گفتار اول: موضع اسلام نسبت به خشونت
بدون تردید دین اسلام خشونت را رد نمود و مردم را از آن برحذر داشت و آنان را از پیامد و عواقب بدش باخبر ساخت.
همان گونه که نرمی و مدارا را واجب گرداند و مردم را به این کار تشویق کرد.
متون فراوانی از قرآن و سنّت، به طور صریح یا تلویحی در این زمینه آمده و مردم را به مهربانی و ملایمت فرمان داده و آنان را از خشونت باز میدارد. یا اینکه نرمی و مدارا را ستوده و خشونت و درشتی را نکوهش کرده است. اسلام این موارد را در زمینههای مختلفی یادآورد شده است؛ همچون در عمل دعوت إلی الله، دعوت به تغییر و اصلاح یا در امور خصوصی و عمومی.
الله متعال خطاب به هارون و موسی أ میفرماید:
﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ﴾[طه: ٤٣-٤٤]
«به سوی فرعون بروید، بیگمان او سرکشی کرده است.پس به نرمی با وی سخن بگویید، شاید که پند گیرد یا [از پروردگارش] بترسد».
موسی ÷ بهترین و نرمترین سخن را در خطاب ستمگری که به قومش میگفت: من پروردگار بزرگ شما هستم، به کار بود. الله ﻷ به سیّدنا موسی فرمان داد که:
﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ١٨ وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ﴾[النّازعات: ١٨-١٩]
«پس به او بگو: آیا میخواهی پاکیزه شوی؟و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم، آنگاه [از او] بترسی [و فرمانبردار شوی]؟!».
ابن قیّم / میگوید: «به فرمانبرداری سیّدنا موسی دقّت کن که وقتی دستور یافت، چگونه به فرعون گفت:
﴿هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ١٨ وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ﴾[النّازعات: ١٨-١٩]
«آیا میخواهی پاکیزه شوی؟و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم، آنگاه [از او] بترسی [و فرمانبردار شوی]؟»
بنابراین با او به شیوۀ سؤال و درخواست پاسخ و نه به عنوان دستور و فرمان سخن گفت و فرمود: ﴿إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ﴾؛ «تا پاکیزه شوی.»، امّا نگفت: «تا اینکه تو را تزکیه کنم.»
فعل را به خود فرعون نسبت داد و از اصطلاح تزکیه استفاده کرد، چون مفهوم برکت و خیر و رشد را میرساند.
سپس عرض کرد: ﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ﴾؛ یعنی همچون راهنمایی باشم که در جلو و پیش روی تو میرود.
و گفت: ﴿إِلَىٰ رَبِّكَ﴾؛ درخواست میکند به پروردگاری که او را آفریده و روزی میدهد و با نعمتهای کوچک و بزرگش وی را پرورش میدهد، ایمان بیاورد.»[١٠٩٣]
گفتگویی که با رعایت ادب و سینهای باز ارائه شود، دلها آن را میپسندند و جانها به آن مشتاق میشوند و گوشها آن را شنیده و آرام میگیرند.
الله تعالی بر ما منّت گذاشت که پیامبر اسلام ج را مهربان و دوستدار نرمی و مدارا گرداند و خشونت و درشتی را از وی دور ساخت. الله تعالی در این زمینه میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ﴾[آلعمران: ١٥٩]
«پس به [سبب] رحمت الهی است که تو با آنان نرمخو [و مهربان] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از اطرافت پراکنده میشدند، پس از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها، با آنان مشورت کن».
بدون تردید سیره و رفتار پیامبر ج در گفتار و سایر امور براساس این ویژگی و صفت کریمانه بود؛ صفتی که هرکس از آن برخوردار باشد، بر دلها تسلّط مییابد.
رسول الله ج علاوه بر اینکه خودشان مهربان و نرمخو بودند، دیگران را نیز به این کار تشویق نموده و فضایل آن را بیان میکردند.
ایشان میفرمایند: «إِنَّ اللهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ، وَيُعْطِي عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ، وَمَا لَا يُعْطِي عَلَى مَا سِوَاهُ»[١٠٩٤]؛ «قطعاً الله متعال مهربان است و به سبب نرمی، پاداش [و نتایجی] میدهد که آن را در صورت خشونت و سایر صفات نمیدهد.»
همچنین فرمودند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَا يَكُونُ فِي شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَلَا يُنْزَعُ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ»[١٠٩٥]؛ «همانا نرمی [و مدارا] در هر چیزی [کاری] که باشد، قطعاً باعث زینت آن میشود و از هر چیزی که گرفته شود، حتما سبب عیب [و زشتی] آن میگردد.»
زمانی که رسول الله ج ابوموسی اشعری و معاذ ب را به سوی یمن فرستادند، به آن دو فرمودند: «يَسِّرَا وَلاَ تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلاَ تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلاَ تَخْتَلِفَا»[١٠٩٦]؛ «[بر مردم] آسان بگیرید و سخت نگیرید، مژده [و امید] دهید و [آنان را] متنفّر [و بیزار] نسازید و از یکدیگر اطاعت کنید و اختلاف نورزید.»
علاوه بر موارد فوق، نمونههای بسیاری از سیرۀ پیامبر ج در این زمینه وجود دارد؛ از جمله اینکه در صحيحين، روایت شده که مردی نزد رسول الله ج آمد و طلبش را درخواست نمود و سخن تندی گفت. صحابه ش خواستند که جلویش را [با زبان یا دست] بگیرند، امّا پیامبر ج فرمودند: «دَعُوهُ، فَإِنَّ لِصَاحِبِ الحَقِّ مَقَالًا»[١٠٩٧]؛ «وی را رها کنید، که صاحب حق، حقّ سخنگفتن و دفاع از خود را] دارد.»
همچنین نقل شده که گروهی از یهودیان نزد پیامبر ج آمده و گفتند: «السّام علیکم»؛ یعنی در عوض «السّلام»، «السّام» که به معنای مرگ است را به کار بردند، ولی پیامبر ج فقط فرمودند: «وعلیکم».
و زمانی که أمّ المؤمنین عایشه ل در پاسخشان عرض کرد: «وعلیکم السّام واللّعنة»، رسول الله ج فرمودند: «مَهْلًا يَا عَائِشَةُ، فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِي الأَمْرِ كُلِّهِ»[١٠٩٨]؛ «ای عایشه! آرام بگیر که الله تعالی نرمی در هر کاری را دوست دارد.»
در صحیح بخاری نقل شده که أمّ المؤمنین عایشه در توصیف پیامبر ج میگفت: «سوگند به الله که هرگز برای خودشان انتقام [و خشم] نمیگرفتند تا زمانی که حرمات الهی شکسته نمیشد که در این صورت، برای رضای الله متعال انتقام [و خشم] میگرفتند.»[١٠٩٩]
اگر سیرۀ پیامبر ج را به دقّت بررسی نمایی، قطعاً ایشان را همانگونه که عایشه ل توصیف نمود، نرمخو و بردبار مییابی؛ رسول الله ج هرگز کسی را که به ایشان بدی کرده بود، مجازات نکرده و بر فردی که با ایشان بد سخن میگفت، خشم و کینه نمیگرفتند، بلکه بدی را با نیکی و خشونت را با نرمی و مدارا پاسخ میگفتند مگر اینکه بدی از حد میگذشت و در راه دعوت، مانعی ایجاد میشد یا در نظام امّت خلل و شکافی به وجود میآمد.[١١٠٠]
پس نرمی و مدارا بهتر و شایستهتر بوده و پیامبر ج در اصل اینگونه بودند، امّا با وجود این، قاطعیّت و دوراندیشی نیز لازم است؛ آن هم در شرایطی ویژه و از افراد خاصّی و در حقّ کسی که مستحقّ آن است؛ مثلا اگر فردی دارای مقام و منصبی باشد که مقتضی قاطعیّت و احتیاط است و فسادی به دنبال ندارد، باید این روش و شیوه را در پیش گیرد.
به همین سبب، موسی ÷ در ابتدای کار -چنانکه قبلا بیان شد- بسیار مهربان و نرمخو بود، امّا وقتی تکبّر و لجاجت و تلاش فرعون برای بازداشتن مردم از هدایت را دید و این موارد برایش روشن گشت، به درشتی با وی سخت گفت، چنانکه در قرآن کریم میخوانیم:
﴿وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا﴾[الإسراء: ١٠٢]
«و من ای فرعون! یقیناً تو را هلاکشده میپندارم.»
این شیوۀ سخن کجا و سخنان ابتدایی او کجا؟!
الله ﻷ میفرماید:
﴿۞وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ﴾[العنكبوت: ٤٦]
«و با اهل کتاب فقط به روشی که بهتر است، مجادله کنید، مگر با کسانی از آنان که ستم کردند.»
ابراهیم ÷ به قومش گفت:
﴿أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾[الأنبياء: ٦٧]
«اف بر شما و بر آنچه به جای الله میپرستید، آیا نمیاندیشید؟!»
پیامبر ج در زمان نیاز، همین شیوه را در پیش میگرفتند.
مانند ماجرای دزدی آن زن مخزومی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم بیان شده است؛ از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده که برای قریش، مسألۀ آن زن مخزومی که دزدی کرده بود، مهم بود و بدین سبب گفتند: چه کسی در این باره با پیامبر ج صحبت میکند و چه کسی جرأت این کار را دارد مگر اسامه؛ محبوب رسول الله ج؟!
او با پیامبر ج در این زمینه گفتگو کرد، امّا ایشان فرمودند: «أَتَشْفَعُ فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ؟!»؛ «آیا در حدّی از حدود الهی درخواست عفو داری؟!»
پس از آن، برخاسته و فرمودند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا ضَلَّ مَنْ قَبْلَكُمْ، أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ الضَّعِيفُ فِيهِمْ أَقَامُوا عَلَيْهِ الحَدَّ، وَايْمُ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، سَرَقَتْ لَقَطَعَ مُحَمَّدٌ يَدَهَا»[١١٠١]؛ «ای مردم! کسانی که پیش از شما بودند، گمراه شدند؛ [چون] آنان وقتی انسان شریفی دزدی مینمود، رهایش میکردند، ولی زمانی که فرد ضعیفی دزدی مینمود، حد را بر وی اجرا میکردند. سوگند به الله که اگر فاطمه؛ دختر محمّد دزدی میکرد، حتما محمّد دستش را قطع مینمود.»
امام بخاری / در صحیح خود، بخش آداب، فصلی را با عنوان «ما یجوز من الغضب والشّدة لأمرالله» آورده و ٥ حدیث را در این باره بیان میکند.[١١٠٢]
به طور خلاصه، اصل بر نرمی و مدارا بوده و این کار بهتر و شایستهتر است تا زمانی که نیازی به قاطعیّت نباشد. همچنین قاطعیّت و سختگیری برای هرکسی مناسب نیست؛ بویژه برای افرادی که از لحاظ سنّی یا علمی معتبر نیستند یا اینکه در نزد مردم جایگاه و موقعیّتی ندارند.
پیامبر ج با توجّه به شرایط مردم، با آنان به نرمی رفتار مینمودند یا اینکه با قاطعیّت برخورد میکردند؛ ایشان در اصل نرمخو و مهربان بودند و نیز با جاهلان، افراد کوچک، تازه مسلمانشدهها و در شرایط و مواردی که نرمی و مدارا بهتر و شایستهتر به نظر میرسید.
و گاهی اوقات، اگر از برخی افراد کار ناشایستی سر میزد، خشمگین میشدند؛ مثلا از کسانی که با ایشان زیاد نشست و برخاست داشتند یا دارای علم و پارسایی و تقوا بودند.[١١٠٣]
همچنین با سرکشان، متکبّران، تمسخرکنندگان و سبکشمارندگان دعوت، قاطع و مصمّم بودند. بنابراین همانگونه که تندی و سختگیری در جای مناسب، حکمت و دوراندیشی است، نرمی و مدارا نیز در محلّ خود و مورد مناسب، نشانۀ حکمت و پسندیده است.
[١٠٩٣]- بدائع الفوائد، ابن قیّم، ج ٣، صص ١٣٢- ١٣٣.
[١٠٩٤]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٥٩٣.
[١٠٩٥]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٥٩٤.
[١٠٩٦]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٦١٢٤؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٧٣٣.
[١٠٩٧]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٢١٨٣، ٢٢٦٠، ٢٢٧١، ٢٤٦٥ و ٢٤٦٧؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٦٠١.
[١٠٩٨]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٥٦٧٨، ٥٦٨٣، ٥٩٠١ و ٦٠٣٨؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢١٦٥.
[١٠٩٩]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٦٤٠٤.
[١١٠٠]- نک: محمّد ج رسول الله وخاتم النّبیّین، ص ٧٢؛ موسوعة نضرة النّعیم، ج ٦، صص ٢٢٨٧- ٢٢٩٩.
[١١٠١]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٦٧٨٨؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٦٤٨.
[١١٠٢]- از شمارۀ ٦١٠٩ تا ٦١١٣.
[١١٠٣]- نک: من صفات الدّاعیّة مراعاة أحوال المخاطبین، ص ٨٦؛ من صفات الدّاعیّة الرّفق واللّین، فضل الهی، صص ٣٩- ٤٥.