دین اسلام ماهیت شرایع

فهرست کتاب

٢- جایگاه و اهمّیت قضاوت

٢- جایگاه و اهمّیت قضاوت

این موضوع جایگاهی بزرگ و اهمّیت فراوانی دارد، زیرا از ضروریّات حکومت و یکی از بزرگ‌ترین پایه‌های هر دولتی به شمار می‌رود و مصلحت مردم وابسته به وجود قضاوت و توجّه به آن است.

اگر قضاوت از بین برود، جامعه فرو می‌پاشد، کارها خراب می‌شود، حقوق تباه می‌گردد و هرج و مرج رواج می‌یابد.

به سبب اهمّیت این موضوع، اسلام به آن توجّه زیادی نموده و مسألۀ قضاوت را یکی از احکام مهم به شمار آورده و برای کسی که این وظیفه را عهده‌دار شود، شروط ویژه‌ای تعیین نموده تا اهدافِ مسؤولیّت قضاوت محقّق گردد.

بدون تردید صحابه  ش بر اجرا و انجام قضاوت در میان مردم اجماع داشته و در زمان پیامبر  ج و پس از آن، اقدام به این کار کرده‌اند.

و در ابتدای اسلام، قدرت و نظام قضایی در اختیار خلفاء بود.

ابن خلدون  / می‌گوید: «در صدر اسلام، خلفاء کار قضاوت را بر عهده داشتند و آن را به فرد دیگری واگذار نمی‌کردند.

نخستین فردی که این وظیفه را به دیگران سپرد، سیّدنا عمر بن خطّاب  س بود.

دلیل اینکه قضاوت را – هرچند مربوط به خودشان می‌شد- به دیگران واگذار می‌کردند، این بود که آنان مشغول سیاست عمومی و کارهای فراوان دیگری بودند.»[٧٠٧]

از آنجا که قضاوت بسیار مهم و ضروری است، احادیث فراوانی به منظور ترغیب و ترهیب در این زمینه بیان شده است. پیامبر  ج دیگران را تشویق به این کار نمودند، زیرا دارای مصالحی بزرگ بوده و مهم‌ترین آن، اجرای عدالت است.

و نیز افرادی را که تحمّل پیامدها و نتایجش را ندارند، از این مسؤولیّت برحذر داشته‌اند.

رسول الله  ج می‌فرمایند: «القُضَاةُ ثَلَاثَةٌ: قَاضِيَانِ فِي النَّارِ، وَقَاضٍ فِي الجَنَّةِ، رَجُلٌ قَضَى بِغَيْرِ الحَقِّ فَعَلِمَ ذَاكَ فَذَاكَ فِي النَّارِ، وَقَاضٍ لَا يَعْلَمُ فَأَهْلَكَ حُقُوقَ النَّاسِ فَهُوَ فِي النَّارِ، وَقَاضٍ قَضَى بِالحَقِّ فَذَلِكَ فِي الجَنَّةِ»[٧٠٨]؛ «قاضیان بر سه گونه‌اند: دو نوع‎شان در آتش و یکی در بهشت خواهد بود؛ مردی که دانسته به ناحق حکم کرده، در آتش است و حاکمی که نمی‌داند و حقوق مردم را تباه می‌سازد نیز به دوزخ می‌رود، امّا داوری که به حق حکم نموده، وارد بهشت می‌شود.»

همچنین فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ القَاضِي مَا لَمْ يَجُرْ، فَإِذَا جَارَ تَخَلَّى عَنْهُ وَلَزِمَهُ الشَّيْطَانُ»[٧٠٩]؛ «قطعاً الله   به همراه قاضی است تا زمانی که ستم نکند، امّا وقتی ستم نماید، الله متعال او را رها می‌کند و شیطان همراهش می‌شود.»

عالمان نیز مطالبی دربارۀ موضوع مذکور بیان کرده‌اند؛ سرخسی  / می‌گوید: «قضاوت به حق باعث اجرا و آشکارساختن عدالت می‌شود و آسمان‎ها و زمین بر پایۀ عدالت برقرارند. قضاوت به حق سبب نابودی ظلم و ستم می‌گردد و هر فرد عاقلی خواهان همین مطلب است. علاوه بر این، باعث می‌شود تا حقّ مظلوم از ظالم گرفته شود و به مستحقّش برسد و نیز امر به معروف و نهی از منکر است.

هدف از بعثت پیامبران و رسولان علیهم السلام داوری براساس حقّ و عدالت در میان مردم بود و خلفای راشدين  ش به این امر پرداختند.»[٧١٠]

به همین سبب، بسیاری از عالمان وظیفۀ قضاوت را پذیرفتند و عدالت را برپا ساخته و پرچمش را برافراشتند.

و به دلیل بزرگی و اهمّیت جایگاه قضاوت، عالمان فراوانی از پذیرش این مسؤولیّت سر باز زدند.[٧١١]

[٧٠٧]- نک: مقدّمة ابن خلدون، ج ٢، ص ٥٦٧.

[٧٠٨]- ابوداود، شمارۀ حدیث: ٣٥٧٣؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ١٣٢٢؛ آلبانی در صحیح سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٣٠٥١، این روایت را صحیح می‌داند.

[٧٠٩]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ١٣٣٠؛ آلبانی  / این حدیث را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: ١٨٢٧ حسن دانسته است.

[٧١٠]- المبسوط، سرخسی، ج ١٦، ص ١٦.

[٧١١]- نک: النّظام السّیاسي في الإسلام، عبدالعزیز خیّاط، صص ٢٤٨- ٢٤٩؛ النّظام السّیاسي في الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، صص ١٠٧- ١٠٨.