فصل دوم در بیان ایمان بالقرآن
باید دانست که از عجائب روزگار غرائب لیل و نهار این مساله هم هست که شیعه را بر قرآن مجید ایمان نیست، و نه بر قرآن مجید ایمان آوردن ایشان ممکن است. تا وقتی که مذهب شیعه را ترک نه کنند ممکن نیست که این دولت حاصل شود. پیشتر این حقیر مثل دیگر حضرات میدانست که بنیاد مذهب شیعه بر عداوت صحابه است لیکن بعد تتبع و تفحص کتب ایشان مثل فلق صبح ظاهر شد که بنیاد مذهبشان بر دو چیز است: یکی عداوت قرآن. دوم: انکار ختم نبوت بهترین پیغمبران جوصحبه وسلم. شیعه برین دوچیز لباس خوشنما انداختهاند تا مخلوق خدا در فریب افتد. نام یکی تبرّا نهادهاند و نام دیگری تولاّ. و میگویند که بنیاد مذهب ما بر تبرا و تولا است مقصد تبرا مشکوک کردنِ قرآن مجید است و مقصد تولا انکار ختم نبوت است. چنانچه عنقریب إن شاءالله واضح خواهد شد. بعد تحقیق این مساله حاجتی نماند که با شیعه در مساله دیگر گفتگو کرده شود.
دلائل این مساله که ایمان شیعه بر قرآن مجید نیست و نمیتواند شد بسیارست از آن جمله، اینجا سه دلیل بیان کرده میشود:
دلیل اول
سبق اولین مذهب شیعه این است که تمام صحابه کرام کلهم أجمعون کاذب بودند. در مذهب شیعه صحابه کرام بر دو گروه منقسم بودند: یکی حضرات خلفای ثلاثه و رفقای ایشان و دوم حضرت علی و رفقای او که بقول ایشان صرف چار کس بودند: ابوذر، سلمان، مقداد، و عمار، گویند که این هر دو گروه کاذب بودند و در اصطلاح خود کذب گروه اول را نفاق مینامند و کذب گروه دوم را تقیه. یعنی گروه اول ارتکاب کذب میکرد مگر کذب را عبادت نمیدانست و گروه دوم یعنی علی مرتضی و رفقای او کذب را بهترین عبادت دانسته مرتکب میشدند.
بوقت وفات نبوی تعداد صحابه کرام بقول امام ابوزرعه رازی یک لک و چهارده هزار بود و بقول علامه محمدطاهر گجراتی یک لک و بیست و چهار هزار. مذهب شیعه تعلیم میدهد که این همه کاذب بودند و ظاهرست که قرآن مجید بلکه هر چیز دینی ازوست و همین جماعت حاصل شد. و بدیهی است که نقل و روایت کاذبین هرگز قابل اعتبار نمیباشد چه جائیکه لائق ایمان و یقین. لهذا ایمان شیعه بر قرآن مجید هرگز هرگز ممکن نیست.
اینست نتیجه آنکه خلافت حضرات خلفای ثلاثه را انکار کرده بد گفتن ایشان را جزو ایمان ساختن و همین است حقیقت تبرا. این نتیجه به حضرات شیعه مبارک باد. ازینجاست که حضرت شیخ ولی الله محدث دهلوی/در دیباچه ازالة الخفا میفرماید که «به علم الیقین دانسته شد که اثبات خلافت این بزرگواران اصلی است از اصول دین تا وقتی که این اصل را محکم نگیرند هیچ مساله از مسائل شریعت متاصل نشود». باز میفرماید که «هر که در شکستن این اصل سعی میکند بحقیقت هدم جمیع فنون دینیه میخواهد».
دلیل دوم
درین دلیل سه امور یاد باید داشت:
۱) اتفاق شیعه برانست و بعضی علمای اهل سنت نیز بآن قائلاند که این قرآن مجید که در دست مسلمانان است جمع کرده و ترتیب داده و شایع نمودهی حضرات خلفای ثلاثه است.
۲) تصدیق این قرآن در کتب شیعه از ائمه معصومین منقول نیست.
۳) حضرات خلفای ثلاثه باعتقاد شیعه نه صرف مخالف دین اسلام بلکه معاذالله دشمن این دین بودند و در سازشهای خلافِ فطرت چنان مشق و مهارت داشتند که کارهای ناشدنی را بآسانی تمام بوقوع میآوردند. هزاران افراد انسان را که مختلف المزاج و مختلف الاغراض بودند بر امری خلاف واقع متفق ساختن یا بر انکار امری که در مجامع عامه علی الاعلان بوقوع آمده باشد، مجتمع ساختن نزد ایشان کاری سهل بود حالانکه این هر دو چیز نزد عقل از محالات عادیه است مگر ایشان درین فن چنین مهارت داشتند که هم چنین بسیاری را از محالات عادیه بوجود آورده بودند مثلاً رسول خدا جپی در پی اعلان خلافت حضرت علی نمود بالخصوص در مقام غدیر خم از وفات خود چند روز پیشتر باهتمام تمام در مجمع عام اعلان خلافت حضرت علی و ولی عهدی او کرد لیکن خلفای ثلاثه تمام مردمان را که بیتعداد و بیشمار بودند بر انکار این واقعه متفق اللفظ ساختند و از همه ایشان شهادت دهانیدند که رسول خدا جاعلان خلافت و ولایت عهد برای حضرت علی ننموده نه در غدیرخم و نه در غیر آن. امثال این واقعات بسیارست و با این همه مشق و مهارت هر سه خلیفه صاحب تاج و تخت هم بودند و سلطنتی عظیم الشان باقوت و شوکت و با ساز و سامان در دست ایشان بود.
بعد ذهن نشین کردن این هر سه امور باید اندیشید که قرآن مجید بچه حال رسید. کتابی که بنیاد دینی باشد از دست دشمن آن دین حاصل شود و دشمن هم چنین طاقتور و چنین صاحب تدبیر و از راهی دیگر تصدیق آن کتاب هم میسر نشود آیا درین صورت بران کتاب اعتبار کردن ممکن خواهد بود. آیا این اطمینان حاصل خواهد گشت که آن دشمن درین کتاب هیچ تصرف نکرده. امروز که دین اسلام متمکن شده و قرون کثیره بران گذشته اگر غیر مسلمی قرآن مجید را نوشته یا باهتمام خود طبع کنانیده بدست مسلمانان بفروشد هرگز احدی از مسلمانان بران اعتبار نخواهد کرد تا وقتی که از حافظی مستند تصدیق آن حاصل نکند یا از نسخه صحیحه مصدقه مقابله آن ننماید. لهذا ممکن نیست که ایمان شیعه برین قرآن صورت بندد ﴿ فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ ٢ ﴾[الحشر:۲].
دلیل سوم
درین دلیل چند امور یاد باید داشت. اول: اینکه در کتب معتبره شیعه از ائمه معصومینشان زائد از دو هزار روایات باین مضمون منقول است که در قرآن مجید پنج قسم تحریف کرده شده: ۱- بکثرت آیات و سوره از قرآن مجید بیرون کرده شده. ۲- کلام انسانی جابجا در قرآن افزوده شده. ۳- الفاظ قرآن مجید تبدیل کرده شده.۴- حروف قرآن مجید تبدیل کرد ه شده. ۵- ترتیب قرآن مجید خراب کرده شده، ترتیب سوره هم و ترتیب آیات هم که در سورست و ترتیب کلمات هم که در آیات است و ترتیب حروف هم که در کلمات است.
دوم: علمای شیعه دربارهی این، زائد از دو هزار روایات اقرار سه امور کردهاند. ۱- اقرار اینکه این روایات زائد از دو هزار است و متواتر است و از روایات مساله امامت کم نیست. ۲- و اقرار اینکه این روایات بر تحریف قرآن صریح الدلالة است. ۳- و اقرار اینکه مطابق این روایات اعتقاد شیعه نیز هست یعنی این روایات غیر معمول بها نیست.
سوم: اینکه در کتب شیعه از ائمه معصومین یک روایت هم خلاف این زائد از دو هزار روایات نیست که در آن تصریح این امر باشد که در قرآن هیچ تحریف نشده. باوجودیکه در مذهب شیعه اختلاف روایت بحدی است که از اول تا آخر یک روایت نیست که از اختلاف محفوظ باشد حتی که مساله امامت و عصمت ائمه هم از اختلاف محفوظ نیست. علمای ایشان ازین اختلاف سخت سراسیمگی دارند چنان که در فصل اول نمبر دوم و نمبر سوم بیان آن مفصل گذشت باوجود این حال روایات تحریف از اختلاف محفوظ است. العجب کل العجب ازینجا صاف ظاهرست که بنیاد مذهبشان بر عداوت قرآن است.
چهارم: اینکه علمای متقدمین شیعه اصحاب ائمه، سفرای امام غائب، اصحاب این سفراء، همگی بر عقیدهی تحریف قرآن متفقاند درین اعتقاد اختلافی در میانشان نیست. اصحاب ائمه در عصمت ائمه اختلاف دارند چنان که در فصل اول نمبر پنجم از حق الیقین منقول شده لیکن در اعتقاد تحریف قرآن کسی اختلاف نکرده موجب صد هزار عبرت است.
پنجم: در قدمای شیعه چهار کس انکار تحریف قرآن کردهاند. ۱- شریف مرتضی ۲- شیخ صدوق ۳- ابوجعفر طوسی ۴- ابوعلی مصنف تفسیر مجمع البیان. علامه نوری طبرسی در کتاب فصل الخطاب مطبوعه ایران ص ۳۲ میفرماید: «ولم یعرف من القدماء خامس لهم».یعنی در قدمای ما کسی پنجم نیست که انکار عقیده تحریف کرده باشد نیز در همین کتاب ص ۳۴ مینویسد: «وإلی طبقته لم یعرف الخلاف صریحاً إلا من هذه المشائخ الأربعة».یعنی تا زمانهی شریف مرتضی بجز این چهارکس از کسی دیگر خلاف این عقیده معلوم نیست.
لیکن چون در اقوال این چهار اشخاص تدبر کرده شد صاف ظاهر گشت که این انکارشان از راه تقیه است. اولاً: باین وجه که ایشان در سند انکار خود روایتی از ائمه معصومین پیش نمیکنند، پس یا این قول باطل است که مدار مذهب شیعه بر تعلیمات ائمه معصومین است یا این انکار از راه تقیه است. ثانیاً: باین وجه که این چهار اشخاص زائد از دو هزار روایات تحریف را که در کتب ایشان موجودست جوابی نمیدهند بجز اینکه این روایات ضعیف است. وجه ضعیف چیست؟ هیچ نمیگویند. ثالثاً: باین وجه که این چهار اشخاص در استدلال خود مساعی جمیلهی صحابهی کرام را در حفاظت قرآن و تعلیم و تدریس آن پیش میکنند و این خلاف مذهب شیعه است. رابعاً: باین وجه که این چهار اشخاص معتقدین تحریف را پیشوای خود میگویند و تکفیر قائل تحریف چه، بلکه تضلیل و تفسیق او هم روا نمیدارند. باین وجوه دانسته شد که انکار این چهار اشخاص قطعاً و یقیناً از راه تقیه است.
اکنون روایات هرگونه تحریف را جدا جدا و هر سه اقرار علمای شیعه حواله قلم میکنیم. و از هر قسم تحریف سه سه روایت ذکر خواهم کرد که برای مثال این قدر کافی است.