گفتار اول: مطالب موجود دربارۀ گرامیداشت سنّت و فضیلت حدیث و محدّثان
از آنجا که سنّت یکی از منابع قانونگذاری بوده و از پیامبر ج گرفته شده و الله تعالی به مؤمنان فرمان داده که رسول الله ج را گرامی بدارند و افرادی که صدایشان را در نزد ایشان پایین میآورند را تحسین نموده، قطعاً احترام به سنّت نیز همچون احترام به پیامبر ج لازم است و همین مطلب باعث شده که علما به گرامیداشت و بزرگداشت سنّت توجّه بسیاری داشته باشند. اکنون نمونههایی از این موارد بیان میگردد:
١. عمرو بن میمون روایت نموده که روزی ابن مسعود س حدیث میگفت و زمانی که «قال رسول الله ج» را بر زبان آورد، چنان بیقرار شد که دیدم عرق از پیشانیاش جاری گشت. و بنا بر روایتی، اشک از چشمانش جاری شد و رگهای گردنش متورّم گشت.
٢. وقتی در نزد ابن سیرین / حدیث پیامبر ج خوانده میشد، اگر میخندید، فورا مضطرب و خاشع میگشت.
٣. از امام مالک / بیش از هرکس دیگری، چنین مواردی نقل شده است. وی هرگاه قصد بیان حدیث مینمود، غسل میکرد، خوشبویی میزد، لباسی نو میپوشید، عمّامه میگذاشت، بر روی تختی مینشست و بسیار فروتن بود و تا زمانی که از نقل حدیث فارغ میشد، از عود [گیاهی خوشبو] استفاده کرده و میگفت: دوست دارم که حدیث پیامبر ج را گرامی بدارم.
امام مالک / ناپسند میدانست که در حالت ایستاده یا با عجله، حدیث نقل کند. قاضی عیاض این اخبار را در کتاب «الشّفاء» آورده است.[١٠٤]
تمامی این موارد، به قصد گرامیداشت رسول الله ج و بزرگداشت آن الفاظ شریف که برترین و باارزشترین سخن پس از کلام الهی است، انجام میشد.[١٠٥]
الله أ به فراگیری علم تشویق نموده و علما را توصیف کرده و به آنان اشاره نموده است، به گونهای که گواهی علما را در کنار گواهی خود و فرشتگانش برای اثبات یگانگی خویش آورده و خشیت الهی را منحصر در آنان ساخته و کسانی که میدانند را با کسانی که نمیدانند، برابر ندانسته است.[١٠٦]
رسول الله ج نیز به فراگیری علم تشویق نموده و خبر دادند که علما وارثان پیامبران علیهم السلام هستند و فرشتگان الهی بالهایشان را برای کسی که علم بیاموزد، میگسترانند.[١٠٧] احادیث بسیاری در این زمینه وجود دارد.
بنابراین کسی که حدیث پیامبر ج را داشته باشد و مشغول فراگیری و آموزش آن شود، مدح و توصیف فراوانی شامل حالش خواهد شد و همین مطلب برای شرافت و فضیلت حدیث و محدّثان کافی است. صرفنمودن عمر در یادگیری و انتشار حدیث، بهتر از اشتغال به عبادات نفلی است، زیرا این کار، باعث بیان و تبلیغ قرآن، احیای سنّت نبوی و اقتدای به پیامبر ج در دعوت و تبلیغ میشود و اگر فقط فضیلت و پاداش فرستادن درود فراوان بر پیامبر ج را ببرند، بازهم همین مقدار برایشان کافی است، چنانکه رسول الله ج میفرمایند: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَيَّ صَلَاةً»[١٠٨]؛ «سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم به من در روز قیامت، کسی است که درود بیشتری بر من فرستاده باشد.»
همچنین باعث میشود که دعای پیامبر ج شامل حالشان شود، چنانکه در مسند و سنن، از زید بن ثابت و دیگران ش روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْدًا سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَأَدَّاهَا كمَا سَمعَها»[١٠٩]؛ «الله تعالی شاد و خرّم بدارد بندهای که سخنم را بشنود، سپس آن را حفظ کند و همانگونه که شنیده است، آن را [به دیگران] برساند.»
علاوه بر این، باعث میشود فرمان پیامبر ج اجرا گردد که میفرمایند: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً»[١١٠]؛ «از [قول] من تبلیغ کنید [و به مردم برسانید] اگرچه یک آیه باشد.»
[١٠٤]- نک: کتاب الشّفاء، ج ٢، ص ٤٣.
[١٠٥]- نک: أخبار الآحاد، ص ١٩.
[١٠٦]- مثلا: ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ﴾ [آل عمران: ١٨]؛ «الله گواهی داده که معبودی [بر حق] جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز بر این مطلب گواهی میدهند].»، ﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: ٢٨]؛ «از میان بندگان الله، فقط دانایان از او میترسند.»، ﴿قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ﴾ [الزّمر: ٩] «بگو: آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، با هم برابرند؟!»
[١٠٧]- نک: حدیث صحیحی که امام احمد، ج ٤، ص ٢٣٩؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: ٣٦٤١؛ ترمذی، شمارۀ حدیث: ٢٨٢٣ و دیگران از ابودرداء س روایت کردهاند.
[١٠٨]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ٤٨٤. ترمذی / این حدیث را حسن و غریب میداند.
[١٠٩]- به نقل از زید بن ثابت س که احمد، ج ٤، ص ٨٠؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: ٢٣٠؛ دارمی، ج ١، ص ٧٥ آن را روایت نمودهاند و ابوداود، شمارۀ حدیث: ٣٦٦٠ و ترمذی، شمارۀ حدیث: ٢٧٩٥ روایتی در همین معنا آوردهاند و نیز احمد، ج ٤، ص ٨٠؛ دارمی، ج ١، ص ٧٤ و ابن ماجه، شمارۀ حدیث: ٣٠٥٦ آن را از جبیر بن مطعم نقل کردهاند.
[١١٠]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٣٤٦١؛ احمد، ج ٢، ص ١٥٩ به نقل از عبدالله بن عمرو بنعاص ب.