دین اسلام ماهیت شرایع

فهرست کتاب

مبحث دوم: تصریح و مژدۀ کتاب‎های پیشین به بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم

مبحث دوم: تصریح و مژدۀ کتاب‎های پیشین به بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم

بدون تردید کتاب‌های آسمانی پیشین در مواضع بسیاری، بشارت آمدن دین اسلام و ظهور پیامبر  ج را داده بودند و شواهد بیشماری در این زمینه وجود دارد.

گواهی‌های موجود در کتاب‌های پیشین، از نشانه‌ها و دلایل روشن بر نبوّت محمّد  ج و نبوّت پیامبران قبلی به شمار می‌رود.[١٢٢٨]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / می‌گوید: «دلایل نبوّت مسیح و محمّد  أ قطعی و یقینی و غیر قابل انکار از روی گمان است، زیرا گمان، یقین را از بین نمی‌برد؛ بویژه با وجود اخبار فراوانی که نشان می‌دهد محمّد  ج با نام مشهور خود در آنچه از پیامبران نقل شده، نوشته و ثبت گشته بودند.»[١٢٢٩]

در صحیح بخاری، از عطاء بن یسار چنین نقل شده است: «عبدالله بن عمرو بن عاص را دیدار کردم و پرسیدم: پیامبر  ج در تورات چگونه توصیف شده‌اند؟ او گفت: بله، سوگند به الله که ایشان در تورات، با برخی صفاتی که در قرآن بیان شده است، توصیف گشته‌اند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا[الأحزاب: ٤٥]

«ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم.»

و [چنین آمده است:] پناهگاهی برای امّی‌ها، تو بنده و فرستادۀ من هستی، تو را متوکّل نامیدم، او تندخو و درشت‌خو نیست، در بازارها فریاد نمی‌زند، بدی را با بدی پاسخ نمی‌دهد، بلکه عفو می‌کند و می‌بخشد، الله تعالی زمانی وی را [ از دنیا] می‌برد که ملّتی منحرف را بوسیلۀ او اصلاح کرده باشد و آنان بگویند: لا إله إلّا الله، و نیز چشمان و دل‌هایی بسته را توسّط وی باز نموده باشد.»[١٢٣٠]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / در توضیح روایت فوق، چنین می‌آورد: «گاهی اوقات، مراد از واژۀ تورات و انجیل و قرآن و زبور، کتاب‌های آسمانی مشهور است و گاهی هم هدف، جنس کتاب بوده و مراد از قرآن، زبور یا سایر کتاب‌های آسمانی است، چنانکه در حدیث صحیحی از پیامبر  ج روایت شده که قرآن [زبور] بر داود  ÷ آن قدر آسان شده بود که تمام آن را در فاصلۀ زین‌کردن سواری‌اش تا سوارشدن بر آن، می‌خواند.»[١٢٣١]

هدف از قرآن مذکور، زبور و نه قرآنی که الله تعالی آن را بر محمّد  ج نازل کرد، است.

همچنین در توصیف مسلمانان آمده که انجیل‌های آنان در سینه‌هایشان قرار دارد؛ مصاحفی که تلاوت می‌کنند؛ یعنی قرآن کریم، انجیل‌ نامیده شده است.

در تورات چنین آمده است: «من برای بنی‌اسرائیل پیامبری را از بین برادرانشان می‌فرستم که بر وی توراتی همچون تورات موسی  ÷ نازل می‌کنم.» کتاب دوم نیز تورات نامیده شد.

بنابراین مراد از عبارت: «پیامبر  ج چگونه در تورات توصیف شده‌اند؟»؛ احتمال دارد هدف از آن، تمامی کتاب‌های آسمانی پیشین باشد و همۀ آن‎ها تورات نامیده شده و توصیف رسول الله  ج در برخی از آن‎ها آمده است.

و شاید هدف از آن، تورات معیّن و مشهور باشد.

این صفات در نسخه‌هایی که تحریف نشده‌اند، وجود دارد، چون در نسخه‌های کنونی تورات که ما به آن‎ها دسترسی داریم، چنین صفاتی یافت نمی‌شود.»[١٢٣٢]

شیخ زیاده بن یحیی راسی[١٢٣٣] نیز در مقدّمۀ فصل چهارم کتابش «البحث الصّریح في أیّما هو الدّین الصّحیح»؛ یعنی در فصل بشارت‌های تورات و انجیل به ظهور پیامبر  ج، چنین می‌گوید:

«در این فصل، دلایلی روشن و مستحکم از کتاب عهدین؛ یعنی تورات و انجیل خواهیم آورد که نشان می‌دهد پیامبر بزرگمان؛ محمّد  ج پیامبر موعود و بشارت‌داده‌شده از جانب پیامبران؛ مانند عیسی  ÷ بوده و خواهی دید که این دلایل صحیح هستند.»[١٢٣٤]

سپس آن گواهی‌ها را بیان نموده و ١١ تا را آورده و هریک را شرح و توضیح داده و تحلیل نموده و مرتبط ساخته و ثابت کرده که کاملا متناسب با پیامبر  ج است.

در ادامه، برخی از مژده‌ها و مطالب کتاب‌های آسمانی پیشین دربارۀ پیامبراسلام  ج را با برخی توضیحات آورده می‌شود:

١. در بشارت أشعیاء چنین آمده است: «بندۀ من که با وجود او خوشحال می‌شوم، وحی خویش را بر وی نازل می‌کنم و او عدالتم را در میان امّت‌ها آشکار می‌سازد. آنان را به سفارش‌هایی توصیه می‌کند، نمی‌خندد [قهقهه نمی‌زند]، صدای [بلندش] در بازارها شنیده نمی‌شود، چشمان نابینا و گوش‌های ناشنوا را باز می‌کند، دل‌های بسته را می‌گشاید، آنچه به وی می‌دهم را به هیچ‌کس نمی‌بخشم، او الله تعالی را سپاسی نو [و خوب] می‌کند، از دورترین نقطۀ زمین می‌آید، مردم [مخلوقات] خوشحال می‌شوند و ساکنان زمین الله متعال را در هر جای بلندی به یگانگی یاد می‌کنند و بر هر محلّ مرتفعی تکبیر می‌گویند، سست و مغلوب نمی‌شود و متمایل به تمایلات نفسانی نمی‌گردد، کمی سرخ‌رنگ است، صالحانی که همچون نی [و چوبی] سست هستند را خوار نمی‌سازد، بلکه صدّیقان را تقویت می‌کند و رئیس و تکیه‌گاه متواضعان به شمار می‌رود، نور الهی است که هرگز خاموش نمی‌شود و نشانۀ قدرتش بر دو شانه‎اش موجود است.»[١٢٣٥]

مفهوم این بشارت بسیار نزدیک به روایت عبدالله بن عمرو بن عاص است. شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / در توضیح نبوّت أشعیاء چنین می‌آورد: «صفات مذکور منطبق و متناسب با محمّد  ج و امّت ایشان بوده و یکی از مهم‌ترین بشارت‌های پیامبران پیشین به نبوّت پیامبر  ج به شمار می‌رود و مشهور است که گاهی اوقات، مراد از اصطلاح تورات، کتاب‌های مورد تأیید اهل کتاب بوده و از این رو شامل زبور و بشارت أشعیاء و سایر بشارت‌ها غیر از انجیل می‌شود.»[١٢٣٦]

٢. در سفر تثنیه چنین می‌خوانیم: «این همان برکتی است که موسی مرد الهی  ÷ پیش از وفاتش، بنی‌اسرائیل را به آن بشارت داد و گفت: آن پروردگار از سیناء[١٢٣٧] آمد و از سلسله کوه سعیر[١٢٣٨] برایشان تابید و از کوه‌های فاران[١٢٣٩] درخشید.»[١٢٤٠]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / عبارتی را نزدیک به همین مفهوم آورده و می‌گوید: «مانند آنچه در تورات آمده و به زبان عربی چنین ترجمه شده است: "الله از طور سینا آمد و برخی می‌گویند که از طور سینا نمایان شد و از ساعیر تابید و از کوه‌های فاران آشکار گشت.»[١٢٤١]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه در توضیح بشارت فوق می‌گوید: «بنا به گفتۀ بسیاری از عالمان و نیز ابومحمّد ابن قتیبه که می‌آورد: بر کسی که تدبّر و تفکّر نماید هیچ نوع پوشیدگی و ابهامی در این باره وجود ندارد، زیرا آمدن الله از طور سینا یعنی نازل‌کردن تورات بر موسی  ÷ از طور سینا، همان‌گونه که اهل کتاب و ما معتقد هستیم.

و نیز درخشیدن الله از ساعیر به معنای نازل‌کردن انجیل بر مسیح  ÷ است، چون سیّدنا عیسی از ساعیر؛ سرزمین خلیل در روستایی با نام ناصره بود که مسیحیانِ پیرو او، با همین نام شناخته می‌شوند.

همان گونه که تابیدن الله از ساعیر به معنای نزول انجیل بر مسیح  ÷ بود، باید که آشکارشدن الله متعال از کوه‌های فاران به معنای نازل‌کردن قرآن بر محمّد  ج باشد، زیرا کوه‌های فاران همان کوه‌های مکّه است.

او می‌گوید: مسلمانان و اهل کتاب موافقند که مراد از فاران، مکّه است و اگر آنان ادّعا کنند که هدف شهری غیر از مکّه بوده – و با آن همه تحریف و تهمت‌هایشان، بعید نیست که چنین ادّعایی داشته باشند- در پاسخ می‌گوییم: مگر در تورات نیامده که ابراهیم  ÷ هاجر و اسماعیل را در فاران ساکن کرد؟!»[١٢٤٢]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / در ادامه چنین می‌آورد: «و می‌گوییم پس جایی را که الله از آنجا آشکار شد و نامش فاران است و نیز پیامبری که پس از مسیح، بر او کتاب نازل شد را به ما نشان دهید.

آیا غیر از اسلام، دین دیگری را سراغ دارید که همچون این دین آشکار و منتشر شده باشد؟!

ابن ظفر می‌گوید: ساعیر نام کوهی در شام است که نبوّت مسیح  ÷ از آنجا آشکار شد.

من می‌گویم: در کنار بیت لحم؛ روستایی که سیّدنا عیسی در آنجا متولّد شد، روستایی به نام ساعیر قرار دارد که هنوز موجود است و کوهی به نام ساعیر دارد و در تورات آمده که فرزندان عیص ساکن ساعیر بودند و الله تعالی به موسی  ÷ فرمان داد که آنان را اذیّت نکند.

بر این اساس، قطعاً مراد از سومین کوه، کوه حراء بوده که در اطراف مکّه، کوهی بلندتر از آن وجود ندارد و برای اولین بار، وحی در آنجا بر پیامبر  ج نازل شد و در اطرافش، کوه‌های زیادی وجود قرار گرفته، چنانکه گفته می‌شود که در مکّه، ١٢ هزار کوه وجود دارد و آن مکان، تا به امروز فاران نامیده می‌شود و شروع نزول قرآن در آنجا بود.

صحرای میان مکّه و طور سینا، صحرای فاران نامیده می‌شود و کسی نمی‌تواند ادّعا کند که پس از مسیح، در آن سرزمین کتابی نازل شد یا پیامبری مبعوث گشت. در نتیجه، مراد از آشکارشدن الله متعال از کوه‌های فاران، بعثت محمّد  ج است.

الله ـ این مطلب را در تورات، به ترتیب زمانی بیان فرمود؛ ابتدا نزول تورات، سپس انجیل و پس از آن، قرآن کریم.

این کتاب‌ها نور و هدایت الهی بوده و دربارۀ اولی، واژۀ آمد یا ظهور کرد و در مورد دومی، لفظ اشراق و درخشیدن و دربارۀ سوم، آشکارشدن را به کار برد.

نزول تورات همچون طلوع فجر یا روشن‌تر از آن و نزول انجیل مانند درخشش خورشید بود که نور و هدایت را زیاد کرد.

امّا نزول قرآن همچون ظهور خورشید در آسمان بود و به همین سبب فرمود که: «از کوه‌های فاران آشکار گشت.»، چون با بعثت پیامبر  ج، نور و هدایت الهی در مشرق و مغرب، بیشتر از ظهور آن هنگام نزول دو کتاب قبلی، آشکار گردید، همان‌گونه که نور خورشید روشن می‌گردد و مشرق و مغرب را در بر می‌گیرد. و به همین علّت، الله متعال محمّد  ج را چراغی منوّر و روشن‌کننده و خورشید را چراغی فروزان نامید و مردم به چراغ منیر و روشن‌کننده، بیشتر از چراغ فروزان نیاز دارند، زیرا چراغ فروزان گاهی اوقات و به مناسبت‌های خاصّی لازم است.

امّا در هر زمان و مکان و در شب و روز و آشکارا و پنهانی، نیاز به چراغ منیر و روشن‌گر احساس می‌شود. پیامبر  ج فرمودند: «إِنَّ اللهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ، فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا، وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا»[١٢٤٣]؛ «همانا الله  أ زمین را برایم جمع کرد و من مشرق‌ها و مغرب‌هایش را دیدم و قطعاً فرمانروایی [و سلطۀ] امّتم تا جایی که برایم جمع شد، می‌رسد.»

الله متعال در قرآن کریم، به این سه مکان سوگند خورده است:

﴿وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيۡتُونِ١ وَطُورِ سِينِينَ٢ وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ ٱلۡأَمِينِ٣ لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤ ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِينَ٥ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَيۡرُ مَمۡنُونٖ٦ فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعۡدُ بِٱلدِّينِ٧ أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِينَ[التّين: ١- ٨]

«سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینا.و سوگند به این شهر امن [مکّه].یقیناً ما انسان را در بهترین صورت [و هیئت] آفریدیم.سپس او را به پایین‌تر مرحله برگرداندیمفمگر کسانی‌ که ایمان آوردند و کار‌های شایسته انجام دادند، بنابراین برای آنان پاداشی قطع‌نشدنی است.پس [ای انسان!] چه چیز بعد [از این همه دلایل روشن] تو را به تکذیب [روز] جزا وا می‌دارد؟!آیا الله بهترین داوران [و حاکم مطلق] نیست؟!»

الله  أ به انجیر و زیتون قسم یاد کرد؛ یعنی همان سرزمین مقدّسی که این دو نوع میوه در آنجا می‌رویند و از این سرزمین، مسیح  ÷ مبعوث گشت و انجیل بر وی نازل شد.

همچنین به طور سینا سوگند خورد؛ یعنی کوهی که الله متعال در آنجا با موسی  ÷ سخن گفت و از جانب راست وادى در آن جايگاه مبارک از آن درخت، وی را ندا داد.

و نیز به شهر امن قسم یاد کرد که مراد از آن، مکّه است؛ شهری که سیّدنا ابراهیم پسرش اسماعیل  أ و مادر او را در آنجا ساکن کرد و الله تعالی آن را حرمی امن قرار داده درحالی که مردم پیرامون آن سرزمین، در معرض دستبرد و غارت هستند. و ابراهیم  ÷ آن را مکانی امن خواند و برای ساکنانش دعا کرد و گفت:

﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَ[إبراهيم: ٣٧]

«پروردگارا! من [برخی] از فرزندانم را در وادی [خشک] و بی‌آب و علف، کنار خانۀ گرامی تو ساکن ساختم، پروردگارا! تا نماز را برپا دارند، پس تو دل‌های [گروهی] از مردم را به آنان مایل بگردان و از میوه‌ها برایشان روزی ده، باشد که آنان سپاس گزارند.»[١٢٤٤]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / می‌گوید: «﴿وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيۡتُونِ١ وَطُورِ سِينِينَ٢ وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ ٱلۡأَمِينِ؛ الله متعال به سه مکان شریف و معظّمی که نور و هدایتش در آنجا آشکار گشت و سه کتاب تورات و انجیل و قرآن را نازل کرد، سوگند یاد کرد.

همان گونه که سه مکان مذکور را در تورات، این‌گونه بیان فرمود: "الله تعالی از طور سینا آمد و از ساعیر درخشید و از کوه‌های فاران، آشکار گشت."»[١٢٤٥]

ابن قیّم  / دربارۀ این بشارت می‌گوید: «الله ـ نبوّت سیّدنا موسی را به آمدن صبح و نبوّت سیّدنا مسیح را به درخشش آن و نبوّت خاتم الأنبیاء را پس از آن دو، به آشکارشدن و ظهور خورشید در جهان تشبیه کرد.

و همان‌گونه که خبر داد، به طور کامل اتّفاق افتاد؛ الله متعال با نبوّت موسی  ÷ [تاریکی] شب کفر را شکافت و فجر نبوّتش درخشید و این روشنی و درخشش با نبوّت مسیح  ÷ بیشتر شد و با نبوّت محمّد  ج تمکیل و آشکار گشت و تمامی زمین را در بر گرفت.»[١٢٤٦]

٣. شمعون پیامبر  ÷ گفت: «الله از تیمان[١٢٤٧] و قدّوس از کوه فاران آمد و جلال او آسمان‎ها و زمین را پوشانده و زمین از تسبیح وی پُر گشته و پرتو او مثل نور درخشان است و از دستانش که قدرت وی در آنجا نهفته است، نور می‌تابد.»[١٢٤٨]

امام ابن تیمیّه  / این مژده را همان‌گونه که در کتاب‌های اهل کتاب موجود است، آورده و در سیاق سخن از بشارت‌های پیامبران پیشین به نبوّت محمّد  ج چنین می‌آورد: «بشارت دیگری نیز مانند این، از سوی شمعون نقل شده و مورد قبول اهل کتاب بوده و آن بشارت چنین است: "الله متعال نشانه‌هایی را از کوه‌های فاران آورد و آسمان و زمین از تسبیح او و امّتش پُر شد."»[١٢٤٩]

شیخ الإسلام سپس در توضیح بشارت فوق می‌گوید: «در این مژده، صراحتا پیامبری محمّد  ج که نبوّت را از کوه‌های فاران آورد و آسمان‎ها و زمین از تسبیح او و امّتش پُر گشت، بیان شده است.»[١٢٥٠]

هیچ کس غیر از محمّد  ج از کوه‌های فاران مبعوث نشده که تسبیح وی و امّتش آسمان‎ها و زمین را در بر گرفته باشد.

مسیح  ÷ قطعاً از سرزمین فاران نبود و سیّدنا موسی در کوه طور با الله متعال سخن گفت و کوه طور در سرزمین فاران نیست، هرچند صحرای میان طور و سرزمین حجاز، بخشی از فاران است، امّا الله تعالی تورات را در این صحرا نازل نکرد.

و مژدۀ نزول تورات در کوه طور و بشارت نزول انجیل در کوه ساعیر، قبلا داده شد.»[١٢٥١]

٤. در کتاب حبقوق نقل شده که او گفت: «الله از تیمن آمد و قُدُس بر کوه‌های فاران آشکار شد و زمین از نورش پُر گشت و لشکرش در دریا روان شد.»[١٢٥٢]

٥. داود  ÷ در مزامیر خود _ یعنی زبور- [١٢٥٣]می‌گوید: «به همین سبب، الله متعال تا ابد به او برکت داد، پس ای جبّار! شمشیر را به شانه‎ات بینداز که نکویی از آنِ تو و حمد غالب برای توست. سخن حق و راه عبادت را در پیش بگیر که احکام و قوانین تو در گروِ هیبت یمین توست و تیر تو تیز و برنده است و امّت‌ها تحت فرمانت هستند.»

شیخ الإسلام این بشارت را در کتاب «الجواب الصّحیح»[١٢٥٤] به نقل از کتاب‌های اهل کتاب آورده و سپس می‌گوید: «پس از داود  ÷، غیر از محمّد  ج پیامبر دیگری دارای شمشیر نبوده و امّت‌ها زیر سلطۀ ایشان قرار گرفتند و احکام پیامبر  ج مقرون با هیبت و عظمت بود، چنانکه رسول الله  ج می‌فرمایند: "نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ"[١٢٥٥]؛ "[در حالی که هنوز دشمن] به فاصلۀ یک ماه [رفتن از من دور بود، از جانب الله تعالی بر وی] یاری داده شدم [و الله، ترس از من را در دل دشمن انداخت]."»[١٢٥٦]

٦. داود  ÷ در یکی از مزمورهایش بشارت به محمّد  ج داده و می‌گوید: «او مالک این دریا تا آن دریا و از کنار رودخانه‌ها تا پایان زمین می‌شود و ساکنان جزایر زیر سلطۀ او قرار می‌گیرند، دشمنانش را بر زمین می‌کوبد، پادشاهان فارس برایش بر زمین می‌افتند و امّت‌ها فرمانبردار و پیرو وی می‌شوند، انسان تیره‌روز و مظلوم را از دست کسی که قوی‌تر از اوست، نجات می‌دهد و فرد ضعیف بی‌کمک را یاری می‌رساند، با مساکین و ضعیفان مهربان است و در هر زمان، بر وی درود و برکت فرستاده می‌شود.»[١٢٥٧]

متن فوق در ترجمۀ کنونی عهد قدیم موجود است.[١٢٥٨]

شیخ الإسلام در توضیح بشارت مذکور چنین می‌آورد: «این صفات متناسب با محمّد  ج و امّت ایشان است و بر مسیح  ÷ صدق نمی‌کند، چون پیامبر  ج [و مسلمانان] از دریای روم تا دریای فارس و از کنار رودخانۀ جیحون و سیحون تا سرزمین مغرب را فتح نمودند.

همان گونه که فرمودند: "إِنَّ اللهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ، فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا، وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا"[١٢٥٩]؛ "همانا الله  أ زمین را برایم جمع کرد و من مشرق‌ها و مغرب‌هایش را دیدم و قطعاً فرمانروایی [و سلطۀ] امّتم تا جایی که برایم جمع شد، می‌رسد."

و بر ایشان در هر زمان و در هریک از نمازهای پنجگانه و سایر نماز‌ها، درود و برکت فرستاده می‌شود و هریک از امّتیان پیامبر  ج می‌گوید: پروردگارا! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و بر محمّد و آل محمّد  ج برکت بده. این‌گونه بر ایشان درود و برکت فرستاده می‌شود.»[١٢٦٠]

ابن قیّم  / در توضیح مژدۀ مذکور می‌گوید: «هر عاقلی که به ممالک و اخبار تفکّر نماید و از سیرۀ محمّد  ج و امّت ایشان آگاه باشد، یقین خواهد کرد که این اوصاف منطبق بر محمّد  ج و مسلمانان و نه بر مسیح  ÷ یا پیامبر دیگری است.»[١٢٦١]

٧. دانیال  ÷ با آوردن نام محمّد  ج می‌گوید: «ای محمّد! با کمان تو جان‎هایی گرفته خواهد شد و به فرمان تو، تیرها سیراب خواهند گشت.»[١٢٦٢]

شیخ الإسلام  / چنین توضیح می‌دهد: «بشارت مذکور به طور صریح و نه کنایه و به درستی بیان شده و اگر کسی در این زمینه مخالف است، باید از محمّد دیگری [غیر از پیامبر  ج] نام ببرد که تیرش این‌گونه عمل کرده و فرمانش رد نشده باشد.»[١٢٦٣]

٨. أشعیای نبی دربارۀ مهر نبوّت می‌گوید: «فرزندی عجیب و خوشرو برای ما به دنیا می‌آید که نشانۀ نبوّت در میان شانه‌هایش قرار دارد. ارکون و بزرگ و سلطان صلح است و بر تخت داود  ÷ می‌نشیند.»[١٢٦٤]

ابن تیمیّه می‌گوید: «ارکون در زبان انجیل به معنای بزرگ بوده و اراکنه یعنی بزرگان و افراد مورد احترام.»[١٢٦٥]

وی چنین می‌آورد: «بدون تردید أشعیاء به صحّت نبوّت محمّد  ج گواهی داده و ایشان را با خاص‌ترین و روشن‌ترین صفاتشان؛ یعنی مهر نبوّت توصیف نموده، و سوگند به الله که سلیمان و مسیح  أ چنین صفتی نداشتند.

همچنین پیامبر  ج را به نشستن بر تخت داود  ÷ توصیف کرده است؛ یعنی محمّد  ج نبوّت و پادشاهی بنی‌اسرائیل را به ارث خواهند برد و ریاستشان را خواهند گرفت.»[١٢٦٦]

٩. در سفر اشتراع، إصحاح ١٨، شمارۀ ٥، به نقل از سیّدنا موسی آمده که به قومش بنی‌اسرائیل گفت: «همانا پروردگار پیامبری مانند من را از میان شما و از برادرانتان مبعوث خواهد کرد.»

بشارت مذکور با این لفظ نیز بیان شده است: «پروردگار و معبود شما، پیامبری مانند من را از برادرانتان مبعوث خواهد کرد که به [سخنان] او گوش می‌دهید.»[١٢٦٧]

شیخ زیاده راسی در توضیح آن می‌گوید: «قطعاً این بشارت منطبق بر پیامبرمان محمّد  ج است، زیرا اسماعیل و فرزندانش که محمّد  ج از نسلشان بوده، برادرانِ فرزندان ابراهیم – یعنی اسحاق و فرزندانش علیهم السلام– نامیده می‌شدند.

و از آنجا که اسحاق؛ پدر یعقوب و فرزندانش؛ یعنی بنی‌اسرائیل، برادرانِ اسماعیل خوانده می‌شدند، قطعاً اسماعیل برادرشان بوده و از این رو، سیّدنا موسی سخنش را با کنایه و ابهام و غیر صریح بیان نمود، چنانکه عادت پیامبران بر همین است تا برخی اهدافشان را پنهان کنند، و او با رمز و اشاره بیان کرد که به زودی الله تعالی برایشان پیامبری را از میان برادرانشان؛ یعنی از بین فرزندان اسماعیل که با آنان تفاوت داشتند، بر خواهد انگیخت. هدف وی محمّد  ج بود، زیرا ایشان پیامبر و از نسل اسماعیل  ÷ بودند، و کتاب‌های آسمانی پسرعموها را هرچند فاصلۀ زیادی در میانشان می‌بود، برادر می‌نامیدند.

در قرآن مجید نیز چنین موردی به چشم می‌خورد، چنانکه هود و صالح برادران عاد و ثمود نامیده شدند[١٢٦٨] درحالی که اجدادشان چندین نسل پیش، پسرعموی یکدیگر بودند.»[١٢٦٩]

شیخ زیاده پس از آوردن چندین دلیل برای اثبات سخنش، می‌گوید: «بنابراین نتیجه می‌گیریم که قطعاً سیّدنا موسی اشاره به پیامبرمان محمّد  ج داشته است.»[١٢٧٠]

١٠. در انجیل یوحنّا چنین آمده است: «وقتی بارقلیط[١٢٧١] که پدر وی را به سوی شما می‌فرستد؛ یعنی روح حقیقتی که از نزد پدر خارج می‌شود، نزد شما آمد، او برای من گواهی می‌دهد و شما نیز شاهد هستید.»[١٢٧٢]

زیاده بن یحیی راسی می‌گوید: «بدون تردید و به چندین دلیل، هدف از این بشارت، پیامبرمان محمّد  ج بوده است:

١. با توجّه به اسم «بارقلیط»؛

٢. به سبب عبارت: «او برای من گواهی می‌دهد»؛

٣. زیرا «روح حق» نامیده شد؛

٤. چون گفت که: «از نزد پدر خارج می‌گردد».

یعنی اینکه از جانب پروردگار فرستاده می‌شود و در لغت‌نامه‌های یونانی و کلیساهای غربی چنین تفسیری دیده می‌شود.

در قرآن کریم نیز فرستاده‌شدن پیامبر  ج بیان شده است:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا[الأعراف: ١٥٨]

«بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله به سوی همۀ شما هستم.»

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ[الصّف: ٩]

«او ذاتی است که رسول الله را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان غالب گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.»

"روح حق" [روح الله] هم یکی از نام‌های شریف محمّد  ج است.»[١٢٧٣]

وی در ادامه می‌گوید: «نام "بارقلیط" واژه‌ای یونانی و به معنای: تسلیت‌دهنده، ناصر، منذر و داعی آمده و از همه بهتر، همان داعی است.

مسیحیانی که در دوران قدیم ایمان آوردند و مسلمان شدند، قطعاً فهمیدند که مفهوم این نام مرتبط به قرآن کریم و سرور بزرگ رسولان؛ محمّد  ج است.

زیرا پیامبر  ج در قرآن کریم، متّصف به چنین صفاتی شدند؛ از جمله:

﴿وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا[النّساء: ٧٥]

«و از جانب خود، یار و مددکاری برای ما مقرّر کن.»

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا[الأحزاب: ٤٥-٤٦]

«ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم.و دعوت‌کننده به سوی الله به فرمان او و چراغی روشنی‌بخش قرار دادیم.»

امّا مسیحیان متاخّر و بعدی این معنا را از روحی که بر حواریّون آشکار گشت، فهمیدند، با وجود اینکه این روحِ ادّعایی آنان، «بارقلیط» و نیز روح حق و خارج‌شده از نزد پروردگار – آنگونه که سیّدنا عیسی  ÷ وعده داده بود- نامیده نمی‌شد، بلکه خود حواریّون وی را روح و قدرت و ... نامیدند.

دربارۀ عبارت:"بارقلیط برای من گواهی می‌دهد." می‌گویم که به نظر می‌رسد هدف سیّدنا عیسی فرد دیگری بوده که به نفع او شهادت دهد و هدفش حواریّون هم نبوده است، زیرا پس از بیان اینکه بارقلیط برایش گواهی می‌دهد، می‌گوید که شما نیز شاهد هستید.

بر این اساس باید گفت دو فرد تسلیت‌دهنده و آماده‌ای که به نفع او گواهی می‌دهند، با دو شاهد همیشگی و همراه انسان تفاوت دارند، زیرا اگر مرادش آن دو می‌بود، با صیغۀ زمان آینده – چنانکه در زبان یونانی آمده است- نمی‌گفت که او برایم شهادت می‌دهد [هو یشهد لي]، و شما به نفع من شهادت می‌دهید را با صیغۀ زمان حال [شاهدون] گفت.»[١٢٧٤]

شیخ زیاده بن یحیی در توضیح بشارت قبلی می‌گوید: «نام بارقلیط بر قرآن شریف نیز اطلاق می‌گردد، زیرا این کتاب از جانب الله متعال و با عنایت و توجّه او نازل و صادر شد و الفاظ محکم و استوارش باعث تسلّی و آرامش خاطر پیامبر  ج و مسلمانان است.

الله متعال پیامبرش را تسلّی داده و می‌فرماید:

﴿وَلَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِۚ[آل‌عمران: ١٧٦]

«و کسانی ‌که در [یاری] کفر شتاب می‌کنند، تو را اندوهگین نسازد.»

﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ[المزّمّل: ١٠]

«و بر آنچه [مشرکان] می‌گویند، شکیبا باش.»

﴿وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ[المدّثّر: ٧]

«و برای [خوشنودی] پروردگارت شکیبا باش.»

همچنین خطاب به یاران پیامبر  ج می‌فرماید:

﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ[آل‌عمران: ١٨٦]

«و اگر صبر کنید و تقوا پیشه سازید، [بدانید که] این از کارهای مهم و سترگ است.»

﴿لِّكَيۡلَا تَحۡزَنُواْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا مَآ أَصَٰبَكُمۡۗ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ[آل‌عمران: ١٥٣]

«این بدین سبب بود که بر آنچه از دست داده‌اید و بر آنچه به شما رسیده ‌است، اندوهگین نشوید و الله از آنچه می‌کنید، آگاه است.»

به طور خلاصه، اگر به آیات قرآن دقّت کنی، می‌بینی که بیشتر معانی و مفاهیمش مربوط به تسلّی و دلداری و امثال آن می‌شود.[١٢٧٥]

اگر گفته شود که وعدۀ آمدن بارقلیط به حواریّون داده شد و سیّدنا عیسی به آنان گفت که: «او را به سویتان می‌فرستد.» و قرآن کریم ٦٠٠ سال پس از حواریّون نازل شد، در پاسخ می‌گویم: مرادش این بود که می‌گفت: «آگاه باشید که من در تمامی ایّام و تا ابد با شما هستم.»

و حواریّون تا ابد باقی نماندند و بلکه پس از آنان کسانی آمدند که تا باقی‌ماندن عیسی  ÷ بر زمین، زنده ماندند.

بنابراین عبارت: «به زودی برای شما [پیامبری] مبعوث خواهد کرد.» همچون این سخن عیسی  ÷ است که گفت: «او را به سویتان می‌فرستد.» و مخاطب وی در هردو حالت، یکسان بود.»[١٢٧٦]

١١. اشعیای نبی با اشاره به محمّد  ج گفت: «از دور نشانه‎ای برای امّت‌ها برافراشته می‌شود و از سرزمین دور، وجودش اعلام می‌گردد و فورا سبکبال می‌آیند درحالی که خسته و رنجوری در میانشان نیست. او خواب و چُرت ندارد. اراده و عزمی استوار دارد و رفتنش [در راه خیر] قطع نمی‌گردد. تیرهایش تیز و کمانش آماده است. سُم اسبانش مانند سنگ چخماق و شترهایش همچون تندبادند. صدایش مانند صدای شیر بوده و با اشتیاق تمام شکار را می‌گیرد و چیزی نمی‌تواند از دستش فرار کند و همچون آواز دریا در آن روز، بر آن بانگ می‌زند و به زمین درحالی که تاریک و تنگ است و نور و روشنایی، بر اثر مِه و غبارش از بین رفته، می‌نگرد.»[١٢٧٧]

زیاده بن یحیی راسی در توضیح این بشارت می‌گوید: «چنانکه قبلا گفتیم، بدون تردید مژدۀ مذکور از هر جهت، بر پیامبرمان محمّد  ج صدق می‌کند، زیرا عبارت: «از دور نشانه‎ای برای امّت‌ها برافراشته می‌شود.»؛ یعنی او نشانۀ برافراشته برای امّت‌ها و راهنمای هدایتگر به سوی نور دینِ بر حقّ الهی است و پیامبر  ج نخستین بار برای تمامی مردم مبعوث گشتند، امّا سیّدنا عیسی ابتدا برای یهود برانگیخته شد و پس از وی، نبوّتش را به دیگران تعمیم دادند.

قید «از دور» اشاره دارد که این نشانه از سرزمین اسرائیل که اشعیاء در آن سخن گفت، برنمی‌خیزد، بلکه از سرزمین دور آشکار می‌گردد.

این مطلب از جملۀ بعدی روشن می‌گردد و با آوردن «و از سرزمین دور، وجودش اعلام می‌گردد»، ابهام موجود را برطرف کرد. عبارت: «از سرزمین دور» نشان می‌دهد که نشانۀ مذکور از سرزمین اسرائیل برافراشته نمی‌شود، بلکه از دورترین نقطۀ زمین آشکار می‌گردد، و سخنش را مبهم بیان کرد؛ گویی که چنین گفته شده است: پایان و دورترین منطقۀ سرزمین اسرائیل آن جایی است که پیامبرمان محمّد  ج در آنجا مبعوث می‌گردد؛ یعنی مکّۀ مکرّمه که در دورترین نقطۀ سرزمین اسرائیل قرار دارد و در میان اقلیم عرب و سرزمین موعود فاصله‌ای نیست.

متن مذکور مشتمل بر قرینه و علامت دیگری نیز است تا آن نشانه پوشیده نماند و عربی‌بودنش آشکار گردد؛ یعنی عبارت: «یُصفر به» که به معنای نداداده شدن و اعلام حضور اوست. در زبان عبری بدین معناست که الله متعال در میان مردم، حضور وی را اعلام نمود، و قوم عرب هنگام بیان اغراض و اهداف پنهانی خویش، آواز سر می‌دهند.»[١٢٧٨]

سپس شیخ زیاده  / این سخن أشعیاء را می‌آورد که گفت: «و فورا سبکبال می‌آیند درحالی که خسته و رنجوری در میانشان نیست. او خواب و چُرت ندارد. اراده و عزمی استوار دارد و رفتنش [ در راه خیر] قطع نمی‌گردد. تیرهایش تیز و کمانش آماده است.»

و در توضیح آن می‌گوید: «بدون تردید محمّد  ج با لشکریانش سبکبال آمدند و هرگز احساس خستگی نکردند، و ایشان را خواب غافل نمی‌کرد، بلکه در راه پرستش الله تعالی و انتشار دین وی کاملا بیدار و هوشیار بودند، چنانکه روایت شده که پیامبر  ج تمام شب را بیدار می‌ماندند و مشغول عبادات بودند، به گونه‌ای که پاهایشان متوّرم می‌گشت و الله متعال از روی مهربانی و محبّت و گرامیداشت ایشان، فرمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا[المزّمّل: ١- ٤]

«ای جامه به خود پیچیده!شب را جز اندکی بپا خیز [و عبادت کن]. نیمه‌ای از شب را، یا اندکی از آن کم کنیا اندکی بر [نصف] آن بیفزا. و قرآن را با ترتیل [و تأمّل] بخوان.»

سپس بیان شد که اراده و عزمی استوار دارد و دو پای شریفش از رفتن در راه خیر و عبادت سست نمی‌شوند و باز نمی‌مانند. همچنین هیچ‌کس همچون پیامبر  ج نمی‌تواند از جانب الله، تیرهایی را به سمت دشمنان افکند که هرگز به خطا نرود.

مفاهیم مذکور با بیان اینکه سُم اسبانش همچون سنگ چخماق است، تأکید می‌شود، چنانکه قرآن کریم در توصیف آن اسب‌ها می‌فرماید:

﴿وَٱلۡعَٰدِيَٰتِ ضَبۡحٗا١ فَٱلۡمُورِيَٰتِ قَدۡحٗا[العاديات: ١- ٢]

«سوگند به اسب‌های دونده که نفس‌زنان [به سوی میدان] پیش می‌رفتند.و سوگند به اسب‌هایی که [در اثر اصطکاک سم‌شان با سنگ‌ها] جرقۀ [آتش] ایجاد کردند.»[١٢٧٩]

اشعیاء با این بشارتش روشن ساخت که صفات فوق را دربارۀ پیامبرمان محمّد  ج و نه کس دیگری به کار برده است، چون عیسی  ÷ اسب نداشت و بلکه سُم‌ اسبان پیامبر  ج همچون سنگ چخماق آتش منتشر می‌کرد، زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿فَٱلۡمُورِيَٰتِ قَدۡحٗا[العاديات: ٢]

«و سوگند به اسب‌هایی که [در اثر اصطکاک سم‌شان با سنگ‌ها] جرقۀ [آتش] ایجاد کردند.»

شیخ زیاده در ادامه می‌گوید: «سپس اشعیاء گفت که شترانش همچون طوفان و تندباد هستند و مطلب مزبور به روشنی اثبات می‌کند که مرادش محمّد مصطفی  ج بوده، چون عیسی  ÷ شتر نداشت.

در ادامه، اشعیای نبی غرّش او را مانند نعرۀ شیر معرّفی کرد و در إصحاح ٢١ می‌گوید که: «شیر فریاد زد.»؛ تشبیه بسیار زیبایی است، چون پیامبر  ج از لحاظ دلیری و شجاعت، سلطان بشر بودند، همان‌گونه که شیر نیز از این لحاظ، سلطان حیوانات است.

اشعیاء در پایان، این صفات پیامبر  ج را بیان می‌کند: «و همچون آواز دریا در آن روز، بانگ می‌زند و به زمین درحالی که تاریک و تنگ است و نور و روشنایی، بر اثر مِه و غبارش از بین رفته، می‌نگرد.»

به راستی که پیامبر گرامی ما همچون آواز و موج دریا، بر کفر فریاد و بانگ زدند و کافران را ترساندند و به زمین نگاه کردند درحالی که بر اثر کفر، تاریک و تنگ شده و در حقیقت این‌گونه بود و [ساکنان] زمین مخلوقات را پرستش می‌کردند.

عبارت: «مِه و غبارش نور را از بین برده بود.»؛ یعنی نور اعتقاد و ایمان به الله متعال که قبلا در نزد مسیحیان و یهودیان قدیم و بر روی زمین وجود داشت را پوشش الحاد و انکار فرا گرفت زمانی که آنچه از موسی و عیسی  أ گرفته بودند را رها کردند و در حقیقت مراد نوری است که در مکان‎های شریفی همچون مکّه و قدس و دیگر سرزمین‌های مقدّس وجود داشت.»[١٢٨٠]

مختصری از بشارت‌های کتاب‌های آسمانی پیشین دربارۀ محمّد  ج بیان گردید.

[١٢٢٨]- نک: الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ١٩٧؛ و سایر کتاب‌هایی که مژده‌های وارد در کتاب‌های پیشین در مورد نبوّت محمّد  ج را ثبت کرده‌اند؛ همچون: الدّین والدّولة، ابن ربن طبری؛ إقحام الیهود، مهتدی سموأل؛ تخجیل من حرّف الإنجیل، جعفری؛ الجواب الصّحیح لمن بدّل دین المسیح، شیخ الإسلام ابن تیمیّة؛ هدایة الحیاری في أجوبة الیهود والنّصاری، ابن قیّم؛ محمّد  ج في الکتب المقدّس، عبدالاحد داود؛ إظهار الحقّ، رحمت الله هندی؛ البحث الصّریح في أیّما هو الدّین الصّحیح؛ البشارة بنبیّ الإسلام، احمد حجازی سقا؛ و کتاب‌های فراوان دیگری که بشارت‌های موجود در کتاب‌های پیشین؛ بویژه تورات و انجیل دربارۀ نبوّت پیامبر  ج را بیان کرده‌اند.

[١٢٢٩]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ١٥٥.

[١٢٣٠]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٢١٢٥ و ٢٨٣٨.

[١٢٣١]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٣٤١٧.

[١٢٣٢]- الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ١٥٦- ١٥٧؛ نک: هدایة الحیاری، صص ١٦٥- ١٦٦؛ مراد از سخن شیخ الإسلام ابن تیمیّه که چیزی در این باره وجود ندارد، همان روایت ابن عمرو  ب است، و گرنه به بشارت أشعیاء که در ادامه می‌آید، دقّت کنید.

[١٢٣٣]- یکی از عالمان مسیحی که مسلمان شد و در مبحث قبلی، معرّفی گردید.

[١٢٣٤]- البحث الصّریح، ص ١٣٩.

[١٢٣٥]- نک: سفر أشعیاء، إصحاح ٣٥، فقره ١- ١٠؛ عهد قدیم، ص ٨١٥؛ نک: الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ١٥٧- ١٥٨.

[١٢٣٦]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ١٥٨.

[١٢٣٧]- سیناء یا طور سینا: اسم کوهی در نزدیک آیله؛ نک: معجم البلدان، یاقوت، ج١، صص٢٩٢، ٤ و٤٨.

[١٢٣٨]- سعیر یا ساعیر: نام کوه‌هایی در فلسطین و نیز نام روستای ناصره در میان طبریّه و عکا؛ نک: معجم البلدان، ج ٣، ص ١٧١.

[١٢٣٩]- فاران: اسم کوه‌های مکّه؛ نک: الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٠٠.

[١٢٤٠]- سفر تثنیه، إصحاح ٣٣: ١- ٣؛ عهد قدیم.

[١٢٤١]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ١٩٩.

[١٢٤٢]- همان، صص ١٩٩- ٢٠٠.

[١٢٤٣]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٨٨٩.

[١٢٤٤]- الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ٢٠٠- ٢٠٥.

[١٢٤٥]- همان، ص ٢٠٧.

[١٢٤٦]- هدایة الحیاری في أجوبة الیهود والنّصاری، ص ١١٩.

[١٢٤٧]- تیمان یا تیمن: نامی عبری به معنای یمین [سمت راست] یا جنوب یا صحرای جنوبی است؛ نک: حاشیۀ الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٢٢.

[١٢٤٨]- نک: سفر حبقوق، إصحاح سوم، صص ٣- ٤؛ عهد قدیم، ص ١٠٤٦؛ الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ٢٢١- ٢٢٢.

[١٢٤٩]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٢١.

[١٢٥٠]- همان، ص ٢٢٢.

[١٢٥١]- همان.

[١٢٥٢]- نک: سفر حبقوق، إصحاح سوم، صص ٣- ٧، عهد قدیم، ص ١٠٤٦؛ الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٢٣؛ هدایة الحیاری، ص ١٤٧.

[١٢٥٣]- نک: الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٣٧.

[١٢٥٤]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٣٧؛ نک: هدایة الحیاری، ص ١٥١؛ عبارتی به همین معنا در ترجمۀ کنونی کتاب مقدّس نیز آمده است؛ نک: سفر مزامیر، مزمور ٤٥: ١- ٥؛ عهد قدیم، ص ٦٧٢.

[١٢٥٥]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٣٣٥.

[١٢٥٦]- الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ٢٣٧- ٢٣٨.

[١٢٥٧]- همان، ص ٤٤٦.

[١٢٥٨]- نک: سفر مزامیر، مزمور ٧٢: ٨- ١٥؛ عهد قدیم، ص ٦٨٨.

[١٢٥٩]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٨٨٩.

[١٢٦٠]- الجواب الصّحیح، ج ٥، صص ٢٤٧- ٢٤٨.

[١٢٦١]- هدایة الحیاری، ص ١٢٥.

[١٢٦٢]- نک: الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٧٥؛ سفر دانیال، إصحاح ٧: ١٣- ١٤؛ عهد قدیم، ص ١٠٠٠.

[١٢٦٣]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٧٧.

[١٢٦٤]- همان، ص ٢٦٠؛ نک: سفر أشعیاء، إصحاح ٩: ٦- ٧؛ عهد قدیم، ص ٧٩٠.

[١٢٦٥]- الجواب الصّحیح، ج ٥، ص ٢٦٠.

[١٢٦٦]- همان، ص ٢٦١.

[١٢٦٧]- شیخ زیاده راسی این مژده را در کتاب البحث الصّریح، ص ١٤٠ آورده است.

[١٢٦٨]- یعنی آیات: ﴿كَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٢٣ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُون [الشّعراء: ١٢٣-١٢٤]؛ «[قوم] عاد [نیز] پیامبران [الله] را تکذیب کردند؛ هنگامی‌ که برادر‌شان هود به آنان گفت: آیا [از الله] نمی‌ترسید؟!» و ﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٤١ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ [الشّعراء: ١٤١-١٤٢]؛ «[قوم] ثمود پیامبران [الله] را تکذیب کردند؛ وقتی برادر‌شان صالح به آنان گفت: آیا [از الله] نمی‌ترسید؟!»

[١٢٦٩]- البحث الصّریح، صص ١٤١- ١٤٢.

[١٢٧٠]- همان، ص ١٤٨.

[١٢٧١]- فارقلیط نیز گفته می‌شود.

[١٢٧٢]- البحث الصّریح، ص ١٥١.

[١٢٧٣]- همان، صص ١٥١- ١٥٢.

[١٢٧٤]- البحث الصّریح، صص ١٥٢- ١٥٥.

[١٢٧٥]- قرآن کریم متضمّن بسیاری از قصّه‌های پیشینیان است و در این قصص، درس عبرتی برای پیامبر  ج و مؤمنان وجود دارد و آنان را در برابر مشکلات و مصیبت‌هایی که در راه دعوت مردم به دین الهی می‌بینند، تسلّی و دلداری می‌دهد.

[١٢٧٦]- البحث الصّریح، صص ١٥٦- ١٥٧.

[١٢٧٧]- همان، صص ١٦٨- ١٦٩.

[١٢٧٨]- همان، ص ١٦٩- ١٧١.

[١٢٧٩]- همان، ص ١٧٣.

[١٢٨٠]- همان، صص ١٧٣- ١٧٤.