گفتار دوم: توجّه پیشینیان به حدیث نبوی
هنگامیکه صحابه ش اهمّیت و ارزش این علم را شناختند، بسیار مشتاق شدند تا آن را از پیامبرشان ج فرا گیرند و بدین منظور، همواره همراه ایشان بودند و نشستن با رسول الله ج را بر کار در اموال و اسباب روزی ترجیح میدادند و بسا اوقات، به افراد حاضر در مجلس پیامبر ج رجوع میکردند تا آنچه از دست دادهاند را بیاموزند، مانند کاری که سیّدنا عمر س با همسایۀ انصاری خویش انجام داد.[١١١]
پیامبر ج الگویی والا در آموزش صحیح آنان و رساندن معنا به ذهنشان بودند و فنون متنوّعی را برای روشنساختن و بیان سخن به کار میگرفتند؛ فنونی همچون ارائه و توضیح، بحث، ضرب المثل و تکرار سخن برای اینکه فهمیده شود. صحابه ش سخنان رسول الله ج را در مجالس و نشسستها، بر روی منابر و در سفر و اقامت میشنیدند و پیامبر ج درحالی از دنیا رفتند که تمامی آنچه صحابه ش نیاز داشتند را به آنان آموخته بودند و برخی از مشرکان و دشمنان ایشان به این مسأله اعتراف نمودهاند، چنانکه مسلم / از سلمان فارسی س روایت نموده که به او گفته شد: پیامبرتان هر چیزی حتّی آداب قضای حاجت را به شما آموزش داده است.[١١٢]
پس از وفات پیامبر ج، صحابه ش دانستند این علمی که فرا گرفتهاند، در نزدشان امانت است و باید آن را به مردم برسانند تا وعید کسانی که الله أ در آیۀ زیر از آنان نام میبرد، شامل حالشان نشود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ﴾[البقرة: ١٥٩]
«همانا کسانی که آنچه از دلائل روشن و هدایت نازل کردهایم را پس از آنکه آن را در کتاب [تورات] برای مردم بیان نمودیم، کتمان میکنند؛ الله أ آنان را لعنت میکند و لعنتکنندگان [از مؤمنان و فرشتگان نیز] این افراد را لعنت میکنند.»
شاگردانشان نیز ارزش و جایگاه این علم را در دینی که به آن گرویدهاند، دانستند و از این رو، تمامی آنان در حوزۀ تعلیم و تعلّم تلاش فراوانی نمودند. آنان مجالس خویش را با علم مذکور، رونق دادند و دستیابی به آن، بزرگترین هدفشان بود و در این راه، سختیهایی را تحمّل نموده و سفرهای بسیاری کردند، چنانکه از ابن عبّاس ب روایت شده که میگفت: «گاهی اوقات، حدیثی از یک صحابی به من میرسید و درحالی که در خواب نیمروز بود، نزدش میرفتم و بر درِ منزلش مینشستم و باد بر چهرهام خاک میپاشید، تا وی بیدار میشد.»[١١٣]
مشهور است که جابر س برای فراگیری یک حدیث از عبدالله بن انیس، به شام سفر کرد. امام احمد / این روایت را نقل نموده است.[١١٤]
ابوایّوب نیز برای روایت یک حدیث از عقبه بن عامر س از مدینه به مصر رفت.[١١٥]
آنان پس از شنیدن حدیث، آن را به یکدیگر ارائه نموده و آموزش میدادند تا هریک از آنان، به صحّت آنچه حفظ نموده، اعتماد و یقین کند و بسا اوقات، یکی از آنان مدّتی طولانی به تکرار حدیثی میپرداخت تا آن را حفظ نماید، چنانکه از ابوهریره س نقل شده که قسمتی از شب را برای بررسی و تکرار حدیث اختصاص میداد تا در ذهنش ماندگار شود.
این سخن را ابن جریج و دیگران نقل کردهاند.[١١٦]
الله أ به آنان حافظه و استعداد فراوانی بخشیده بود، به گونهای که در این زمینه، از نسلهای بعدی، بسیار برتر بودند و روایات عجیبی از آنان، در این باره نقل شده است.[١١٧]
تعدادی از این افراد، برای حفظ احادیث، از نوشتن کمک میگرفتند.
به طور خلاصه، توجّه و اهتمام پیشینیان به حدیث و جایگاه آن، به گونهای بود که الله تعالی از این طریق، شریعت را حفاظت نمود و از منابع آن حمایت کرد. الله متعال آنان را رحمت کند و بهترین پاداش را نصیبشان سازد.[١١٨]
[١١١]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٨٩.
[١١٢]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٦٢.
[١١٣]- المستدرک، حاکم، ج ١، ص ١٠٢ و ج ٣، ص ٥٣٨. حاکم / این روایت را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق است.
[١١٤]- مسند احمد، ج ٣، ص ٤٩٥ به نقل از جابر س که میگفت: حدیثی از یک مرد به من رسید، شتری خریدم و توشهام را برداشتم و یک ماه در راه بودم... .
[١١٥]- نک: جامع بیان العلم وفضله، ابن عبدالبرّ، ج ١، ص ١١٢. وی اخبار زیادی در این باره آورده است.
[١١٦]- نک: معرّفی ابوهریره س در کتاب البدایة والنّهایة، ج ٨، ص ١٩٩ و سایر کتابها.
[١١٧]- به عنوان نمونه، نک: زندگینامۀ ابوهریره، قتاده، شعبی و دیگران ش در تهذیب التّهذیب و بقیّۀ کتابها.
[١١٨]- نک: أخبار الآحاد في الحدیث النّبوي، عبدالله بن جبرین، صص ٢١- ٢٢.