باقیات صالحات ترجمه آیات بینات

فهرست کتاب

دلیل سوم (از دلائل عقلیه)

دلیل سوم (از دلائل عقلیه)

ازین امر کسی انکار نمی‌تواند کرد که در زمانی که پیغمبر خدا جمبعوث شد همه مردمان منکر توحید بودند و در عبادت و استعانت مرتکب شرک می‌شدند و طرق عبادات الهی را فراموش کرده بودند و در ملت ابراهیمی تحریفها بکار می‌بردند و همچو بهائم با هم می‌آویختند و همچو وحوش با هم می‌جنگیدند و از علم و حکمت بی‌بهره گشته و اخلاق حسنه را فرو گذاشته پابند مراسم جاهلانه شده بودند. برای ازاله‌ی این همه امراض حق جل شانه آن سرور انبیا جرا برسالت مشرف کرد تا بندگان او را سبق توحید بیاموزد و از نجاست شرک پاک ساخته طرق عبادت الهی را بدیشان یاد دهاند و اصل ملت ابراهیمی را راسخ کند و به مکارم اخلاق تعلیم فرماید. وحق تعالی هدایت جمیع بنی آدم از فرائض وی جفرمود و سکه ختم نبوت بنام مبارکش زده و چون مقرر بود که بعد وی جپیغمبری مبعوث نه گردد، لهذا تمام آن فضائل و کمالات ومعجزات و بینات که انبیای سابقین رافرداً فرداً عطا شده بود مجموعاً (مع شی زائد) آن جناب علیه الصلوة والسلام عطا فرموده شد وطرق هدایت وتعلیم که بر پیغمبران پیشین نازل شده بود مجموعاً بران سرور نزول یافت و ازینجا گفته‌اند که (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری) برای آن که هیچ ملکی و هیچ قومی بلکه قرنی از فیوض آن جناب جمحروم نماند و هدایت آن جناب مثل پیغمبران پیشین بعد چند روز مضمحل و بی‌اثر نشود و حجت بر جمیع ساکنان زمین قائم گردد و کسی را گنجایش انکار نبوت آن سرور باقی نماند. به همین سبب هدایت آن جناب در سرعت تاثیر و کمال تاثیر و قوت تاثیر (در جماعت انبیاءبی‌نظیر و بی‌مثال) بوقوع آمد. ونیز حق تعالی برای قبول ایمان ذرائع متعدده در زمان آن حضرت جپیدا فرمود، مثلاً کسانی‌که ذوق فصاحت و بلاغت داشتند ایشان را فصاحت و بلاغت قرآن که به حد اعجاز میرسد باعث بر قبول ایمان شد و کسانی‌که طالب علم و حکمت بودند ایشان را تعلیم آن جناب جکه رویاهای علم وحکمت ازان جوش می‌زد باعث بر قبول ایمان گردید و کسانی‌که طالب خوارق عادات بودند ایشان را معجزات آن جناب جکه بیرون از حد شمارش راغب به ایمان کرد. و کسانی‌که شیفته شجاعت بودند در معرکه‌های جنگ دیدند که آن حضرت جشجاعتی که باصحاب خود آموزیده شجاعت‌های شجاعان و هر چه ماضی و چه حال پیشِ آن بیش از بازیچه‌ی اطفال نیست بالاخره مغلوب شده مطیع گشتند وایمان آوردند. المختصر مقصود خداوندی که از بعثت سرور انبیا جبود، یعنی شیوع اسلام و غلبه‌ی آن بر کفر که از ذاتِ با برکات آن سرور کائنات جبر وجه اتم حاصل شد.

لیکن این همه که گفته شد صرف بر اصول مذهب اهل سنت راست می‌آید نه بر اصول مذهب شیعه، زیرا که کسانی‌که روبروی آن حضرت جایمان قبول کردند هرگاه در باب ایشان اعتقاد کرده شود که ایشان در ایمان و اسلام کامل بودند و ضمیر ایشان مطابق زبان ایشان بود و تا وقت موت برین حال استقامت داشتند درین صورت بلا شبهه این سخن راست می‌شود که مقصود خداوندی از بعثت آن حضرت جبا حسنِ وجوه بحصول انجامید (و آن سرور جدر ادای فرائض خود از همه پیغمبران کامیاب تر و فائق تر از دنیا رفت و ظاهرست که این اعتقاد در باب اصحاب کرام از خصائص اهل سنت است). و اگر در باب اصحاب کرام اعتقاد کرده شود که عیاذاً بالله ایشان بظاهر تکلم بکلمه اسلام کرده بودند و در باطن همه کافر بودند و بعد وفات آن حضرت جهمه مرتد گشتند (چنان که مذهب شیعه است) درین صورت بکدام زبان می‌تواند گفت که مقصد خداوندی از بعثت آن حضرت جحاصل شد و از هدایت آن جناب فائده بخلق رسید. حقیقت حال این است که اعتقادی که شیعه در باب صحابه کرام می‌دارند ازان قدح عظیم بر نبوت آن حضرت جوارد می‌شود و کسیکه این اعتقادِ شیعه را بشنود او را شبهه در اصل دین اسلام در بر میگیرد زیرا که هر گاه این امرِ باور داشته شود که کسانی‌که در زمان آن سرور ایمان آورده بودند در دل ایشان اثری از ایمان و اسلام نبود بلکه بظاهر مسلمان شده بودند و در باطن همچنان کافر بودند یا بعد وفات آن سرور از اسلام ظاهری هم برگشتند درین صورت کسی تصدیق نبوت آن حضرت نمی‌تواند کرد و بلکه می‌تواند گفت که اگر آن حضرت جنبی صادق می‌بود هر آئینه در هدایت وی تاثیری می‌بود و کسی از دل بوی میگروید و ازان هزاران هزار مردم که اظهار ایمان می‌کردند، صد کس یا دو صد کس بر ایمان ثابت قدم می‌ماندند.

ای برادران شیعه! اگر صحابه کرام موافق عقائد باطله‌ی شما در ایمان و اسلام کامل نبودند پس خود شما بگوئید که آن کسان کدام‌اند که در ایشان هدایت آن حضرت جاثر کرد و آن کسان چند نفر بوده‌اند که ایشان را از نبوت آن حضرت جفائده حاصل شد؟ اگر صحابه کرام بقول شما کلهم اجمعون عیاذاً بالله منافق [۱۲]و مرتد بودند پس آن کیست [۱۳]که قبول اسلام کرد و از تعلیم و تلقین پیغمبر منتفع گشت؟ آن کیست که با شاد آن حضرت جشرک را ترک کرده معتقد توحید شد و طرق عبادت از وی آموخت؟ و آن کیست که دین محمدی را جاری نمود و ایمان را در اطراف عالم اشاعت داد؟ ای یاران! شما را نمی‌زیبد که نام اسلام بر زبان آرید و اقرار ظاهری به نبوت آن حضرت جنمائید؟

[۱۲] شیعه می‌گویند که اکثری از صحابه کرام منافقانه اظهار اسلام نموده بودند و بعد وفات نبوی همه ایشان مرتد شدند بجز سه کس یا چهارکس در روضه کافی مطبوعه ص ۱۱۵ منقول است عن ابی جعفر÷قال: «كان الناس أهل ردة بعد النبی جإلا ثلاثة، فقلت: ومن الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الأسود وأبوذر الغفاری وسلمان فارسی رحمة الله علیهم و بركاته». ترجمه: از ابوجعفر یعنی امام باقر÷مروی است که فرمود: تمام مردمان بعد نبی جمرتد شدند بجز سه کس. راوی گفت: پرسیدم که آن سه کس کدام‌اند؟ امام فرمود که مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی/و برکاته. درین روایت نام عمار بن یاسر نیست. باین سبب که او در امتثال امر جناب امیر درنگ کرده بود. و این هم در روایت شیعه مذکورست که درین چهار کس هم کامل الایمان صرف یکی بود و بس. [۱۳] بعد تصنیف عقیده‌ی ارتداد صحابه و تصنیف روایات آن علمای شیعه هم خرابی این عقیده محسوس کردند و فهمیدند که برین عقیده اعتراض‌های لاینحل وارد خواهند شد به مجرد این احساس چیزی دیگر تصنیف کردند چنانچه مصنف کتاب الخصال می‌نویسد که دوازده هزار صحابی کامل الایمان بودند همه شیعیان علی بودند علمای شیعه می‌گویند که اهل سنت کتب‌های ما را تلف کردند ازین جهت نامهای آن دوازده هزار نفر صحابی نزد ما محفوظ نیست. فرض که حضرات شیعه در دروغ باقی نظیر خود نمی‌دارند. ﴿ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨ [الصف: ۸].