دین اسلام ماهیت شرایع

فهرست کتاب

ج- اصطلاح «بِر» در سنّت نبوی

ج- اصطلاح «بِر» در سنّت نبوی

واژۀ مذکور، در احادیث پیامبر  ج نیز بسیار بیان شده و در همان معانی قبلی به کار رفته و امکان دارد در مفاهیم دیگری نیز آمده باشد؛ مثلا در مفهوم خوش‌اخلاقی، آرامش روحی و ... .

به طور مثال، در صحیح مسلم، از نواس بن سمعان  س روایت شده که پیامبر  ج فرمودند: «الْبِرُّ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَالإِثْمُ مَا حَاكَ فِي صَدْرِكَ، وَكَرِهْتَ أَنْ يَطَّلِعَ عَلَيْهِ النَّاسُ»[٣٧]؛ «بِرّ یعنی اخلاق نیکو و گناه عملی است که در سینه‌ [یا دل] تو، خدشه وارد کند و ناپسند بدانی که مردم از آن آگاه شوند.»

وابصه بن معبد  س می‌گوید که نزد رسول الله  ج آمدم و ایشان پرسیدند: «جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ وَالإِثْمِ؟»؛ «آمدی تا دربارۀ بِرّ و گناه بپرسی؟» گفتم: آری. پیامبر  ج فرمودند: «اسْتَفْتِ قَلْبَكَ؛ الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبُ، والإِثْمُ مَا حَاكَ فِي النَّفْسِ، وَتَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ، وَإِنْ أَفْتَاكَ النَّاسُ وَأَفْتَوْكَ»[٣٨]؛ «از دلت بپرس: نیکی یعنی آنچه جان و دل با آن آرام گیرد و گناه یعنی آنچه در دل خدشه وارد کند و در سینه [یا دل] تردید اندازد، هرچند مردم به تو فتوا [به دروغ] دهند و برای تو حکم صادر کنند.»

ابن رجب  / در توضیح دو حدیث قبلی می‌آورد: «تفسیرشان از بِرّ متفاوت شد، زیرا این اصطلاح از دو جنبۀ مشخّص، اطلاق می‌گردد:

١. از جنبۀ برخورد با مخلوقات و نیکی به آن‎ها که بسا اوقات در معنای نیکی به والدین کاربرد دارد و گفته می‌شود: بِرّ الوالدین. همچنین در موارد زیادی، به مفهوم نیکی به عموم مخلوقات می‌آید. ابن مبارک کتابی با عنوان «کتاب البِرّ والصّلة» نگاشته و در صحیح بخاری و جامع ترمذی نیز فصلی با همین عنوان آمده که مشتمل بر نیکی به همۀ مخلوقات بوده و احسان به پدر و مادر مقدّم شده است.

بهز بن حکیم از پدرش، و او از جدّش روایت نموده که پرسید: ای رسول الله! چه کسی از همه نیکوکارتر است [یا اینکه به چه کسی نیکی کنم]؟ پیامبر  ج پاسخ دادند: «أُمَّكَ»؛ «مادرت» دوباره پرسید: سپس چه کسی؟ رسول الله  ج فرمودند: «ثُمَّ أَبَاكَ»؛ «سپس پدرت» او گفت: پس از آن، چه کسی؟ رسول الله  ج در جواب فرمودند: «ثُمَّ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَبَ»[٣٩]؛ «سپس فرد نزدیک‌تر و نزدیک‌تر [به تو].»

این سخن پیامبر  ج نیز به همین معناست که فرمودند: «الْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلا الْجَنَّةُ»[٤٠]؛ «پاداش حجّ پسندیده و مقبول، فقط بهشت است.» در «المسند»[٤١] روایت شده که از پیامبر  ج دربارۀ خوبی حج سؤال شد و ایشان فرمودند: «إطعامُ الطّعام، وإفشاءُ السّلام»؛ «طعام‌دادن و آشکارساختن سلام.» و در روایتی دیگر آمده که فرمودند: «وطیبُ الكلام»[٤٢]؛ «سخن نیکو [گفتن]»

ابن عمر  ب می‌گفت: بِرّ کار آسانی است؛ چهره‌ای گشاده و سخنی نرم.[٤٣]

اگر اصطلاح «بِرّ» با واژۀ «تقوا» همراه شود؛ مانند آیۀ: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ[المائدة: ٢]، گاهی اوقات، مراد از «بِرّ»، رفتار نیک با مردم و هدف از تقوا، معاملۀ با الله تعالی به‌وسیلۀ انجام دستورات و دوری از محرّمات اوست.

در برخی موارد، مراد از بِرّ، انجام واجبات و هدف از تقوا، دوری از محرّمات است.

و در آیۀ: ﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ [المائدة: ٢]، گاهی اوقات، مراد از إثم، گناهان و هدف از عدوان، ستم به مخلوق است. همچنین امکان دارد مراد از إثم، آنچه در اصل خود حرام به شمار می‌رود، باشد؛ همچون زنا، دزدی و نوشیدن شراب. و احتمالاً هدف از عدوان، ترک آنچه مباح بوده و انجام آنچه ممنوع به شمار می‌رود، است هرچند در اصل، اجازۀ انجام شبیه این کار وجود دارد؛ مانند کشتن کسی به منظور قصاص و کشتن فردی که قتلش جایز نیست یا گرفتن بیش از آنچه در زکات و امثال آن واجب بوده و یا زدن شلّاق بیش از اندازه، برای اجرای حد و ... .»[٤٤]

سپس ابن رجب  / مفهوم دوم را بیان نموده و می‌گوید: «دومین معنای بِرّ، این است که مراد از آن، انجام تمامی طاعات آشکار و پنهان باشد؛ همچون:

﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ[البقرة: ١٧٧]

«نیکی این نیست که روی خود را به سمت مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی [و نیکوکار]کسی است که به الله و روز قیامت و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران، ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست‌داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و گدایان و در [راه آزادی] بردگان بدهد و نماز را بر پای دارد و زکات را بدهد. و وفاکنندگان به پیمانشان وقتی پیمان بندند و [کسانی که] در فقر و سختی و زیان و بیماری و به هنگام نبرد شکیبایند؛ این‌ها کسانی هستند که راست گفتند و آنان پرهیزگارانند.»

روایت شده که از پیامبر  ج دربارۀ ایمان پرسیده شد و ایشان آیۀ فوق را تلاوت نمودند.[٤٥]

پس بِرّ با این معنا شامل تمامی عبادات باطنی؛ مانند ایمان به الله و فرشتگان و کتاب‌ها و رسولان الهی، و عبادات ظاهری؛ همچون انفاق اموال در راه رضایت الله، برپاداشتن نماز، پرداخت زکات، وفای به عهد، صبر بر تقدیرها؛ مانند بیماری و نداری و صبر بر طاعات؛ همچون پایداری در هنگام رویارویی با دشمن، می‌شود.»[٤٦]

ابن رجب در ادامه می‌گوید: «پاسخ پیامبر  ج در روایت نوّاس  س شامل تمامی این ویژگی‌ها بود، زیرا گاهی اوقات، مراد از خوش‌اخلاقی، خوگرفتن با اخلاق شریعت و ادب‌آموزی از آداب الهی؛ آدابی که بندگانش را به‌وسیلۀ آن‎ها در کتابش ادب نموده، است، چنانکه الله متعال به پیامبر  ج می‌فرماید:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ[القلم: ٤]

«و یقیناً تو [ای محمّد!  ج] بر اخلاق و خوی بسیار عظیم و والایی هستی.»

و أمّ‌المؤمنین عایشه  ل می‌گوید: «اخلاق پیامبر  ج، [هماهنگ با] قرآنکریم بود»[٤٧].

یعنی پیامبر  ج از آداب قرآن ادب آموخته، پس دستوراتش را انجام داده و از ممنوعاتش پرهیز می‌نمودند و در نتیجه، برای پیامبر  ج عمل به قرآن کریم، عادت و اخلاقشان شده بود؛ مانند سرشت و طبیعتی که هرگز از ایشان جدا نمی‌شد. بهترین و شریف‌ترین و زیباترین اخلاق، همین است.[٤٨]

بنا بر قولی، تمامی دین، اخلاق است و در روایت وابصه آمد که: «الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبُ»[٤٩]؛ «نیکی یعنی آنچه جان و دل با آن آرام گیرد.»

در روایتی دیگر چنین آمده است: «ما إنشرحَ إلیه الصّدرُ»[٥٠]؛ «آنچه سینه [یا دل] با آن باز [و شاد] شود.»

حلال را نیز این‌گونه تفسیر نموده، چنانکه در روایت ابوثعلبه و دیگران آمده است. و این نشان می‌دهد که الله   بندگانش را بر شناخت حقیقت و آرام‌گرفتن با آن و پذیرش آن آفرید و محبّت حقیقت و نفرت از ضدّ آن را در سرشت‌ها نهادینه کرد.»[٥١]

براساس مطالب مطرح‌شده، بخشی از معانی بِرّ و نتایج عمیقش برای ما روشن گشت.

[٣٧]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٥٥٣.

[٣٨]- مسند احمد، ج ٤، ص ٢٢٨؛ دارمی، ج ٢، صص ٢٤٥- ٢٤٦؛ ابویعلی، شمارۀ حدیث: ١٥٨٦ و ١٥٨٧؛ نووی  / در کتاب الأربعین، شمارۀ حدیث: ٢٧، این حدیث را حسن دانسته است.

[٣٩]- مسند احمد، ج ٥، ص ٣، ٥؛ بخاری  / در الأدب المفرد، شمارۀ حدیث: ٣؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: ٥١٣٩؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ١٨٩٧، ترمذی  / حدیث فوق را حسن می‌داند.

[٤٠]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ١٧٧٣؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٣٤٩ و ٤٣٧.

[٤١]- المسند، ج ٣، ص ٣٢٥، ٣٣٤.

[٤٢]- طبرانی در معجم الأوسط، شمارۀ حدیث: ٥٣٢٥؛ حاکم، ج ١، ص ٤٨٣.

[٤٣]- خرائطی این عبارت را در مکارم الأخلاق، صص ٢٣- ٢٤ آورده است.

[٤٤]- جامع العلوم والحکم، ج ٢، صص ٩٧- ٩٨.

[٤٥]- ابن ابی حاتم این روایت را در تفسیر خود، شمارۀ حدیث: ١٥٣٩ آورده است.

[٤٦]- جامع العلوم والحکم، ج ٢، ص ٩٩.

[٤٧]- مسند احمد، ج ٦، ص ٩١، ١٦٣، ٢١٦؛ نسائی در السّنن الکبری، ج ٦، ص ٤١٢.

[٤٨]- نک: حاشیة السّندي علی سنن النّسائی، ج ٣، ص ٢٠٠.

[٤٩]- قبلا بیان شد.

[٥٠]- قبلا بیان گردید.

[٥١]- جامع العلوم والحکم، ج ٢، ص ٩٩.