توحید اسما و صفات

فهرست کتاب

مبحث اول- آثار و نشانه‌های صفات إلهی در جان، جهان و زندگی:

مبحث اول- آثار و نشانه‌های صفات إلهی در جان، جهان و زندگی:

منظره‌ی اسماء و صفات یکی از باشکوه‌ترین مناظر و زیباترین صحنه‌هاست، به این صورت که تمام جهان هستی و هرچه در آن است -اعم از جهان خلق و ‏امر- متعلق به اسماء و صفات زیبای الله تعالی، یا از آثار و مقتضیات آنهاست.

به عنوان نمونه: نامهایی چون: «حمید و مجید» به این معنی است که انسان بیهوده و مهمل آفریده نشده است، تا مورد بازخواست یا‏ امر و نهی، یا پاداش و جزا قرار نگیرد، زیرا با حکمتی که در اسم مبارک «الحکیم» مدّ نظر است، همخوانی نخواهد داشت، بنابراین هر نامی از نام‌های الله تعالی دارای موجبات و صفاتی است که شایسته نیست آنها را از کمال و مقتضیاتشان جدا نمود، یا به قولی آنها را تعطیل کرد، زیرا پروردگار جهانیان ذات، اسماء و صفاتش را دوست دارد، او «عفوّ» است و عفو و بخشش را دوست دارد، همچنانکه مغفرت و توبه را نیز دوست دارد و آنگاه که بنده‌اش توبه می‌کند، از توبه‌اش شاد و خشنود می‌شود طوری که به ذهن هم خطور نمی‌کند.

آمرزش، عفو و مغفرتش از گناهان بندگانش و حلم، شکیبایی، پذیرش توبه و گذشت از خطاها و لغزش‌ها به موجب اسماء و صفاتش می‌باشد و حصول حبّ و رضایتش نیز همینگونه است، بنابراین هرچه به وسیله‌اش به حمد، ثنا و ستایش او أمی‌پردازند، یا هرچه اهل زمین و آسمان دست ستایش به سوی او دراز می‌کنند، از موجبات کمال و مقتضای حمدی است که در اسماء «حمید و مجید» سراغ داریم، [جان کلام اینکه] حمد و مجد مقتضی آثار این دو اسم هستند.

و از دیگر نشانه‌های آن دو اسم:‏ آمرزش گناهان، نادیده گرفتن لغزش‌ها، عفو سیئات و گذشت از جنایات است و این درحالی است که او دارای کمال قدرت است و می‌تواند حق را به تمام و کمال بستاند و نیز می‌داند بنده‌اش چه جنایاتی مرتکب شده است و چه اندازه باید عقوبت و مجازات شود، ‏اما با این وصف او شکیبا و حلیم است و در عین قدرت اهل عفو و ‏آمرزش می‌باشد و مغفرتش سرچشمه از کمال عزت و حکمت او دارد [۲۷۸]، همانگونه که از زبان عیسی ÷بدان اشاره شده است:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨[المائدة: ۱۱۸].

«اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تو هستند و اگر از ایشان گذشت کنی (تو خود دانی و توانی) چرا که تو چیره، توانا و حکیمی».

یعنی: عفو، مغفرت و ‏آمرزش تو ناشی از کمال قدرت و حکمت توست، تو مانند کسانی نیستی که از روی عجز و ناتوانی به مغفرت و آمرزش دیگران روی می‌آورند، یا از روی جهل و نادانی گذشت می‌کنند بلکه تو به حق و حقوق خودت آگاهی و در ستاندن آن توانایی و در گرفتنش حکیم و فرزانه! کسی که به آثار و نشانه‌های اسماء و صفات الله -تعالی- در جهان هستی و در‏ امر او- می‌نگرد، به خوبی درمی‌یابد که مصدر تمام جنایات و بدی‌ها از بندگان است، زیرا او دارای اسماء و صفات و افعال والا است، و ثنا، ستایش، ربوبیت و الوهیّت مقتضای آنهاست. بنابراین هر حکمی را که حتمی گردانده یا تقدیر فرموده است، بر اساس حکمت بالغه و آیات باهره‌ی اوست. و الله -سبحانه و تعالی- بندگانش را فراخوانده تا با اسماء و صفاتش به شناخت و معرفت او نایل آیند و به آنان‏ امر فرموده تا شکر و سپاسش را به جا آورند و آنچنانکه شایسته است دوستش بدارند و به یادش باشند و بندگی‌شان را اثبات کنند، زیرا هر اسمی از لحاظ عمل، معرفت و حال در انسان ایجاد بندگی می‌کند و بی‌گمان کاملترین انسان‌ها از نظر عبودیت و بندگی کسانی هستند که در برابر تمام اسماء و صفاتی که بشر از آنها اطلاع دارد، سر بندگی و تعظیم فرود آورد، به این صورت که هیچ نامی از اسماء الله تعالی بر او پنهان نماند، جز اینکه بنده‌وار در برابر آنها موضع عبودیت بگیرد، به عنوان مثال: تعبّدش در برابر اسم مبارک «قدیر» مانع بندگی‌اش در برابر اسمایی چون: «حلیم و رحیم» نشود، یا اسمایی چون: «الـمعطی، الرحیم، العفو، الغفور، البرّ، الاحسان، اللطف» و غیره مانع عبودیتش در برابر اسمایی دیگر چون: «الـمانع، الـمنتقم، العدل، الجبروت، العظمة، الکبریاء» و غیره نشود. و این همان راه رسیدن به کمال برای رهپویان به سوی الله است، یعنی همان راهی که از قلب قرآن گرفته شده است، آنجا که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا[الأعراف: ۱۸۰].

«الله دارای زیباترین نام‌هاست، او را بدان نام‌ها فریاد دارید و بخوانید».

فرا خواندن الله تعالی با اسماء او شامل: دعای ثنا و دعای تعبّد و بندگی است [۲۷۹].

بنابراین الله سبحانه و تعالی بندگانش را دعوت می‌کند تا با اسماء و صفاتش او را بشناسند و به ثنا و ستایشش بپردازند و با بندگی و عبودیت بهره و نصیب خود را برگیرند.

الله تعالی موجبات اسماء و صفاتش را دوست دارد، او «علیم» است و بندگان عالم و آگاه خود را دوست دارد، او «جواد» است، هر سخی و بخشنده‌ای را دوست دارد، او «وتر» است، وتر را دوست دارد، او «جمیل» است، زیبایی را دوست دارد، او «عفو» است اهل عفو و گذشت وآمرزش را دوست دارد، او«حَیی» است و حیاء و اهل آن را دوست دارد، او «بَرُّ» و نیک است و نیکوکاران را دوست دارد، او«شکور» است و شاکران را دوست دارد، او «صبور» است، شکیبایان و صابران را دوست دارد، او «حلیم» است، اهل حلم را دوست دارد. و چون توبه، مغفرت، عفو، گذشت و آمرزش را دوست دارد، بندگانش را می‌آمرزد و توبه‌شان را می‌پذیرد و از آنان درمی‌گذرد و در تقدیر خود برایشان بیان نموده که چه چیزهایی موجب سقوط‌شان در زشتی‌ها و گناهان می‌شود، یا چه چیزی او را به خشم می‌آورد، یا به چه چیزهایی متمسّک شوند که محبوب الله شوند و رضایت و خشنودی‌اش را بدست آورند [۲۸۰].

ظهور اسماء و صفات الهی در زندگی و در نفس بشریت و جهان هستی ‏امری واضح و هویداست، و هیچ نیازی به استدلال ندارد، ‏اما باید دانست راه‌یابی و استفاده‌ی بهینه از آن نشانه‌ها، نیازمند توفیق و هدایت الهی است و اساساً خودِ توفیق از آثار رحمت اوست که تمام جهان و جهانیان را فراگرفته است.

اگر انسان در جهان پهناور و در روح و روان خود بیندیشد، با چیزهای شگفتی مواجه خواهد شد و از آن بهره‌هایی خواهد اندوخت که در خواب هم فکرش را نمی‌کرد، به عنوان مثال وقتی به مفاد این آیه می‌اندیشیم با‏ اموری روبرو می‌شویم که زبان تعبیر در برابر آن ناتوان است، آنجا که می‌فرماید:

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ ١١٦[المؤمنون: ۱۱۵-۱۱۶].

«آیا گمان برده‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما برگردانده نمی‌شوید * پس والا مقام و بلند مرتبه الله است آن که فرمانروای راستین است و هیچ معبودی جز او نیست و صاحب عرش عظیم است».

چیزی که اهمیت توحید اسماء و صفات را چند برابر می‌کند، ثمره و میوه‌ی آن است که افزایش ایمان، ثبات، یقین و نور بصیرت را به دنبال دارد، که بنده را از وقوع در شبهات گمراه کننده و شهوات حرام محافظت می‌کند [۲۸۱].

وقتی این شناخت در قلب بنده رسوخ کند، قطعاً ‌خوف و خشیّت الهی بر روح و روانش حاکم می‌شود، زیرا همانگونه که پیشتر گفتیم هر نامی از نام‌های الله تعالی بر قلب و رفتار انسان تأثیر می‌گذارند یعنی هرگاه قلب معنا و مقتضای یکی از اسماء الله را درک کند، این معرفت در اندیشه و رفتار او نیز انعکاس خواهد یافت.

و هر صفتی عبودیّتی ویژه دارد، که از موجبات و مقتضیات آن صفت به حساب می‌آیند، پس اسماء و صفات الهی مقتضی عبودیّتند، مراد ما از عبودیّت در اینجا انواع مختلف آن است که بر دل و جوارح تأثیر می‌گذارند، به عنوان مثال: شناخت و آگاهی بنده از اینکه پروردگار متعال در سود و زیان، منع و عطا، خلق و رزق، زنده کردن و میراندن و غیره یکتا و یگانه است، در باطن توکّل و اتّکا را ایجاد می‌کند که در ظاهر ثمرات و لوازم آن به خوبی دیده می‌شود و وقتی به سمع، بصر و علم او چشم می‌اندوزد، به یقین درمی‌یابد که به اندازه‌ی کوچکترین ذرّه در آسمانها و زمین از او پنهان نیست و از پنهان و آشکار آگاه است، از خیانت چشم‌ها و پنهان کاری دل‌ها به خوبی واقف است، ثمره‌ی این آگاهی حفظ زبان و جوارح، و قلب از تمام چیزهایی است که الله تعالی از آن راضی نیست، از این رو اعضایش را در مسیری راهنمایی می‌کند که الله أدوست دارد و از آن خشنود است و وقتی به این مرحله رسید، دارای صفت «حیاء» می‌شود و ثمره‌ی حیاء پرهیز از محرّمات و زشتی‌ها و شناخت جود، بخشش، کرم، احسان، نیکی و رحمت الله تعالی است، که ‏امید بیشتر را به دنبال دارد و بالتّبع هرچه شناخت و آگاهی‌اش بالاتر رود عبودیتش در ظاهر و باطن نیز بیشتر و بیشتر می‌شود [۲۸۲].

و نیز معرفت و شناختش از جلال و عزّت الله تعالی، ثمره‌ی خضوع و فروتنی، محبّت و حالات زیبای درونی را برایش به بار می‌نشاند که انواع عبودیت ظاهری از موجبات آن است.

و نیز علم و آگاهی از جمال، کمال و صفات عالیه محبّت ویژه‌ای را موجب می‌شود که از بهترین انواع عبودیّت است، بنابراین تمام مظاهر عبودیت به مقتضای اسماء و صفات برمی‌گردد [۲۸۳].

این احوال که دلها بدان متصف می‌شود، بهترین و کامل‌ترین حالات و باشکوه‌ترین وصفی است که قلب بدان متصف و آراسته می‌شود، وقتی بنده‌ای با تمرین، [ممارست و مجاهدت] به چنین حالتی خو می‌کند و بدان ادامه می‌دهد، فرمانبردار، مطیع و تسلیم اوامر الهی می‌شود و با همین اعمال قلبی است که اعمال ظاهری کمال می‌یابند، از الله تعالی می‌طلبیم دل‌هایمان را سرشار از معرفت، محبت و انابت فرماید، بی‌گمان او گرامی‌ترین و بخشنده‌ترین بخشندگان است [۲۸۴].

[۲۷۸] نگا: مدارج السالکین: ص ۴۱۷-۴۱۸. [۲۷۹] مدارج السالکین: ۲/۴۹. [۲۸۰] مدارج السالکین: ۲/۴۲۰. [۲۸۱] دراسات في مباحث توحید الأسماء والصفات: تمیمی، ۱۴-۱۵. [۲۸۲] مفتاح دار السعادة: ۲/۹۰. [۲۸۳] مفتاح دار السعادة: ۲/۹۰، ابن قیّم. [۲۸۴] القواعد الحسنی لتفسیر القرآن، سعدی: ۱۳۰.