١- الهیبودن
این ویژگی در خاستگاه و روش آن نمودار و آشکار است.
خاستگاه نظام سیاسی در اسلام از این لحاظ الهی است که از جانب الله تعالی بوده و پروردگار جهان داناتر به مصالح بندگانش است، چنانکه میفرماید:
﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ﴾[الملك: ١٤]
«آیا ذاتی که [همۀ موجودات را] آفریده است، [احوالشان را] نمیداند؟ درحالی که او باریکبین و آگاه است.»
این ویژگی نتایج متعدّدی دارد؛ از جمله: حفاظت از تناقض و تضاد، دوری از خودخواهی و ستم، تمایل به مصالح گروهی از مردم یا خیرخواهی برای ساکنان یک شهر.
همچنین رهایی از بندگی و بردگی برای غیرالله در زمانی که نظامهای سیاسی بشری با خوارساختن مردم و شهروندان در برابر حاکمان و رئیسان، منحرف گشتهاند و نیز امیران و حاکمان پیروانشان را از آنچه دوست دارند، محروم ساخته و اموری را براساس تمایل و خواست خویش، بر آنان تحمیل نموده و جایز میدانند.
شیوۀ نظام سیاسی اسلام از این نظر الهی به شمار میرود که هدف انسان از تلاش و عمل، کسب رضایت الهی بوده و فرد مسلمان یعنی کسی که اعمالش مختصّ الله متعال است، چنانکه الله ـ میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾[الأنعام: ١٦٢]
«بگو: بدون تردید نمازم و عبادت [و قربانی] من و زندگی و مرگم؛ همه برای الله؛ پروردگار جهانيان است.»
انسان مؤمن در تمامی امور؛ از جمله روش سیاسی خویش متوجّه الله تعالی است.
عمل به نظام سیاسی اسلام عبادت به شمار میرود و سیاستمدار مسلمان که مخلصانه پیرو شریعت است، به سبب این کارش پاداش میبرد. پیامبر ج فرمودند: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلا ظِلُّهُ»؛ «الله متعال هفت گروه را در روزی که هيچ سايهای جز سايۀ [عرش] او وجود ندارد، در زير سايۀ [عرش] خویش جای می دهد.» و «الإِمَامُ الْعَادِلُ»[٦٩٨]؛ «پادشاه دادگر» را یکی از آن هفت نفر معرّفی کردند.
امّا کسی که در سیاست خویش، پیرو احکام الهی نباشد، مستحقّ مجازات است، چنانکه رسول الله ج فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ اسْتَرْعَاهُ اللَّهُ رَعِيَّةً، فَلَمْ يَحُطْهَا بِنَصِيحَةٍ، إِلَّا لَمْ يَجِدْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ»[٦٩٩]؛ «هر بندهای که الله متعال او را مسؤول حفاظت [و ادارۀ امور گروهی از] مردم قرار دهد و از روی خیرخواهی، آنان را اداره [و حفاظت] نکند، قطعاً بوی بهشت را نخواهد یافت.»
[٦٩٨]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٦٦٠.
[٦٩٩]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٧١٥٠.