۶. [۲۴] - مختار الصحاح: ص ۲۷۴-۲۷۵. [۲۵] الصفات الإلهية في الكتاب والسنة: با اندکی تصرف ۸۴-۸۵.