مبحث دوم: دلالت عقل بر ایمان به الله متعال
از نظر عقلی، لازم است که تمامی مخلوقات پدیدآورنده و آفریدگاری داشته باشند، زیرا امکان ندارد به خودی خود یا اتّفاقی به وجود آمده باشند؛ به عبارتی دیگر، امکان ندارد که این مخلوقات خودشان را به وجود آورده باشند و هیچ چیز نمیتواند خودش را بیافریند، چون پیش از پیدایش، معدوم [نیست] است و شیء معدوم چگونه میتواند پدیدآورنده باشد؟!
همچنین امکان ندارد که به طور اتّفاقی به وجود آمده باشند، زیرا هر حادثی نیاز به مُحدِث و به وجودآورندهای دارد و وجود مخلوقات با این ساختار هماهنگ و شگفتآور و منظّم و این ارتباط به همپیوسته در میان اسباب و مسبّبات و در بین مخلوقات، دلیلی قطعی است که اتّفاقی به وجود نیامدهاند.[١٩٠]
علاوه بر این، نیاز شدید مخلوق دلیلی دیگر بر این مدّعاست. نیاز، ویژگی ذاتی و ثابت مخلوق است که نشان میدهد باید آفریدگاری کامل و بینیاز از غیر باشد و این آفریدگار، پروردگار جهانیان است.
الله ﻷ این دلیل عقلی و برهان قاطع را در سورۀ «طور» بیان فرموده است:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ﴾[الطّور: ٣٥]
«آیا آنها از هیچ [و بدون آفریننده]، خلق شدهاند یا خود خالق [خویش] اند؟!»
یعنی آنها بدون آفریدگار به وجود نیامدهاند و خودشان نیز آفریدگار خویش نیستند، در نتیجه، آفریدگارشان الله متعال است.
به همین علّت، وقتی جبیر بن مطعم س سورۀ «طور» را از زبان رسول الله ج میشنید و ایشان به آیۀ: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ﴾[الطّور: ٣٥] رسیدند، گفت: «نزدیک بود دلم از جا کنده شود و اولین باری بود که ایمان در دلم نشست.» بخاری / این حدیث را به صورت مفرّق[١٩١] روایت کرده است.[١٩٢]
از این رو، الله ـ در بسیاری از آیات قرآن، انسانها را تشویق به تعقّل و تفکّر میکند و فراوانی آیاتی که با ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ و ﴿لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾ پایان مییابند، بزرگترین گواه است، زیرا وقتی انسان تفکّر نماید، پند میگیرد و حقیقت را میشناسد و زمانی که پند گیرد، میترسد و باتقوا و فرمانبردار میگردد.
به همین سبب، میبینیم که افراد عاقل و تلاشگر و جویندگان حقیقت، به آن میرسند و در این راه، موفّق میشوند.
آنچه بیشتر باعث تأکید و اثبات مطلب مذکور میشود، این است که بسیاری از اندیشمندان غربی بر اثر تفکّر و جستجوی حقیقت، آن را مییابند و هدایت میگردند.
کسی که به کتاب «الله یتجلّی في عصر العلم» نوشتۀ سی دانشمند فیزیکدان و ستارهشناس که در این حوزه، استاد و صاحبنظر بودند و نیز به کتاب «کریسی موریسون»؛ رئیس آکادمی علوم در نیویورک، تحت عنوان «الإنسان لایقوم وحده» که با عنوان «العلم یدعو إلی الإیمان» به زبان عربی ترجمه شده است، توجّه نماید، خواهد دانست که دانشمند واقعی و نیز فرد عامی، قطعاً مؤمن است و بدون تردید الحاد و کفر از عالمان کمسواد سر میزند؛ افرادی که اندکی علم فرا گرفتهاند و از این طریق، فطرت مؤمن و پاکشان را تباه و فاسد نموده و به علمی که منجر به ایمان میشود، نرسیدهاند.[١٩٣]
بر این اساس، برایمان روشن میگردد که عقل دلالت بر یگانگی الله تعالی دارد.
در صورتی که عقل این موضوع را انکار نماید، خود عقل مشکل دارد و شاعر راست گفته است که:
إذا ادّعَی العَقلُ إنکَارَهُ
فأنکرِ العقلَ وَدَعوَاهُ
«اگر عقل ادّعای انکارش را داشت، پس تو عقل و ادّعایش را انکار و رد کن.»
شاعری دیگر چنین میسراید:
يَعْتَرِضُ العَقْلُ عَلَى خَالِقٍ
مِنْ بَعْضِ مَخْلُوقَاتِهِ العَقْلُ
«عقل بر آفریدگاری اعتراض میکند که خودِ عقل یکی از مخلوقاتش است!»
بنابراین دانستیم سخن کسی که میگوید: جهان هستی اتّفاقی به وجود آمده یا اینکه خود طبیعت آفریدگار است، باطل و اشتباه بوده، زیرا این ادّعاها یعنی فقط عناد و مخالفت با آنچه از طریق عقل و نقل ثابت شده است. از کسی که میگوید جهان هستی اتّفاقی و بدون علّت به وجود آمده است، میپرسیم: چگونه امکان دارد این جهان گسترده و بزرگ و هماهنگ، اتّفاقی ایجاد شده باشد؟!
اکنون به مثالی که دانشمند امریکایی «کریسی موریسون»[١٩٤] میآورد تا اثبات نماید پیدایش جهان هستی علّت داشته و اتّفاقی نبوده است، دقّت کن؛ او میگوید: «١٠ سکّه را به طور جداگانه انتخاب نما و آنها را به ترتیب – از ١ تا ١٠- شمارهگذاری کن و در جیب خود بگذار و محکم تکان بده. سپس سعی کن که آنها را به ترتیب – از ١ تا ١٠- از جیب خود بیرون بیاوری.
شانس یا احتمال بیرونآوردن سکّۀ شمارۀ ١، ١ از ١٠ است.
و احتمال بیرونکشیدن سکّۀ شمارۀ ١ و سپس سکّۀ شمارۀ ٢، ١ تا ١٠٠ و احتمال بیرونآمدن سکّههای شمارۀ ١ و ٢و ٣ به ترتیب، ١ تا ١٠٠٠ و امکان بیرونآوردن سکّههای شمارۀ ١ و ٢و ٣و ٤ پشت سر هم، ١ تا ١٠٠٠٠ است و ... تا اینکه احتمال بیرونآمدن سکّههای شمارۀ ١ تا ١٠ با همان ترتیب اولیه، ١ تا ١٠ بیلیون است.
هدف از این مثال ساده، این است که برایت روشن سازیم چگونه اعداد به شکلی حیرتآور و بدون اینکه اتّفاقی باشد، زیاد میگردند!
علاوه بر این، اگر جهان هستی اتّفاقی و بدون علّت به وجود میآمد، ساخت و پبدایش آن چقدر طول میکشید؟!
حساب آن از این طریق، امری خیالی و بسیار سخت خواهد بود و حتّی نمیتوان آن را تصوّر کرد.
آنچه در جهان هستی وجود دارد، نشان میدهد که توسّط ذاتی حکیم و علیم و خبیر به وجود آمده، امّا انسان بسیار ستمپیشه و نادان است:
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَكۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَيِّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ﴾[عبس: ١٧-١٩]
«مرگ بر [این] انسان، چقدر ناسپاس است؟![الله] او را از چه چیز آفریده است؟او را از نطفۀ [ناچیز] آفرید، سپس وی را موزون ساخت.»[١٩٥]
اینکه گفته میشود طبیعت، آفریدگار مخلوقات است، بهتانی بزرگ و بیدلیل و اشتباهی روشن است که نیازی به ردّ و پاسخ ندارد، و بلکه تصوّر این مطلب برای انکار و پاسخ به قائلانش کافی است.[١٩٦]
یکی از این ادّعاها، نظریّۀ «داروین» است که پیروانش قصد دارند از این طریق، علّت وجود زندگان و مخلوقات را بیان کنند. براساس این نظریّه، گمان میکنند که انسان در اصل، حیوانی کوچک و ساختهشده از آب بوده و سپس محیط تغییراتی را در شکل و ساختارش به وجود آورده و باعث ایجاد صفاتی جدید در این موجود شده است. در ادامه، صفاتِ کسبشده، به فرزندان انتقال یافته تا مجموعۀ این صفات کوچک و برخاسته از محیط، در طول میلیونها سال باعث ایجاد صفاتی بسیار و پیشرفته گشته و آن مخلوق ابتدایی را تبدیل به مخلوقی برتر کرده است. سپس پیدایش صفات بر اثر محیط ادامه یافته و مخلوقات بزرگتر شدهاند تا بالاخره منجر به پیدایش انسان گشته است.
خلاصۀ دیدگاه مذکور همین بوده و عیب و نقص آن بسیار روشن و آشکار است.[١٩٧]
بسیاری از پیروان نظریّه مذکور، پی به بطلان آن بردهاند.
یکی از اعتراضاتی که بر دیدگاه «داروین» وارد شده، این است که: اگر فرض کنیم دیدگاه مزبور صحیح باشد، پس آن حیوان کوچک را چه کسی آفریده است؟! و چه کسی آن را پرورش و رشد داده تا به این شکل رسیده است؟!
[١٩٠]- الرّیاض النّاضرة، ابن سعدی، ص ١٩٤؛ رسائل في العقیدة، صص ١١- ١٥.
[١٩١]- امام بخاری این حدیث را در ابواب مختلفِ کتاب صحیح خود به صورت پراکنده و با روایات و الفاظ متعدد ذکر کرده است. (مصحح)
[١٩٢]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٧٦٥، ٣٠٥٠، ٤٠٢٣، ٤٨٥٤؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٤٦٣.
[١٩٣]- نک: کتاب «الله یتجلّی في عصر العلم» تالیف گروهی منتخب از دانشمندان امریکایی به مناسبت سال بینالمللی فیزیک که «جون کلوفر مونسما» آن را ویرایش نمود و دکتر دمراش عبدالحمید سرحان آن را به زبان عربی ترجمه کرد. سپس دکتر محمّد جمال الدّین فندی این کتاب را بازبینی و تشریح نمود؛ همچنین نک: العلم یدعو إلی الإیمان، تألیف کریسی موریسون، ترجمه: محمّد صالح. هر دو کتاب مذکور توسّط انتشارات دارالقلم بیروت، منتشر شده است.
[١٩٤]- رئیس سابق فرهنگستان علوم در نیویورک، رئیس مؤسّسۀ امریکایی در شهر نیویورک، عضو هیأت اجرایی شورای تحقیقات ملّی در ایالات متّحده، همکار در موزۀ تاریخ طبیعی آمریکا و عضو دائمی مؤسّسۀ سلطنتی بریتانیا؛ نک: مقدّمۀ مترجم کتاب کریسی موریسون: العلم یدعو إلی الإیمان، صص ١٢- ١٣.
[١٩٥]- نک: العقیدة في الله، صص ٧٤- ٧٥.
[١٩٦]- برای توضیحات بیشتر، نک: همان، صص ٧٤- ٩٨؛ العلم یتبرّأ من نظریّة دارون، زیاد ابوغنیمه.
[١٩٧]- نک: العقیدة في الله، صص ٧٩- ٩٢. در این کتاب، توضیحات کاملی در ردّ دیدگاه فوق آمده است؛ همچنین نک: العلم یتبرّأ من نظریّة دارون.