مبحث سوم: حکم انکار یکی از اسماء یا صفات الهی چیست؟
این مسأله یکی از مهمترین مباحث این باب است، از این رو لازم دیدم که به بیان آن بپردازم و بهترین راهکار را فتوایی دیدم که شیخ محمد بن صالح بن عثیمین در پاسخ سئوالی ابراز داشته بود، ایشان دربارهی حکم کسی که یکی از صفات یا اسماء الله تعالی را انکار کند، میفرماید: «انکار دو نوع است:
نوع اول- انکار تکذیب میباشد که بدون هیچ تردیدی کفر است، یعنی اگر کسی یکی از اسماء یا صفات ثابت در کتاب و سنت را انکار کند، مثلاً بگوید: الله دست ندارد، به اجماع مسلمانان کافر خواهد بود، زیرا تکذیب خبر الله أو رسولش جکفر محسوب شده و فرد با این کارش از دایرهی اسلام و مسلمانان خارج میشود.
نوع دوم- انکار تأویل: یعنی اسماء و صفات را انکار نکند، بلکه به تأویلشان بپردازد که این خود نیز دو نوع است:
۱- اینکه چنین تأویلی در زبان عرب جائز باشد، بنابراین موجب کفر نخواهد بود.
۲- در زبان عرب جائز نباشد، که در آن صورت تأویلش موجب کفر است، زیرا اگر برای چنین کاری مجوّز نداشته باشد، قطعاً به دروغ متوسّل شده است، مانند اینکه بگوییم: الله تعالی دست حقیقی ندارد، یا به معنی قدرت و نعمت نیست، گویندهی چنین قولی کافر خواهد بود، زیرا به صورت اطلاق آن را نفی نموده و در واقع تکذیب کرده است، و اگر به عنوان مثال بگوید: مراد از دو دست الله تعالی در این آیه: ﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ﴾[المائدة: ۶۴] [۳۵۰]. آسمانها و زمین است، قطعاً کافر است، زیرا در زبان عرب چنین چیزی درست نبوده و مقتضای حقیقت شرعی آن هم نیست، بنابراین چنین فردی منکر و دروغگو به حساب میآید.
ولی اگر بر این باور باشد که مراد از دست «نعمت»، یا «قدرت» است تکفیر نمیشود، زیرا «ید» در لغت گاهی به معنای «نعمت» و گاهی به معنای «قدرت» است، همچنانکه شاعر بدان اشاره نموده است:
وَکَمْ لِظَلَامِ اللَّیْلِ عِنْدَكَ مِنْ
یَدٍ تُحَدِّثُ أنَّ الْمَانَوِیَّةَ تَکْذِبُ
«تاریکی شب بسیار از نعمت تو برخوردار شده است و از آن خبر میدهد که آئین، مانویّت دروغ است».
[شاعر ممدوح خود را مورد خطاب قرار داده و به او میگوید: تو در تاریکی شب به کارهای خیر و نیک روی میآوری و بر دشمنانت پیروز میشوی و این درحالی است که در مذهب ثنویّت یا همان آئین مانویّت در شب و تاریکی هیچ خیری نیست، اما تو در شب بر دشمنانت پیروز و به مطلبت رسیدهای].
بنابراین در این بیت مراد از «ید»، نعمت است، زیرا آئین مانویّت [۳۵۱]معتقد است که در ظلمت و تاریکی هیچ خیری نیست، بلکه فقط شرّ میآفریند [۳۵۲].
شیخ محمد أمان الجامی/در کتاب (الصفات الإلهیة في حکم من نفی صفة ثابتة بالکتاب والسنة) [۳۵۳]به زیبایی به این نکته اشاره کرده است، که در زیر خلاصهای از آن را میآوریم: «...یا نفی کننده به نصی که به وسیلهاش آن صفت منفی ثابت شده (اعم از کتاب یا سنت) آگاه و عالم است و هیچ شبهه و تردیدی در تغییر مفهومش در آن نص ندارد، مثلاً تحت تأثیر آن شبهات بر این باور باشد که ظاهر آن نصّ مراد نیست، یا مانند انسانهای ساده لوح و کم اطلاع شبهات دیگری برایش حاصل شده و گمراه گشته است، خطرناکترین این شبهات تأثیراتی است که فرد از آراء و اندیشههای متکلّمین میپذیرد، اندیشههایی که دلها را تباه و مفاهیم را تغییر میدهند، چنین کسی که عالمانه و عامدانه و بدون وجود شبهات قابل تأویل و صرفاً از روی انکار و عناد به نفی صفات الهی میپردازد، بیگمان در شمار بیمار دلانی است که طبع قلب شدهاند و قطعاً چنین کسانی کافرند و از دایرهی اسلام خارجند، زیرا آگاهانه سخن الله تعالی و رسولش جرا بدون هیچ عذری تکذیب کردهاند و همانگونه که میدانیم کفری که فرد را از دایرهی اسلام خارج میسازد همان کفر عناد و انکار است.
دوم: یا نفی کننده جاهل است و از مفهوم صحیح آن صفت آگاهی ندارد، امید دارم این فرد در چنین حالتی معذور باشد، اما در میان علما اختلاف در این است که آیا عذر انسانی که در اصول دین جهل دارد پذیرفته است یا نه؟ [۳۵۴].
ابن تیمیه/در این باب سخنان جالبی دارد، ایشان میفرمایند: «مبادرت به تکفیر و تفسیق دیگران در این باب امر بسیار خطرناکی است و باید خوب در این مسأله تحقیق و تفاصیل آن را شناخت، زیرا کفری که فرد را از دایرهی اسلام خارج و کافرش میگرداند، همان انکار افعال، صفات و احکامی است که رسول الله جاز آن خبر داده و از اصل توحید (وحده ولاشریک له) گرفته شده است.
و نیز هرکس بالضروره مسألهی معلوم و شناخته شدهای از دین را انکار کند، کافر خواهد شد، البته این مسأله نیازمند تفصیل بیشتر است که این مقال را مجال آن نیست، بسیاری از علما در مسائل عقیده عذر به جهل را امری مقبول و گروه دیگر غیر قابل قبول میدانند.
[۳۵۰] الـمجموع الثمین: ج ۲ ص ۶۲-۶۳. [۳۵۱] آئین مانویّت یکی از ادیان قدیم پیش از اسلام در سرزمین پارس بوده است و در زمینهی عقاید و اخلاق به انحرافات زیادی دچار گشته بود، آنان معتقد بودند که نور و ظلمت قدیمیاند و با هم آمیخته و جهان از آن دو پدید آمده، کسانی که اهل شرّند از ظلمت و آنهایی که اهل خیرند از نور به وجود آمدهاند و باید کوشید نور را از ظلمت رهایی داد. [۳۵۲] الـمجموع الثمین: ج ۲ ص ۶۳. [۳۵۳] الصفات الالهیة: ص ۳۵۳. [۳۵۴] الصفات الإلهیة في الکتاب والسنة: با اندکی تصرف ۳۵۳-۳۵۴.