باقیات صالحات ترجمه آیات بینات

فهرست کتاب

تفسیر آیت اولی الامر سوره نساء ـ پاره پنجم

تفسیر آیت اولی الامر سوره نساء ـ پاره پنجم

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩ [النساء: ۵۹].

ترجمه: «ای اهل ایمان، فرمان برداری کنید خدا را و فرمان برداری کنید رسول را و صاحبان حکومت را که از شما باشند (یعنی مسلمان باشند) باز اگر با هم اختلاف کنید در چیزی پس رجوع کنید آن را بسوی خدا و رسول، اگر شما ایمان می‌دارید بر خدا و روز آخرت (یعنی قیامت ضرور چنین خواهید کرد) این بهترست و خوب ترست باعتبار انجام».

ترجمه لفظ (اولی الامر) صاحبان حکومت کرده ام، همین ترجمه مولوی فرمان علی مجتهد شیعه در ترجمه خود که عندالشیعه بسی مقبول است نموده. و مولوی مقبول احمد شیعه که در نیرنک بازی خیلی مشهور بود در ترجمه خود «والیان امر» ترجمه کرده. و مولانا شیخ ولی الله محدث دهلوی/«فرمان روایان» نوشته و مولانا شاه عبدالقادر محدث دهلوی در ترجمه خود (که عندالعلماء ملقب است به امام التراجم) «صاحبان اختیار» نوشته.

مقصد این آیت چنان که می‌بینی چندان واضح است که مطلقاً حاجت تفسیر و توضیح نمیدارد بهر کیف ازین آیت دو چیز بالصراحة مفهوم می‌شود.

اول این که حق تعالی امری می‌فرماید مسلمانان را باطاعت و فرمان برداری خود و اطاعت رسول خدا جو اطاعت اولی الامر، یعنی صاحبان حکومت که مسلمان باشند مگر به کمال بلاغت برای اولی الامر اعاده‌ی لفظ (أطیعوا) نه فرموده، چنان که برای رسول فرموده ازینجا مفهوم شد که اطاعت اولی الامر مانند اطاعت رسول نیست. و چگونه مانند اطاعت رسول باشد که اطاعت رسول را در قرآن مجید عین اطاعت خود قرار داده، قوله تعالی: [۷۴]﴿ مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ [النساء: ۸۰].

دوم: اینکه اطاعت اولی الامر على الاطلاق واجب نیست بلکه صرف در همان امور واجب است که مختلف فیها نباشد. در صورت اختلاف که میان رعیت و اولی الامر پیدا شود واجب است که رعیت و اولی الامر هر دو بسوی خدا و رسول یعنی کتاب و سنت رجوع کنند و فیصله کتاب و سنت را هر دو قبول کنند. و این امر را چنان موکد فرمود که اگر ایمان بخدا و روز قیامت دارید ضرور همچنین کنید و باز این هم فرمود که درین هرگونه فلاح و بهبودی برای شماست و انجامش بسیار خوب خواهد بود.

پیش از آیت اولی الامر علی الاتصال این آیت است: ﴿ ۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ سَمِيعَۢا بَصِيرٗا ٥٨ [النساء: ۵۸] [۷۵]. درین آیت به حکام امر فرمود که پابندی عدل و انصاف کنند خلاف عدل و انصاف رعیت را حکم نه دهند و در آیت اولی الامر رعیت را امر فرمود که فرمان برداری صاحبان حکومت کنند و در صورت اختلاف طریقه‌ی رفع اختلاف بیان فرمود.

بعد دانستن مقصود آیت یک نظر برین دو امر هم باید انداخت. اول: اینکه مصداق اولوالامر کیست؟ دوم: اینکه در شریعت الهیه حکم به اطاعت اولی الامر چرا داده شد؟ پس باید دانست که اولوالامر از روی لغت عرب کسی است که او را نوعی از حکومت حاصل باشد و حکومت دو قسم می‌باشد، یکی حکومت عامه چنان که پادشاه را بر رعیت خود عام و شامل می‌باشد جمیع رعیت را. دوم حکومت خاصه چنان که افسران فوج یا حکام صوبه (ولایت یا استان) یا قاضیان را که مخصوص می‌باشد به فوج یا صوبه یا شهر و ظاهرست که حکومت عامه فرد کامل است. لهذا بوقت اطلاق اولی الامر ذهن به همان معنی سبقت می‌کند. بالجمله، تا وقتی که قسمی ازین اقسام حکومت کسی را حاصل نباشد بر آن کس اطلاق لفظ اولی الامر خلاف لغت عرب است و قطعاً جائز نیست. به همین سبب مفسرین بالاجماع در تفسیر این لفظ سه قول دارند:

۱) اینکه مراد از اولوالامر [۷۶]خلفا‌اند. و بر بنای این تفسیر حضرات شیخین را بخصوصیت مصداق این لفظ قرار داده‌اند.

۲) سرداران [۷۷]افواج مراد‌اند که بر هر فوج اطاعت سردار خود لازم می‌باشد.

۳) علما [۷۸]و فقها که در حکم قضاة [۷۹]داخل‌اند مرادند. و این قول اضعف اقوال است.

درین هر سه قول تخالف و تناقض نیست. اولوالامر به هر معنی که ازین سه معانی باشد در درجه‌ی خود واجب الاطاعة است. و شک نیست که خلیفه وقت که او را حکومت عامه حاصل می‌باشد اولی و احق است برای مصداق این لفظ.

باقی ماند امر دوم، پس بیانش آنکه اگر موافق قول سوم علما و فقها مراد باشند پس امر باطاعت‌شان باین است که عوام الناس که از فهم کتاب و سنت بهره‌ی نمی‌دارند اگر بسوی علما و فقها رجوع نه کنند و ازیشان تعلیم دین حاصل نه کنند و بر تعلیم‌شان عمل پیرو نه شوند از دین اجنبی و بی‌تعلق گردند لهذا امر باطاعت‌شان ضروری شد.

و اگر موافق قول اول و دوم مراد خلفا یا سرداران فوج باشند پس امر باطاعت‌شان ازین جهت است که قیام نظام امت و انصرام امور سیاست بغیر این ممکن نیست.

در مشیت الهی از روز اول مقرر بود که بعثت سید الانبیا جبرای این مقصد خواهد بود که تمام ادیان و مذاهب پیش با سطوت و شوکت اسلام سرنگون شوند و دین اسلام بر همه غالب شود و پیروان دین اسلام محکوم کسی نباشند بلکه بر عالم و عالمیان فرمان روائی کنند. آیه کریمه ﴿ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِ [التوبة: ۳۳] [۸۰]. برای شهادت این معنی کافی است، لهذا ضروری شد که در قرآن مجید هم چنان که اصول عبادت و معاشرت و اخلاق تعلیم فرموده شد همین سان اصول سیاست و جهانداری هم ارشاد فرموده شود و در اصول سیاست و جهانداری اهم امور بلکه روح آن اینست که شیرازه قوم متحد باشد و همه در یک نظام منسلک باشند و این روح بغیر آن که یکی از قوم فرمان روا باشد و تمام افراد قوم او را فرمان برداری کنند پیدا نمی‌شود چنانچه در قرآن مجید به سلسله قصه حضرت طالوت اشاره به همین معنی فرموده که ﴿ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِكٗا نُّقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ [البقرة: ۲۴۶] [۸۱].

انتظام ملک یا شهر چیزی است بس عظیم، ما می‌بینیم که نظم یک خانه راست نمی‌شود بغیر اینکه یکی را از میان خود کبیر خود دانند و همه اهل آن خانه زیر حکم او باشند. پس همین اصل عظیم است که درین آیت تعلیم فرموده شد و برای حاکم و محکوم هر دو اصول کلیه ارشاد نموده آمد و به همین سبب برای اطاعت اولی الامر دفتری ست از احادیث صحیحه که دران تاکیدات شدیده را به نهایت رسانیده شده، دو سه احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم بطور مثال این‌جا نوشته می‌شود: عن أبی هریرة قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «من أطاعنی فقد أطاع الله ومن عصانی فقد عصی الله ومن یطع الأمیر فقد أطاعنی ومن یعص الأمیر فقد عصانی وإنما الإمام جنة یقاتل من ورائه ویتقی به، فإن أمر بتقوی الله وعدل فإن له بذلك أجراً وإن قال بغیره فإن علیه منه». (متفق علیه).

عن أم الحصین قالت: قال رسول الله ج: «إن أمر علیكم عبد مجدع یقودكم بكتاب الله فاسمعوا له وأطیعوا» (مسلم).

عن أنس أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: «اسمعوا وأطیعوا وإن استعمل علیكم عبد حبشی كان رأسه كالزبیبة». (بخاری).

عن ابن عمر قال رسول الله صلى الله علیه وسلم السمع والطاعة علی المرء المسلم فیما أحب وكره ما لم یؤمر بمعصیة، فإذا أمر بمعصیة فلا سمع ولا طاعة». (متفق علیه) [۸۲]. روایت است از ابوهریره که فرمود رسول خدا جهر که اطاعت من کرد او اطاعت خدا کرد و هر که نافرمانی من نمود او نافرمانی خدا نمود و هر که اطاعت امیر کرد او اطاعت من کرد و هر که نافرمانی امیر کرد او نافرمانی من کرد و امیر و امام مثل سپرست که در پناه او قتال کرده می‌شود و بذریعه او حفاظت نموده می‌شود. پس اگر او حکم به تقوی دهد و انصاف کند پس برای اوست ثواب و اگرخلاف این کند بروی وبال ست. (بخاری و مسلم).

روایت است از ام حصین که فرمود رسول خدا جکه اگر حاکم کرده شود بر شما غلامی بینی وگوش بریده و او شما را موافق قرآن رهنمائی کند پس احکام او را بشنوید و اطاعت کنید. (مسلم).

روایت است از انس که فرمود رسول خدا جکه احکام امیر خود بشنوید و اطاعت کنید اگرچه بر شما غلامی حبشی (بد صورت) امیر کرده شود که سرش مثل خشک انگور باشد (بخاری).

روایت است از ابن عمر که فرمود رسول خدا صلی الله علیه وسلم که شنیدن (احکام امیر) و اطاعت کردن بر مرد مسلمان لازم است خواه احکام او موافق طبع باشد یا مخالف تا وقتی که حکم خلاف شرع نباشد وهرگاه که خلاف شرع حکم کند پس نشنیدن آن حکم لازم است نه اطاعت. (بخاری و مسلم) [۸۳]. وهمین است مفاد قول حضرت علی مرتضی که در نهج البلاغه مطبوعه مصر جلد اول ص ۱۰۰ آورده: فَإِنَّهُ لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیر بَرّ أَوْ فَاجِر، یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ، وَیَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْكَافِرُ، وَیُبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الاَْجَلَ، وَیُجْمَعُ بِهِ الْفَیءُ، وَیُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَتَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ، وَیُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ، حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ، وَیُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِر [۸۴]. هرآئینه ضروری است برای مردمان امیری خواه نیکوکار باشد یا بدکار تا که کار انجام دهد بسبب حکومت وی مومن و فائده بردارد در حکومت وی کافر و کامل سازد خدا میعادها و جمع کرده شود بحمایت او مال غنیمت و جهاد کرد شود و با دشمن و مامون شود بسبب حکومت او راهها و گرفته شود بسبب او حق کمزور از زورآور تا آنکه راحت حاصل کند بسبب او نیکوکار و نجات حاصل شود از بدکار. ودر نهج البلاغه جلد دوم ص ۹۶ تفسیر این آیه هم به عنوان شایسته از علی مرتضی منقول است جناب ممدوح بنام مالک اشتر هر گاه که او راحاکم مصر مقرر فرموده می‌نویسد: وَارْدُدْ إِلَى الله وَرَسُولِهِ [۸۵] مَا یُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ، وَیَشْتَبِهُ عَلَیْكَ مِنَ الاُْمُورِ، فَقَدْ قَالَ اللهُ سبحانه لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ:﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ [النساء: ۵۹]. فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ: الأخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ، وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الأخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ. و رجوع کن به سوی خدا و رسول او تمام آن کارها که تو را در مشکل اندازد تمام آن کارها که مشتبه گردد بر تو زیرا که الله تعالی برای گروهی که هدایت کردن شان خواسته (در قرآن مجید) فرموده که ای اهل ایمان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و صاحبان حکومت را که از شما باشند. باز اگر میان شما و صاحبان حکومت در امری نزاع واقع شود پس آن را رجوع کنید بسوی خدا و رسول. رجوع بسوی خدا این است که به آیات محکمات کتاب او عمل کرده شود و رجوع بسوی رسول این است که به سنت جامعه [۸۶]او که تفرقه نیندازد عمل کرده شود. اکنون که تفسیر صحیح این آیت نوشته شد و واضح شد که این آیت ابطال مذهب شیعه می‌کند و طلسم امامت و عصمت خانه ساز را پاره پاره می‌سازد باید دید که حضرات شیعه چگونه ازین آیت استدلال می‌کنند.

[۷۴] ترجمه: هرکه اطاعت کند رسول را پس او بالیقین اطاعت کرد خدا را. [۷۵] ترجمه: هر آئینه خدا حکم می‌دهد شما را که برسانید امانت‌ها را به اهل آن‌ها و هرگاه که حکم و فیصله کنید در میان مردمان (یعنی حاکم ایشان شوید) پس حکم کنید به عدل، هرآئینه چه خوب است این چیز که خدا نصیحت می‌کند بآن. هر آئینه خدا شنوا و بیناست. [۷۶] چنانچه در تفسیر معالم التنزیل از حضرت ابوهریره آورده که هم «الامراء والولاة»و از عکرمه آورده که اراد باولی الامر أبابکر وعمر. [۷۷] چنانچه بخاری و مسلم و ابوداود وترمذی و نسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و بیهقی بواسطه ابن جریر از حضرت ابن عباس روایت کرده‌اند که «نزلت فی عبدالله بن حذافة بن قیس إذ بعثه النبی جفی سریة». یعنی: این آیات اولی الامر در شان عبدالله بن حذافه بن قیس نازل شده در هنگامی که او را نبی جدر لشکری سردار فوج ساخته روانه فرموده بود. و ابن عساکر از میمون بن مهران روایت کرده که اصحاب السرایا علی عهد النبی جیعنی این آیت نازل شد درشان سرداران فوج که در زمانه نبی جتقرر می‌یافتند. [۷۸] چنانچه عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابی حاتم از عطاء روایت می‌کنند که «إطاعة الله والرسول اتباع الكتاب والسنة وأولی الأمر منكم قال: أولی الفقه والعلم».یعنی مراد از اطاعت خدا و رسول اتباع کتاب و سنت است و مراد اولی الامر صاحبان علم و فقه‌اند. و ابن جریر و حاکم از ابن عباس نیز این قول را روایت کرده‌اند که یعنی «أهل الفقه والدین وأهل الطاعة الذین یعلمون الناس معانی دینهم ویأمرونهم بالمعروف وینهون عن المنكر».یعنی مراد از اولو العلم اصحاب فقه و دین اصحاب عبادت‌اند که مردمان را مسائل دین تعلیم می‌کنند و امر معروف و نهی منکر می‌نمایند. [۷۹] در حکم قضاه داخل بودن باین معنی ست که چنان که بامر خلیفه تقرر قضاه به عمل می‌آمد همچنان در قرون اولی تقرر علما و فقها هم می‌کند که تعلیم دین و امر معروف و نهی منکر نمایند هر کس به طور خود مجاز این امور نبود. [۸۰] ترجمه: فرستاد محمد جرا تا که غالب گرداند دین بر حق را بر همه ادیان. [۸۱] ترجمه: بنی اسرائیل به پیغمبر خود گفتند که برای ما پادشاهی مقرر کن تا که در راه خدا قتال کنیم. معلوم شد که بغیر پادشاه امور مهمه سرانجام نمی‌تواند شد. [۸۲] ازین حدیث معلوم شد که خلیفه معصوم نمی‌باشد و اطاعت غیر معصوم در احکامی که خلاف شریعت باشد جائز نیست. [۸۳] ازین هر سه احادیث این قدر تاکید اطاعت خلیفه ظاهر می‌شود که اگر چه اهلیت خلافت کما حقه نداشته باشد تا هم بعد انعقاد خلافت اطاعت و ضروری است. [۸۴] این ارشاد بجواب خوارج است که می‌گفتند حکومت کسی بجز خدا جائز نیست. ارشاد فرمود که نصب خلیفه ضروری است تا مقاصد مذکوره‌ی ذیل حاصل شود و این ضرورت باین مرتبه اهمیت دارد که اگر شخصی نیکوکار میسر نشود غیر نیکوکار را خلیفه باید ساخت ابطال عصمت ازین بهتر چه خواهد بود. منقولات کتب شیعه در فصل پنجم ان شاءالله زیاده ازین خواهد آمد. [۸۵] صرف رجوع کردن بخدا و رسول فرمود چنان که در آیت کریمه است رجوع به سوی اولوالامر نیفزود چنان که شیعه می‌گویند. [۸۶] مراد از آیات محکمات ظاهرست که آیاتی که بر مدلول خود صراحةً دلالت میکند و مراد از سنت جامعه آن است که بر سنت بودن آن کلمه گویان اسلام یا سواد اعظم ایشان اجماع و اتفاق کرده باشند حضرت امام حسن اجماع تمام کلمه گویان را تصریح فرموده چنانچه در فصل پنجم منقول خواهد شد و حضرت علی اتفاق سواد را کافی دانسته. این هم در فصل پنجم در حاشیه حدیث یازدهم میاید. لیکن صد حیف که شیعه برخلاف این هر دو امر بنای مذهب خود انداخته‌اند نه بر آیات محکمات عمل میکنند نه بر سنت جامعه. آیات صریحی را چیستان میسازند و سنت جامعه را گاهی به سهو هم در نظر نمی‌آرند ﴿ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ ٢٢٧ [الشعراء:۲۲۷].