توحید اسما و صفات

فهرست کتاب

مبحث دوم: ابوحامد غزالی

مبحث دوم: ابوحامد غزالی

معروف است که‏امام غزالی/در زندگی‌اش مراحل زیادی را پشت سر گذاشته و هر مرحله دارای مبادی، اصول و تأثیرات خاص خود است، گاهی از غزالی فیلسوف به سوی باطنی‏گری و گاه از غزالی متکلم به غزالی متصوف و غیره...

او بر این باور بوده که طالبین علم به چهار گروه زیر تقسیم شده‌اند:

۱- متکلمون: ادّعا می‌کنند که اهل رأی و نظرند.

۲- باطنیه: بر این باورند که‏ آنها اهل علم‌اند و آموزش‌های خود را از‏ امام معصوم دریافت کرده‌اند.

۳- فلاسفه: مدّعی‌اند که اهل منطق و برهانند.

۴- صوفیه: ادعا می کنند که آنها خواصند و اهل مشاهده و مکاشفه [۳۳۴].

امام بر این باور است که اگر حقی متصور باشد باید در یکی از این چهار صنف آن را جست، چرا که همه‌ی آنها مدعی‌اند که در پی حقند! او در پیمایش مکاتب مختلف به تجربیات نادری دست یافته بود، زیرا در مسیر تمامی این مکاتب سیر کرده ودر عمقشان فرو رفته و به نتایج و دستاوردهای گرانبها رسیده بود و خودش بر این باور است که هرکس خواهان حق باشد، می‌تواند از آن‌ها استفاده‌های زیادی ببرد. در کتابش (إلجام العوام عن علم الکلام) به این نتیجه رسیده که در سیر إلی الله فقط باید به کتاب و سنت پیامبر جرجوع کرد.

در بخشی از آن کتاب می‌فرماید: «صحابه (رضوان الله علیهم) در اثبات نبوت محمد جبرای یهودیان و مسیحیان نیازمند دلیل و برهان بودند و این دلایل چیزی جز دلایل قرآنی نبود، از این رو می‌بینیم به آن اکتفاء می‌کردند و در مناظرات خود به قیاس عقلی و مقدّمات منطقی روی نیاوردند، زیرا می‌دانستند آن علوم عامل اصلی فتنه و مصدر تشویش و اضطراب است و هرکه دلایل قرآنی قانعش نکند، فقط شمشیر و سنان او را ساکت خواهد کرد، اساساً آیا پس از بیان خداوند، بیان دیگری نیز وجود دارد؟» [۳۳۵].

آری! ‏امام غزالی از کسانی بود که در دریای بیکران علوم مختلف فرورفته و راه راست اسلام و مسلمانان را -که همان راه میانه است- رها کرده بود، ‏اما [به لطف إلهی] دوباره به عقیده‌ی درست که همان روش اهل سنت و جماعت است بازگشت.

[۳۳۴] ابوحامد الغزالی و التصوف: عبد الرحمن دمشقیه ۴۹-۵۰. [۳۳۵] إلجام العوام عن علم الکلام، غزالی، ص: ۸۹-۹۰.